#دلتنگیهای_خواهرانه🌹 دیدار از خواهر شهید محمود حسینی:
✍🏼 سال ۵۳ بود که پدر و مادرم برای زیارت امام رضا به ایران اومدن و بعد از اون مجاور آقا شدن. همه خواهرها و برادرها، متولد مشهد هستیم.
✍🏼 برادرم فرزند ارشد خانواده بود؛ به همین خاطر از همه بچه ها
#دلسوزتر و
#مهربون تر بود. از بچگی شجاع بود و غیرتی؛ اگه یکی از بچه های محل به من حرفی میزد که دلخور میشدم دیگه با داداش محمودم طرف بود.
✍ به پدر و مادرم خیلی احترام میذاشت. پدرم هر حرفی میزدن داداشم سر بلند نمیکرد. موقع رفتن به سوریه هم با اینکه پدرم ابتدا ناراضی بودن، محمود هیچ حرفی نزد و همیشه بهشون احترام میذاشت...
✍🏼 بعد از فوت مادرم خیلی تغییر کرد. دیگه برای این دنیا کاری نمیکرد و همیشه میگفت توکلت به خدا باشه
یه جورایی پشت و پناه ما بود.
✍🏼 وقتی گفت میخوام برم سوریه توجه نکردیم و به شوخی گرفتیم. راضی نبودم و نمیتونستم به نبودش فکر کنم
یه مدت گذشت تا اینکه اربعین سال 93 رفت کربلا، وقتی برگشت گفت من کارمو کردم و میخوام راهی بشم، چه شما بذارین چه نذارین...
خب منم دوست نداشتم داداشم از دستم بره گفتم خب این همه جوون تو دنیا هست، چرا تو بری؟!
یه حرفی بهم زد که هنوز که هنوزه صداش توی گوشمه... گفت که وقتی همه دنیا متحد شدن اسلام رو از بین ببرن، چرا ما مسلمونا با هم متحد نشیم؟!
اینطوری شد که من راضی شدم؛ ولی فکر نمیکردم که پدرم هم راضی بشن. اما انگار همه دنیا دست به دست هم داده بودن که داداش محمودم بره سوریه...
✍🏼 اولین بار سال 94 بود که رفت. سه مرتبه توفیق دفاع از حرم بی بی رو پیدا کرد.
موقع رفتن که شد، کلی نذر و نیاز کردم، براش صدقه انداختم گفتم محمود جان یه وقت جلو نری هااا....
گفت که نه خیالت راحت من هرجا آقا بخواد میرم...
✍🏼 گروه اعزامشون خیلی عجله داشتن و از اونجا بود که دلشوره های منم شروع شد... همش گریه میکردم.
زنگ که میزد منو دلداری میداد که توکل تون به خدا باشه. من
#شهید شدم یه وقت گریه نکنین. دشمن شادمون نکنین. صبرتون رو از حضرت
#زینب بخواین و خیلی مراقب بابا باشین...
✍🏼 مرخصی که میومد، خیلی از خاطرات اونجا برای برادرم تعریف میکرد. از اینکه چجوری گلوله و تیر از کنارشون رد میشد و بهشون اصابت نمیکرد. اینا همش
#معجزه های حضرت
زینب بود.
✍🏼 شهادتش توی یک عملیات بزرگ بود که خود محمود فرمانده گردان بود. آخر این عملیات که با پیروزی هم همراه بود، فرمانده گردان به آرزوش رسید و با اصابت خمپاره به شهادت رسید...
✍🏼 برادر من به خاطر ارادت خاصی که به سید الشهدا، آقا امام حسین داشت اسم مستعارش
#حمزه بود.
🌙 چه زیبا میشود وقتی که شهادتت را از سید شهیدان طلب کنی و مُهر رضایت به نامه ات بزنند.
🔅 این دیدار مصادف شده بود با شهادت حضرت حمزه سید الشهدا
#خواهران#چهارشنبههای_شهدایی#کانون_خادمین_گمنام_شهدا🆔 @KhGShohada_ir