#ڪشتی_پهلو_گرفتہ #دستخط_ششم :
#زینب_و_تنہا_زینب!
❤️ 🌹غم به جراحٺ میماند! یڪباره میآید اما رفتنش... و خوب شدنش با خداست و در این میانہ نمڪ روے زخم و استخواڹِ لاے زخم و زخم بر زخم حڪایتے دیگر است...
مرگ
پیامبر بر تــــو مرگ پدر نبود، مرگ پیام نبود... مرگ نــــــــــــ
🕯ــــــور بود و مرگ روشنـــــــــ
🕯ـــــــــے!
پیڪر
پیامبر هنوز بر زمین بود ڪه ابرهای فتنہ بہ آسمان آمد...
#دین در ڪنار
پیامبر ماند و
#دنیا در سقیفه
ی بنی ساعده متجلی شد!
قرار بر این شده بود ڪہ ابوبڪر خلافت را به عمر و ابوعبیده جراح تعارف ڪند و آنان نیز با خشوع خلافٺ را بہ او برگردانند!
😏#پدر هنوز در ڪار تغسیل و تدفیڹ
پیامبر بود ڪہ از بیرونِ در ندای اللہ اڪبر آمد!
پدرم... مبہوٺ از عباس پرسید : عمو معناے این تڪبیر چیست ..؟!
و عباس... ڪہ گفت : شد آنچہ نباید میشد...
#در آنچنان ڪوفتہ شد ڪه ستون های خانہ
ی پیامبـــر لرزید... و صدای
#عمر ڪه میگفت بیرون بیایید وگرنه همهتان را آتۺ میزنیم..!
#تو با یڪ دنیا غم پشتِ
#درِ بستہ رفتي ڪه تورا با ما چڪار! و صدای عمر ڪه : علی و عباس و بنےهاشم باید بیاند مسجد و با خلیفہ بیعت ڪنند !
😏ڪدام خلیفہ؟! امام مسلمین ڪہ اینجاست!
و
#عمر! ڪه گفت... باز ڪن
#در را وگرنه
#آتش میزنم
یک نفر گفت میفهمے پشتِ
#در #فاطمه_ی_پیامبر است؟!؟!
و
#عمر !
😏 ڪه گفت این خانہ را با هرڪه درآن است
#آتش میزنم!
هیزم آوردند و
#آتـــــــش بود ڪه از سر و روے خانہ بالا میرفت و
#ٺــــــــــویے ڪه هنوز پشٺ
#در بودے و تصور میکردی میشود ڪسی را بیدار ڪرد ڪه خود را بہ خواب زده!
🙃وقتے
#آتش بالا زد آتشبیارِ معرڪه
یِ ابوبڪر، آنچناڹ بہ
#درِ حریمِ نبوت لگد زد ڪه فریادت از میان
#در و
#دیوار به هوا خواست...
✖️خودش را ، محسنش را ، هر چه دارد می دهد
#زهرافقط کافی ست... پایِ
#مرتضایش در میان باشد
✖️#مادر!
مرا از
#عاشورا نترساڹ و مرا بہ
#ڪربلا دلدارے مده ڪه
#عاشورا اینجاسٺ و
#کربلا....
◼️◾️▪️▪️◾️◼️1⃣8⃣@KHGSHohada_ir