پایگاه خبری کشکان

#علی‌اصغر_اسفندیارپور
Channel
Logo of the Telegram channel پایگاه خبری کشکان
@KashkanewsPromote
5.29K
subscribers
32.2K
photos
7.29K
videos
19.7K
links
📝 اخبار و تحلیل وقایع لرستان ✔ صاحب امتیاز و مدیرمسئول: مهدی دوست‌محمدی ✔ اولین رسانه مجازی دارای مجوز از هیات نظارت بر مطبوعات در غرب و جنوب غرب لرستان ⁦✍️⁩ ارتباط با مدیرمسئول و سفارش تبلیغات: @Mahdi_Doustmohammadi
🔴💥 سرنای بیداری


#یادداشت_روز

#علی‌اصغر_اسفندیارپور

خشك سيمي، خشك چوبي، خشك پوست
از كجا مي آيد اين آواز دوست!!!

بشنويد اي دوستان اين داستان:
ايام كودكي در همسايگي مان (روستاي اشتره گل گل درکوهدشت لرستان) چهره اي که خَلقا و خُلقا جذاب بود، مرا خيلي بخود مشغول مي كرد.
بقول دوستان ، او علاوه بر هنروري در برخورد اجتماعی جنتلمن و با ادب و اخلاق و شريك واقعي سور و سوك مردم بود.
معمولا او را در محافل شادي و سورها مي ديدم. با ساز زيبايش مي نواخت و جمعيت را به وجد مي آورد، من هم بر اساس "فطرت شادي طلبم" او را دوست داشتم:

مرا عهديست با شادي كه شادي آن من باشد
مرا قولیست با جانان كه جانان جان من باشد.
با اینکه از آن دوران ، زمانها می گذشت و از آن دیار نقل مكان كرده بودم، هرگز آن چهره جذاب و صداي دلنواز "سازش" در نظرم خاموش نمي شد.
کاش در آغاز سلوك و مطالعات مذهبي ام خداوند توفيق همسفري و همراهي سالكي عارف ، عاشقی واصل و حکیمی خندان نصيبم می كرد، تا آثار صنع خداونديش را با طراوت و شادابي خاص خود تماشا مي كردم:

در دلت چیست عجب که چو شکر می خندی
دوش شب با کی بدی که چو سحر می خندی
همچو گل ناف تو بر خنده بريده است خدا
ليك امروز مها نوع دگر می خندي

اعتراف می کنم در برهه ای از عمر با توجه به سلوک دینی و نوع قرائتی که از مذهب داشتم، هنرهای زیبا و هنرمندان آفریدگاری همچون میرعباس برایم رنگ باخته بودند. هر چند ضمیر باطنی ام همچنان اجازه طرد قهرآمیز آن زیبائی ها را نمی داد.
متاسفانه در ابتداي پيروزي انقلاب بر بزرگان هنر و هنرمندي روزهای سختی می گذشت،تا جايي كه در كوي و برزن و حتي در خانه شخصي خود احساس امنيت نداشته و اسباب و وسايل موسيقي شان بعنوان آلات لهو و لعب يا بايد مصادره و يا امحاء و يا در مخفيگاه پنهان می کردند.
يكی از اهالي همان روستا از زبان مرحوم ميرعباس نقل مي كرد كه بعضي اوقات از خاموشي شب استفاده كرده، در پستوي منزلمان و به دور از چشم داروغه و متحجرین تنگ نظر براي خود مي نواختيم و دوست داشتيم هنري را که آفریده بودیم ار مخفیگاه دل به منصه ظهور بگذاریم ؛
گنج مخفي بد ز پری چاك كرد
خاك را تابان تر از افلاك كرد
نقل داستاني كه ذيلا مي آيد، تقریبا نقد حال همه ما مذهبي هاست.
خداي بر ما ببخشايد.
سخت كویري بوديم و خشك، متدین بودیم و تهی از عشق. الحق که:
هرکه در این حلقه نیست زنده به عشق
بر او نمرده به فتوای من نماز کنید
شاد باش ای عشق خوش سودای ما
ای طبیب جمله علت های ما
ای دوای نخوت و ناموس ما
ای تو افلاطون و جالینوس ما

و اما داستان:
دوستي تعريف مي كرد: "از خيابان عبور مي كردم رفيق قديمي و مهربانم را در کنار دیواری ايستاده و منتظر يافتم، از چهره اش نمايان بود كه در هاله اي از غم فرو رفته .. سلام كردم و حالش را پرسيدم .
به چه انتظاری؟! شما را غمگین می بینم؟!
-- در انتظار کودک خرد سالم هستم تا کلاس موسیقی اش تعطیل شود او را با خود ببرم.
در ضمن خاطره ای تلخ برایم تداعی شد که سخت مرا می آزارد؛
در ابتداي پیروزی انقلاب اسلامی با توجه به نوع نگاه و نوع تفكر خاصي كه داشتم به كودكي برخورد كردم كه دست در دست مادر، دستگاه گيتاري را با خود حمل مي كرد. احساس تكليف كرده بر خود واجب شرعي دانستم، بايد قيام كنم و منكري را از ميان برداشته و نابود كنم!!!
دستگاه گيتار را به تصرف خود در آوردم، هرچه كودك گريه مي كرد تكليف شرعي از من ساقط نمي شد. مادرش با عجز و لابه مي گفت اقا، بچه ام گيتارش را خيلي دوست دارد اگر آن را پس ندهي دق مرگ مي شود.
فايده اي نبخشيد چون بايد حدود الهي را جاري مي كردم و انگار بر من وحي نازل شده بود!!!
گيتار را جلو چشمان ظريف و نگران مادر وكودك معصومش متلاشي كردم. امروز كه خود، كودكم در كلاس موسقي است آن خاطره تلخ برايم تداعي شد:
يا رب آن زاهد خود بين كه بجز عيب نديد
دود آهيش در آيينه ادراك انداز
باز هم تکرار کنم؛ "خدای بر ما ببخشاید"
چه زیبا و چه دردناکانه فرمود مولایم علی(ع):
"دین داران جاهل کمرم را شکستند"
در پایان سخنی دارم با صاحبان قلم و فرهیختگان علم و ادب دیارم کوهدشت؛
شما عزیزان در عرصه علم و هنر در بستر زمان سرآمد و فرهیخته اید.
نه ساز میرعباس کم از ساز شامیرزاست
، نه شعر امیر پور و شعرای معاصرمان کم ازشعر شهریار ونه قلم و هنر جوانان خوش فکرمان کم از دیگران.
مانا باشید.

#کانال_خبری_کشکان

@kashkanews