ساواک و معضل براهنی
۲۱ آذر زادروز رضا براهنی، نویسنده فقید ایرانیحسین نوشآذر- ساواک با بازداشت براهنی، آن هم به خاطر یک کتاب کماهمیت سبب شد که یک نویسنده تحصیلکرده و مسلط به زبان انگلیسی و دارای نفوذ و اعتبار، محافل دانشگاهی آمریکا را علیه حکومت شاه بسیج کند. این پرویز ثابتی و «دستگاه» او بود که از براهنی یک نویسنده رادیکال ساخت.
پرویز ثابتی، رئیس اداره سوم ساواک و رئیس ساواک تهران در مصاحبه با شبکه «من و تو»، منکر شکنجه رضا براهنی در ساواک شد و در فرازی از این مصاحبه این نویسنده فقید را دروغگو خواند. ثابتی ادعا میکند که براهنی گفته است او را در ایام بازداشت در کمیته ساواک به پنکه بستهاند و در حالی که پنکه میچرخیده قصد تجاوز به او را داشتهاند. براهنی در هیچیک از مقالات و مصاحبهها و آثاری که از او به جای مانده چنین ادعایی را مطرح نکرده است.
براهنی در «رازهای سرزمین من» (۱۳۶۶) به روانشناسی زندانیان سیاسی و فساد چیره در دربار و رجال حکومت پهلوی میپردازد. طبعاً یکی از درونمایههای این رمان مانند بسیاری از آثار براهنی از جمله مجموعه شعر «ظلالله»، شکنجه است. این احتمال وجود دارد که ثابتی برای تحریف شخصیت براهنی و مهمتر از آن برای بیاعتبار ساختن گزارش مؤثر براهنی از روشهای اعترافگیری در ساواک و شکنجه در «اطاق تمشیت»، بر اساس شنیدهها یا خواندههایش چیزی را سر هم کرده که نه ربطی به «رازهای سرزمین من» و به «ظلالله» دارد و نه مبتنی بر گزارش براهنی از شکنجه است. بغض و کینه ثابتی از براهنی در این مصاحبه چنان آشکار است که از نظر بیینده پنهان نمیماند. علت این بغض و کینه چیست؟
فرهنگ حاکم، فرهنگ محکوم
رضا براهنی نخستین بار در ۲۰ شهریور ۱۳۵۲ به دلیل انتشار مقاله «فرهنگ حاکم و فرهنگ محکوم» بازداشت شد. براهنی در مؤخره «
تاریخ مذکر» (تابستان ۱۳۶۳) یادآوری میکند که ابتدا در سال ۱۳۴۹ انتشارات پیام قصد داشته کتاب را منتشر کند اما به دلیل صراحت او در انتقاد از اوضاع تاریخی ایران در دوران پهلوی، از انتشار کتاب صرفنظر میکند تا اینکه غلامرضا امامی، از روی انس و الفت با نویسنده انتشار کتاب را به عهده میگیرد و موفق میشود با حذف بیش از ۵۰ صفحه از کتاب مجوز انتشار از وزارت فرهنگ پهلبد را دریافت کند. اما کتاب بعد از چند چاپ توقیف میشود. براهنی در «
تاریخ مذکر» با زبانی ساده و از منظر
تاریخ ادبیات در ایران تصویری از فرهنگ حاکم و محکوم به دست میدهد و طبعاً او که زاده تبریز است، بر حق آموزش به زبان مادری نیز تأکید میکند. او خود درباره این مقاله تاریخی که زندگی او را به مسیر دیگری انداخت مینویسد:
«سعی کرده بودم ماهیت سرکوبگر سیاستهای فرهنگی دولت را تحلیل کنم و مقاله را حمله به نگرش شاه به زارعان و کارگران، سیاستهای نژادپرستانهاش در رابطه با فلاکت اقلیتهای بزرگ و کوچک در ایران تعبیر کرده بودند.»
برای درک شدت و حدت
سانسور در دوران پهلوی دوم مطالعه و بررسی این مقاله که به هیچوجه از آثار شاخص براهنی به شمار نمیآید، میتواند راهگشا باشد.
متن کامل یادداشت حسین نوشآذردر
رادیو زمانه#تاریخ_سانسور#سندیکالیسم_در_صنعت_نشر#سندیکای_کارکنان_صنعت_نشر@IranPubWorker