دلم میخواد همین الان،
تو همین تاریکی،
برم تو خیابون قدم بزنم.
سرما تا مغز استخونم نفوذ کنه،
و هیچکس متوجه اشک هام نشه.
دلم میخواد راه برم و خیلی بی صدا گریه کنم،
و سوز هوا اشکامو بشوره ببره.
دلم میخواد همین الان،
تو همین تاریکی،
بزنم تو دل خیابون.
یه طوری که دیگه برنگردم:)))