مطالعات ارتباطی
#رتوریکگرگیاس و سخنوری
👀همان طور که در
درس گفتار قبلی مطرح شد ؛
رتوریک یا فن خطابه دارای چهار معنای اساسی است که همه آن ها را امروزه در مهارت سخنوری خلاصه می کنند : البته مهارت سخنوری محدود به صرفا بیان کلمات از مسیر محاوره نیست . اشاره کردم که افلاطون تعریف خاصی از
رتوریک داشت . تعریفی که :
1-
رتوریک را یک توانمندی می دانست .
2- بر پایه کلمات بود.
3- و می توانست عملیات اقناع و متقاعدسازی را انجام دهد.
براین اساس مسلط بودن به مهارت خطابه با پیش زمینه ی ساده کلمات که می تواند سخت ترین افراد را با اقناع نرم کند ،کمی خطرناک به نظر می رسد. ( فرقی نمی کند در چه ساحتی باشد : سیاسی یا اجتماعی – مثل زمانی که شما صرفا یک آگهی بازرگانی را مشاهده می کنید و به خرید ترغیب می شوید . یا در آستانه انتخابات ریاست جمهوری استاد اخراجی دانشگاه در اعتراض به رفتاری تبعیض آمیز به طرفیت یکی از کاندیداها ، میکروفنش را پرتاب می کند )
در آن روزگار و به سبک یونانی ها افلاطون به واسطه خطرات این مهارت مجبور شد رساله ای را به شکل گفت و گو از استادش سقراط در برابر گرگیاس بنویسد و ماجرای
رتوریک را در این رساله نقد کند . حالا این گرگیاس که بود ؟
⚖گرگیاس مهاجری اهل سیسیل بود که در سال ۴۸۷ پیش از میلاد در شهر لئونتینی، به دنیا آمد. او تا شصت سالگی در همان شهر محل تولدش زندگی و کار می کرد تا اینکه همشهریانش او را در سال ۴۲۷ پیش از میلاد به آتن فرستادند تا از آتنی ها در برابر هجوم سیراکوزیها درخواست کمک کند.
گرگیاس در آتن ، سخنرانی کرد و کمکم ماندگار و به آموزش فنّ سخنوری مشغول شد.
ایسوکراتیس، پریکلس، کریتیاس، آلکیبیادس، توسیدید، آگاتون، کرفون، پولوس و کالیرس از شاگردان او بودند که در ادامه
درس گفتارهای
رتوریک به برخی از آنها می پردازیم.
گرگیاس با ارائه سبکی شاعرانه و دلایل بدیع تاثیر بسیار زیادی در مخاطبان سخنرانی هایش داشت. افلاطون که بسیار اخلاقی زندگی کرده بود این روند را تحمل نکرد. چراکه او معتقد بود خطابه گرگیاس ، اخلاقا غیرمسئولانه ،چاپلوسی و غیرحقیقی است.
حالا چرا گرگیاس مخاطب را به هر قیمتی اقناع می کرد و برخی اصول برایش کمترین ارزش را نداشت ؟ این ماجرا به نوع جهان بینی گرگیاس برمی گشت.
او معتقد بود : «هیچ چیزی وجود ندارد؛ اگر وجود داشته باشد قابل شناخت نیست؛ و اگر قابل شناخت باشد، قابل انتقال نیست.»
پس از اساس حقیقت چیزی جز آنچه دیده می شود نیست چون ما اساسا حقیقت محض نداریم و ما چون شناخت مخدوش داریم ، صرفا به بازنمایی فریبنده واقعیت دست پیدا می کنیم..
شاید باورتان نشود اما این دیدگاه نسبی گرایانه گرگیاس در نزدیک به ۲۵۰۰ سال پیش ، در قرن بیستم و بیست و یکم پایه های اساسی تبلیغات تجاری را شکل داد.
او اعتقاد داشت :دست کم هر چیزی میتواند با کلمات بیان شود. کلمات هر چیزی را مجاب و شنوندگان را وادار به باور میکنند، حتی باور به چیزی که وجود ندارد. کلمات «فرمانروایانی قدرتمند» هستند، آنها کما بیش قدرتی جادویی و اهریمنی دارند. برخی غم انگیزند، برخی وحشت انگیز، برخی شجاع میکنند، برخی خوشحال از طریق این کلمات، مخاطب یک تئاتر با ترس، شفقت، شگفتی و حزن برانگیخته میشود و میتواند مشکلات دیگران را تجربه کند، انگار این مشکلات، مشکلات خود اوست. کلمات میتوانند روح را مسموم کنند، درست مثل بعضی از مواد که بدن را مسموم میکنند. آنها مسحور میکنند، افسونی در میاندازند و میفریبند کلمات روح را اغفال میکنند و به حالتی از خیال میکشانند که به زبان امروز آن را خیال پرداز میگوییم. یونانیان این حالت فریبکاری، تخیل و اغفال را آپاته نامیدند. این حالت به ویژه در تئاتر کاربرد داشت؛ بنابراین گرگیاس درباره تراژدی گفت: «فریبی است که در آن فریبکار از انسان راست کردار صادقتر است، و فریب خورده از کسی که فریب نخورده است داناتر»
بهر نحو گرگیاس سال ۳۷۶ پیش از میلاد در سن صد و یازده سالگی در شهر لاریسا درگذشت.اما سبک سخنوری او که با بزک کردن جملات توام بود و چیزی شبیه اساتید انگیزشی این روزهای برای قرن ها توسعه پیدا کرد و تدریس شد.
ا.پولادزاده
#درس_گفتار_دوم_رتوریکادامه دارد
@IRRhetorica