در گفتار قبل درباره اهمیت هدف گذاری قابل اندازه گیری صحبت و تاکید کردم ، این نوع هدف گذاری IMC متر و مقیاسی برای بودجه بندی شما در بخش های مختلف تبلیغاتی ، آموزشی ، اطلاع رسانی و حتی ترویجی خواهد بود.
اما بعد دیگر هدف گذاری در IMC تعیین هدفی است که قابل دستیابی، باشد. این به شما کمک میکند، راههایی را برای تحقق هدف ، پیدا کرده و برای رسیدن به آن تلاش کنید. برای اینکه بتوانید هدف دست یافتنی تعریف کنید لازم است این سوالات را پاسخ دهید :
آیا منابع و قابلیت های لازم برای رسیدن به هدف را دارم؟
برای رسیدن به این هدف ، چه چیزهایی را باید از دست بدهم ؟ ( همان هزینه – فرصت )
آیا رقبا توانسته اند با موفقیت این هدف را محقق کنند ؟
دلایل عدم موفقیت رقبا چه بوده ؟
زمانی که توانستید هدف کمی یا کیفی برنامه ارتباطات بازاریابی یکپارچه را با این سوالات تست کنید آن وقت خیالتان راحت است که با اهدافی که تعیین کردید برای خودتان چالش غیرضرور نساختید. البته این بدین معنا نیست که در پی غلبه بر چالش ها نباشید اما حدقل باید بدانید برای دستیابی به هدف چه چالش هایی دارید و چه راه حل هایی باید پیدا کنید .
گام بعدی به چهارمین ویژگی هدف گذاری SMART یعنی هدف واقع بینانه و پنجمین یعنی چارچوب مندی زمانی برمی گردد . به محض اینکه اهداف را با تست بالایی برای قابلیت دستیابی آزمودید باید آزمون های بعدی را برگزار کنید.
زیرا با توجه به منابع و زمان موجود، می توان به هدف به طور واقع بینانه دست یافت. اگر باور داشته باشید که می توان به آن رسید، از خودتان بپرسید :
آیا هدف واقع بینانه و در دسترس است؟
آیا هدف با توجه به زمان و منابع قابل دستیابی است؟
آیا می توانید برای رسیدن به هدف متعهد شوید؟
و در نهایت هدف گذاری در IMC باید محدود به زمان مشخص باشد . یعنی معلوم باشد که در چه مدتی و تا چه زمانی قرار است به هدف برسید. اگر هدف محدود به زمان نباشد، احساس اضطرار و در نتیجه بی انگیزگی برای رسیدن به هدف ایجاد می شود. از بعد پنجم هدف تان را آزمایش کنید با این سوالات ساده :
آیا هدف من ضرب الاجلی دارد؟
دقیقا چه زمانی باید به هدف برسم ؟
ماجرای هدف گذاری در IMC ادامه دارد و پیشنهاد می کنم کماکان پیگیری کنید ...
#درس_گفتار_پنجم_IMC ا.پولادزاده
@IRRhetorica