✍️ مهدی سحابی؛ تکه پارههایی از رنگها درآمیخته؛ تکههایی از خطوط که عاشقانه درون هم فرو رفتهاند و جهانی از ذهنی زیبا را به آثاری مادی در جهان واقعی ِهنر تبدیل کردهاند. نقاش بود و نویسنده و مترجم، اما آشپزی هم برایش هنری والا به شمار میآمد. پروست در کوچهباغهای تهران قدیم، پرسه می زد و زمان گمشدهاش را میجُست، اما سلین و دیکنز و سیلونه و بسیاری دیگر را مییافت و آن «ماشینهای قراضه» را که در شکوهی ابدی ِرنگهایشان، آرام گرفته بودند: قلب مهربان مردی را که برای هنر میطپید.