دنباله از
👆
فرصتی پیش آمد تا در نبودِ سریالِ جدیدِ جذابی لاست را، که به انتخاب مجلهی
تایم برترین سریال تاریخ است، باز ببینم؛ سریالی عالی و خوشساخت با داستانی بسیار جذاب و شخصیتپردازیهایی بینقص که دیدنشان برتری دارد به وقت تلف کردن با سریالهای جدیدی که از آنها تعریفهایی میشنوی اما فقط رونوشتبرداری از ایدههایی قدیمی هستند و به چیزی و جایی و اندیشهای هم ختم نمیشوند.
در ضمن، چون بار نخست فصلهای آخر لاست را کمی پراکنده دیده بودم میخواستم اطمینان حاصل کنم که آیا آنگونه که میاندیشیدم نازیبا تمام میشود یا نه، مانند بسیاری از سریالهای خوب که این سالها دیدم و ــ جز استثنای
بریکیگ بد و به تازگی
بزنگ به سال (Better Call Saul) که در پیوند با همان مجموعه بوده ــ پایانبندیِ خوبی نداشتند. مثلاً
بانشی (Banshee) در فصل آخرش (۴) بهشدت ضعیف و نامرتبط میشود؛ همچنان که «مردی بر برج بلند» یا «مردی در رأس قلعه» (Man in the High Castle) هر چند هنوز به پایان نرسیده اما در فصل سوم بر خلاف دو فصلِ قبلش بهشدت ضعیف میشود گویا به این خاطر که میخواست تصویر برجستهای را که از نظام آلمان نازی، بر خلافِ مشی سینمای هالیوود در مورد این گروه، ارایه داد بود جبران کند؛ چیزی چون سریال
جهانِ غرب (West World)، که آنهم در فصل سوم بهشدت اُفت کرد هر چند در فصل چهارم توانست با تصویری قابل قبول به پایان برسد؛ یا مجموعهی عالیِ
خانهی پوشالی را که میدانیم به خاطر برخی مشکلاتِ پشت صحنه سرهمبندی شد؛ و نیز
بازیِ تاجوتخت، که اشاره داشتم، خیلی با سرعت به پایان رسانده شد. پایان بخشیدن به یک مجموعهی طولانی هم خودش هنری را میطلبد که الزاماً با ساختِ یک مجموعهی بینقص یکی نیست!
خوشبختانه این نگاه دربارهی
گمشده به کل رخت بربست و سریال پایانِ خوبی داشت؛ فصل آخرش را آنهنگام نپسندیده بودم اما در بازبینی به نظرم به همان خوبیِ کلِ سریال آمد. به هر حال، جمع کردنِ سریالی با این همه شخصیتپردازی و گستردنِ معما و سفر در زمان کار راحتی نبود!
سه فصل نخست لاست را دوبلهشده دیدم که دوبلهای بسیار حرفهای و شایسته بود (مؤسسهی قرن ۲۱ و پارسویدئو)، هر چند در فصل سوم ممیزیها آشکارا بیشتر میشود (مثلاً حذفِ همکاریِ سعید با نیروهای اطلاعاتی آمریکا، گویی ما نگرانِ بدنام شدن مسلمانانِ جهان باشیم!). با این حال، متأسفانه این دوبلهی خوب ادامه نیافت.
گمشده، که در میان ۱۰ سریال برتر تاریخ تلویزیون آمریکا قرار دارد، همانطور که گفتم از نظر تعدد داستانها و بهویژه داستانهایی که در عینِ کوچکی به خوبی پخته و به همراه مکالمهها و دیالوگهایی عالی ارائه شدهاند و اصلاً، بر خلافِ بسیاری از سریالها و فیلمها، این شخصیتپردازیها و داستانکها سردستی و کلیشهای نیستند به «هزار و یکشب» شباهت دارد؛ با این تفاوتِ بزرگ که در آن داستانِ کهنِ ایرانی (شکلِ آغازینش «هزار افسان» نام داشت که بعد به روزگارِ هارونالرشید منتقل شده بود و به نوعی هم نشان از پیچیدگیِ تمدنی و قطبِ عالم بودن در زمان خود داشت؛ ایرانِ دورانِ باستان، سپس بغداد دورهی اسلامی و اکنون آمریکا) خط اصلی داستان، با وجودِ شگفتانگیزی ــ شاهزادهای که همسرانِ خود را پس از یک شب همبستری میکشد ــ واقعگرایانه بود و داستانهایی که
شهرزاد برای شاهزاده بیان میکرد افسانهآمیز و اسطورهای و رنگی و تخیلی و بسیار دلپذیر و تا حدودی آموزنده، اما در گمشده این خط اصلیِ داستان است که این ویژگیها را دارد و داستانکها چون به زندگیِ افراد متصل میشوند بسیار کمتر اینگونهاند هر چند همهشان دارای پیچشهای داستانی و شخصیتیِ بسیار جذابی هستند.
این گام به گام آشنا شدنِ ما با فضای شگفتانگیزِ جزیرهای که به آن ــ با سقوطِ هواپیمایی ــ پرتاب شدهایم (مانند
جزیرهی اسرارآمیزِ ژولورن، که البته در آنجا هم شگفتانگیزی به رفتارِ آدمهای قبلتر پناهگرفته در جزیره ــ
کاپیتان نمو و یارانش ــ بازمیگشت، نه به خودِ جزیره) نقطهی قوّتِ داستانپردازی در گمشده است، گویی که شهرزادی امروزی میخواهد ما را آرامآرام به درونِ هزارتوی خیالانگیزِ روایتش بکشاند؛ مثلاً جدا از آشنا شدنِ ما با زیر و بمِ شخصیتها، که آنقدر پررنگ است که در فصلِ نخست گویی با سریالی درام سروکار داریم (و البته همین فصل برندهی جایزهی «سریال برجستهی درام» در جشنوارهی
امی و نیز فصل بعدش برندهی همین جایزه در
گلدنگلوب میشود)، آشنایی با جزیره، دودِ سیاه، زن فرانسوی، دیگران، شرکتِ ابتکار دارما یا جیکوب هنگامی که به آرامی قطعههای جورچین کنار هم قرار میگیرند بسیار فریبنده و دلربا میشود.
در طولِ سریال، بهویژه در بخشهای هیجانانگیزتر، متوجه میشویم که هیچ کاری به صورت عادی در آن پیش نمیرود و حتا بسیاری کارهای معمول هم، که پس از...
دنباله
👇
@IFilmReview