🔺در وصف مولانا و مقتدانا شیخانا حاج سید ابوالفضل میرعلی
"کثره الله اختلاس"
آن دشمن زرو زور و تزویر،آن عاشق کشیدن چهره اش به تصویر
آن دوستدار بارانداز و کُنده ،آن داماد محترم امام جمعه
آن اختلاسگر خوب فرزانه ،آن عاشق کباده و زورخانه
آن وارد کننده ی "برنج میرثامن"،آن مدیرعامل محترم موسسه ی
ثامنآن دارنده ی بزرگترین باغ در "هاشم آباد"، آن آورنده ی پول از ناکجا آباد
آن عاشق قیل و قال وجَنگ،آن کشیده بر "سیف" هفت تیر و تفنگ
آن حاتم هر سرهنگ و هر تیمسار،آن که چنگ انداخته به روی بیت المال
آن که به پشت پرده ها متکی،آن که وام داده به "منوچهر متکی"
آن دیپلم ردی زمان قدیم،آن مدیرعامل زمان جدید
آن حاتم خراسانی،آن که اخلاقش مثل هاجر چنارانی
آن شاباش دهنده ی ماه عسلی،آن آقازاده بازِ اَزلی
صدرالمتمولین شیخانا و مولانا حاج سید ابوالفضل میرعلی"قَدَس الله روحه"
روزی از شیخ ابوالفضل"رضی الله عنه"پرسیده شد یا شیخ چگونه به این مرتبت رسیدی؟! فرمود در دوران طفولیت از فرط بیکاری کوچه پس کوچه های خراسان را گز می نمودم که ناگهان چراغی یافتم، همین که دست به چراغ کشیدم غولی ظاهر شد و گفت:خواهی تا تو را شغلی گزینم؟گفتم بسم الله. گفت:از زراعت پسته چه دانی؟ گفتم هیچ! گفت از چوپانی چه دانی؟ گفتم هیچ! گفت از بانکداری و هتل سازی؟ گفتم هیچ! گفت از مال دنیا چه داری؟ گفتم اندکی قرض! گفت شمردن توانی کرد؟ گفتم همین قدر دانم که یک به علاوه ی یک جمعش بشود سه! به ناگه اشک شوق در چشمان غول چراغ جادو حلقه زد و فرمود هزاران سال به دنبال همچو آدمی می گشتم!!! و تو را صاحب همه ی این کرامات خواهم کرد. به یک باره ابوالفضل میرعلی شد دکتر سید ابوالفضل میرعلی"اعلی الله مقامه و فی نفس زکیه"
مورخین گویند او را با "اسفندیار" دولت قبل سر و سری است. گویی هرکس در این مُلک به نوایی رسیده از زمان حمله ی"محمود سمنان" به این طرف است!!!
نقل است در "علوم اختلاسی" نبوغ وافر داشت و چنان در چله نشینی به روی بیت المال سرآمد بود که از علوم غیب خبر می داد! چنان که روزی میگفت:"وضع مالی سِلبریتی ها و آقازاده ها خراب است!؟" چون تحقیق کردند چنان بود. از همین روی بود که حاتم بخشی به آنان از جیب مردم را حلال می دانست!
مولانا "خاوری" که از اصحاب خاصه بود در نعت او گوید:بابا تو دیگه کی هستی!
از شیخ ابوالفضل رضی الله عنه پرسیدند: "که را بیشتر دوست میداری؟" فرمود: "محمود احمدی نجات!" که اگر او نبودی ما هم نبودیم!
مولانا منوچهر خان متکی"دامه افاضاته" گوید: "شبی گوش بر در اتاقش داشتم، شنیدم در مناجات گفت "الهی کثره النزول"یعنی خدایا آقازاده ها و خواص را به سمت من روانه کن. و این چنین شد که ایشان خواست."
مورخین گویند شبی از جماعت پشه ها راه بر وی بستند و گفتند یا شیخ مسالتم؟!شیخ ابوالفضل "کثره الله اختلاس"، تبسمی نمود و فرمود:"جوووون"؟ پشه ها با لِسان جانوریشان فرمودند :"وزززز وززز وزز" . ترجمه"ما خون رزان خوریم و تو خون کَسان/انصاف بده کدام خون خوارتریم"؟!
شیخ ما اشک در چشمانش حلقه زد و گردن اصول گراییش را به یک سو کج نمود و فرمود: "سازمان انتقال خون" !!!
نقل است که چون از دنیا برفت بر سنگ قبرش چنین حک نمودند:
نون و پنیر و پسته
میرعلی نمیشه خسته
پل صراط رو بسته
چون روی پل نشسته
برای نون و پسته
چشم روی دنیا بسته
دلیر مردا که دیگر مادر گیتی همچون او نخواهد زایید!"صدق الله العلی العظیم"
"شاپور کوچک"
#طنز#بیت_المال#ثامن_الحجج@HezarDastan_News