سِس برجستهترین نماد شگونمند در میان زرتشتیان است. سس یک سینی گرد فلزی با شکلها و اندازههای گوناگون است که گاهی بسیار هنرمندانه ساخته میشود و همیشه در خانههای پارسیان هند(زرتشتیان هند) موجود است؛ به ویژه برای مناسبتهای شگونمند...
🎞قسمت پنجم از سِری پویانماییهای(انیمشین) سیمرغستان
این قسمت: همسفر _ (داستان مرد بهدین و مردم بَد دین)
👫 کاری از گروه فرهنگی واجنامه
🎬 سازنده: اردوان فرخ
📝 این داستان: در این پویانمایی(انیمیشن)، تلاش خواهد شد تا تفاوت بین اخلاقیاتِ دین زرتشتی با اخلاقیاتِ ادیان ابراهیمی را در قالب یک داستان که در آن یک مرد زرتشتی با یک مرد بَد دین (پیرو ادیان ابراهیمی) همسفر میشوند، به نمایش بگذاریم و این شکاف و تفاوت بزرگ را نشان بدهیم.
او به ما که در میان مُشتی تروریست زندگی میکنیم آزادی بیان بخشید بدون آنکه اندکی امنیت ما به خطر بیافتد. وظیفه همه ماست که سپاس دار این بخشش او باشیم و در کنار او ایستاده و برای او بهترینها را آرزو کنیم.
از خداوند برای پاوول دروف آسانی و آزادی را خواستاریم🙏
🔘 کیقباد آدرباد دستور نوشیروان (Kaikobad Adarbad Dastur Nosherwan)، ایرانشناس پارسی هندوستان بود که سوم نوامبر ۱۸۶۱ زاده شد و ۲۳ ژانویه ۱۹۲۷ درگذشت.
کار ارزنده او ویرایش و ترجمۀ کارنامهٔ اردشیر بابکان (پارسی میانه: kārnāmag ī Ardaxšīr ī Pābagān) بود که در سال ۱۸۹۶ در بمبئی چاپ شد. همچنین وی زند وهومن یسن و نیز مینوی خرد را به زبان گجراتی ترجمه کرد.
این ویدیو کتیبه معروف کوروش بزرگ با نمای آرامگاهش هست ، متن کتیبه کاملا با خط میخی نوشته شده که به سه زبان پارسی باستان ، ایلامی و بابلی نوشته شده است که معنی هر سه زبان میشه ؛
This post is dedicated to the pious soul of Dastur Darabji Mahiarji Meherjirana of Nawsari: 🌹🔥🌿
•
The successors of first Dastur MeherjiRana have all proven themselves worthy of his rich spiritual legacy. The most notable among them has been Dastur Darabji Mahiarji Meherjirana (1857 – 1907). ‘Parsi Lustre on Indian Soil,’ by HD Darukhanawala, refers to him as, “The Pope of the Parsis”. 👑✨
• Dastur Darabji ascended this spiritual ‘Gaadi’ as the thirteenth successor in 1873, at the tender age of 16. As per ‘Parsi Lustre on Indian Soil’, “The maturity of thought he showed at an early age was remarkable. He scrupulously observed the best traditions of communal and public life and was always generous in appreciation of his opponents. But his was a crown of thorns. As the Head of the ‘Samast Bhagarsath Anjuman’, his whole life was spent in troubles and worries and in his staunch fights in maintaining his Anjuman’s and his own prestige, rights and privileges, in spite of his lean resources and poor purse. Through all these difficulties, he never lost heart, nor set aside the ideals and principles which he had made his own. 🤲🏼❤️🔥🔥
• He always expounded and expressed his religious views fearlessly. The Dasturjee Saheb was the rare embodiment of simplicity, sincerity, selflessness, self-respect, religious orthodoxy and spiritual luster. Pride, pomp, pleasure and glitter of gold dared not enter his threshold……..He sacrificed his all and even incurred debts in fighting the cause of his Anjuman, but at the same time he was very anxious to see that others’ rights were respected and not encroached upon. When the late Seth Nassarwanji R. Tata built the ‘Tower of Silence’, well-known as Tata’s Dokhma, at Navsari in 1878, he had invited Sir Richard Temple, the then Governor of Bombay on that religious occasion. An Address was then presented to His Excellency which was read by young Dastur Darabji of twenty, and he made such a strong impression upon Sir Richard that the latter described him as a ‘picturesque priest’, the Governor being much impressed by his magnetic personality On the felicitous occasion of the Coronation of His Majesty King-Emperor Edward VII, he was awarded a Certificate of Merit “as Head of the Parsi Community,”…………..Dastur Darabji first visited Bombay in 1902 when an unprecedented ovation and honour was given to him by all sections of the Parsi Community.
• On his return from Bombay, an unparalleled reception was given to him at the Navsari Station by the Government and the general public, befitting a royal personage. Never had Navsari seen such a gathering of her citizens and witnessed so many of the distinguished leaders of various communities, all anxious to pay honour and respect to one who was by common consent the greatest of her sons.”
To end the legacy of his pious life, I will also add his response to a letter on the matter of Acceptance/Conversion into the faith as asked by the Anjuman: 🌟🔥🔱🌹
The Anjuman’s Atash Behram wrote a letter to experts on Religion whether it was alright to accept people of other Religions into the Zoroastrian faith. Dastur Mahyarji’s reply:
January 3, 1904 Navsari Received your letter in which you have written, “Kindly express your opinion at your earliest with examples and arguments on the question of whether according to the teachings of our religion is it alright to accept people of other religions into the Zoroastrian religion”.
I am taking the liberty to answer this question. According to the writings of our religious books, any person of another faith with a true belief, and who is anxious to enter our noble religion, has no restrictions shown him. There are also certain proofs in favour of acceptance as found in: Jashne Ha (Chapter) 30 Paragraph 11 Jashne Ha (Chapter) 43 Paragraph 6 Jashne A (Chapter) 46 Paragraph 13 Jashne A (Chapter) 45 Paragraph 1 Yajashne Ha (Chapter) 8 Paragraph 7 The final paragraph of the Vendidad Progress, etc. Signed, Dorabjee Dastur Maheeyarji
↩️دیدگاهِ دینِ بهی پیرامونِ سنتگرایی و نوگرایی چیست؟
💠 از جَم گرفته تا گُشتاسپ و از گشتاسپ گرفته تا اردشیر، گرچه این هر سه شهریار در بنمایههای ایرانی-زرتشتی از برجستهترین شهریاران نزدِ ایرانشهریان به شمار میرفته اند، اما هیچ یک بیگناه (معصوم) و بیکاستی پنداشته نمیشدند. چنان که جم -که روزگارِ شهریاریاش، روزگارِ آرمانیِ جهان در استورههای ایرانی به شمار میرود- در پایانِ کارِ خود، به چراییِ خطاهای خویش، فرهی شاهی را از دست میدهد و همین رویداد، زمینه را برای روی کار آمدنِ ضَحاک فراهم میکند. گشتاسپ نیز که همزمان با اَشو زرتشت -برجستهترین چهرهی تاریخ ایرانزمین- میزیست و بدین چرایی، با یاری از آموزههای وی، توانست نامِ خود را در جایگاهِ یک شهریارِ دیندارِ آرمانی ثبت کند، درست همو بود که در شاهنامه به خطای نابخشودنیِ فرزندکُشی دست میزند و بدین سبب نکوهش میشود. اردشیرِ پاپَکان نیز که میتوان نامِ او را در کنارِ خسرو انوشیروانِ دادگر در جایگاهِ نیکنامترین شهریارانِ شناختهشده در بنمایههای زرتشتی و ایرانشهری جای داد، خود همان کسیست که بر پایهی روایتهای برجامانده از خودِ ساسانیان، تا بدانجا پیش رفت که اگر موبدی خردمند نبود که از پیامدهای تصمیمِ خشمگینانهی او پیشگیری کند، خطای نابخشودنیِ گشتاسپ را دگربار بازتاب میداد.
💠 از آنچه گفته شد، بهخوبی روشن میشود که زرتشتیان و ایرانشهریان، نه در باورهای استورهایِ خود، چهرههای ستودنی و نیکنامِ تاریخِ خویش را به زیرِ پوستهی بیگناهی (معصومیت) پنهان مینمودند و نه آنکه سرِ آن داشتند تا با سرپوش نهادن بر خطاهای بزرگِ شاهنشاهانِ تاریخیِ خود، از آنها بتسازی کنند. وانگه درست به وارونِ این، همزمان با آنکه کسانی چون جم و گشتاسپ و اردشیر را ستودنیترین و آرمانیترین شهریارانِ خود میشناختند، کاستیها و خطاهای آنان را هم بازگو میکردند تا به کنونیان و آیندگانشان گوشزد نمایند که در این جهان حتی نیکترین کس نیز سددرسد (صددرصد) پاکیزه از بدی نیست و حتی پلیدترین کس نیز یکسره بهدور از نیکی نیست. درست بدین چرایی بوده است که در بنمایههای کهن، حتی سودهای ضحاکِ ماردوش نیز در کنارِ سودهای جم و کیخسرو و ویشتاسپ برشمرده شده اند؛ همان ضحاکی که خود اهریمنیترین چهره در استورههای ایرانیانِ باستان میباشد.
💠 آری؛ نه سنتِ زرتشتی و نه سنتِ ایرانشهری -که این هر دو از یکدیگر جداییناپذیر اند- هرگز بر پیرویِ کورکورانه از گذشتگان استوار نبوده اند. گفتنیست که شاهنشاهی چون اردشیر، خود نیز این حق را برای آیندگان گرامی میدانست که دست به پیرویِ کورکورانه از او نزنند، بلکه بر پایهی دانستهها و دستاوردهای زمانهی خویش رفتار نمایند. همچنین شاهنشاهی چون انوشیروان آشکارا بر این اصلِ که نباید کورکورانه از گذشتگان پیروی کرد، پافشاری میداشت و میگفت: «در شیوههای نیاکان، از گشتاسپ تا قباد، نیک نگریستیم و آنچه درست بود، برگرفتیم و از آنچه نادرست بود، روی گرداندیم و در این کار، مهرِ پدران هرگز ما را به پذیرفتنِ شیوههای ناسودمند برنیانگیخته است.» که این خود از بنیادینترین موضوعهاییست که میباید پیرامونِ سنتِ ایرانی-زرتشتی و تفاوتش با دیگر سنتها دریافته شود.
💠 ناگفته پیداست که آنچه در این نوشتار گفته شد، برآمده از ریزبینی و نگرشی ژرف در سنتی استوار بر خِرَدِ مُغانِ مَزدَیَسن و دادِ خسروانِ ایرانشهر است که پی بردن به اهمیت و ژرفای آن نیز خوانشِ موشکافانهی خوانندگانِ گرامی را نیازمند است. چه، این سنت همواره استوار بر اعتدال بوده است؛ اعتدالی که مرزی باریک است میانِ افراط و تفریط؛ اعتدالی که سنتگرایی را به میانجیِ خِرَد و اَشا، با نوگرایی و روزآمدی پیوند میزند و به وارونِ بسیاری از سنتهای ویرانگر هرگز بر رویکردهای واپسگرایانه (مرتجعانه) و ستیز با دستاوردهای زمانه استوار نبوده است. چه، این سنت بر جهانبینیای استوار بوده و همواره خواهد بود که بر بنیادِ مفاهیمِ بسیار ژرفی چون "دوبُناِنگاری"، "زمانهی گُمیختِگی" و "فَرَشگرد" استوار میباشد. امید است که در آینده روشنگریهای گستردهتری دربارهی این موضوعهای مهم و ژرف به انجام رسانیم؛ چه، این کُنِش برای پالودهسازیِ نگرشِ خویش از آلودگیهای ابراهیمی بسیار بایسته است، گرچه شوربختانه تا کنون آن گونه که سزاوار بوده، به آنها پرداخته نشده است.