نقد بیست و یک روز بعد
تلاش ایده آلیستیکِ ممکن کردن امر ناممکن، تلاشی عمیقأ انسانی
تلاش برای ساختن
فیلم کوتاه و گرفتن جایزه ی آن، کوشش برای جبران خسارت دوربین قرض شده، در به در زدن برای جور کردن هزینه ی داروی مادر، کار در کارواش، بازی کامپیوتری شرطی، ترتیب دادن کارناوال ایستاندن قطار و... مرتضی، قهرمان نوجوان کنشگر داستان در تقابل میان نیاز به پول برای محقق کردن رویاها و نیاز به آن برای تأمین هزینه های درمان مادر سرطانی اش، چنان سیل روابط زیست جهان اش را- از مدرسه و دوستان و کلوپ گرفته تا کارواش و فامیل و بیمارستان- بر ذهن مخاطب روان میکند که بیننده تا قبل از پایان
فیلم فرصت فکر به لزوم تکرار دوره ای هزینه ی درمان را نمی یابد و شوک نهایی
فیلم به درستی بر مخاطب وارد می آید، شوکی ای علارغم تراژیک بودن اش، در بیننده تأثیر منفی و فروکاهنده نمی گذارد چراکه او نود دقیقه تلاش تسلیم ناپذیر قهرمان داستان را دیده و می داند که مرتضی با روحیه امیدوار، سمج و در عین حال خلاق اش، تا 21 روز بعد به تلاش ادامه خواهد داد.
در شرایطی که تقدیرگرایی بر دامان سینمای اجتماعی ایران لانه کرده است، ضد قهرمان
فیلم نامه ها، خسته، گیج و وامانده اند و امید بیش از هر چیز واژه ای سیاسی است، پرسش این است که چنین کنش گری ای چگونه ممکن است؟ این امید اعجاب انگیز مرتضی که انسان را به یاد امید مطلق و بی قید و شرطِ یاسپرسی می اندازد و نیز به عدالتِ در راه دریدا تنه می زند، از کجا در دل قهرمان
فیلم راه یافته است؟ و نیز به انجام رسانیدن کاری که پدر به انجام نرسانید و سر بر راه انجامِ آن، گذارد، چگونه ضرورتی است؟ پرسشی که از آغاز
فیلم به طور واضح طرح می شود و تا پایان بارها مطرح شده و با مخاطب همراه است، بی آنکه جوابی به آن داده شود؛ مرتضی چرا می خواهد کاری که پدرش انجام نداده است را به انجام رساند؟ او چرا باید کاری فراتر از قدرت انسان، متوقف کردن قطار با نیروی تمرکز، یک کار غیر ممکن را ممکن کند؟
متوقف کردن قطار، رخدادی که در سکانس پایانی
فیلم، در فضای وهم آلود و رؤیاگون آن را می بینیم، نمادی از یک امر ایده آل است، ایده آل تحقق نمی یابد، امر ایده آل امری است که چون یک نشانه، راه و مسیر را پیش رو قرار می دهد، راه و مسیری که اراده ی انسانی را می طلبد که در آن برای مدت طولانی گام بردارد و همین استمرار و تمرکز و اراده است که امور ناممکن را ممکن می سازد، تاریخ بشری را تحقق می بخشد و انسان را از "حیوان ناطق" تبدیل به " انسان به عنوان موجودی تاریخمند و پیشرونده" می کند. تاریخ انسانی قاءم به امور ناممکنی است که ممکن شده اند از جمله پرواز موجود دوپا، روشن کردن شب تاریک و ثبت تصاویر لحظات زودگذر و... این لحظات قبل از آنکه کارکردی برای عموم انسان ها داشته باشند، یک خواست و آرزوی بشری بودند، خواستی شبیه به رویا ی مرتضی برای ایستاندن قطار. امید است که داستان ها یمان و همینطور قلب کودکان این سرزمین، سرشار از آرزوها و اراده های انسانی باشد، باشد که این گوشه ی کره ی خاکی دوباره پس از قرن ها خاموشی، مهد تمدن، تفکر و فرهنگ گردد.
پریسا آزمایش
#فیلم@Fdparizi