✍ و بعضی گفته اند که: "
#دل" به مثابتِ ( به مانندِ. همانندِ. به منزله ٔ. در حکمِ) آتشدان است
و "
#معرفت" به مثابتِ انگشت, و "
#عشق" به مثابتِ شعلهٔ آتش,
و "
#حال" و "
#وارد" و "
#الهام" و "
#سماع" به مثابتِ باد است که در آتش وَزَد و به او دَمَد.
و آتشِ محبت که در دل است به واسطهٔ بادِ سماع شعله زَنَد,
اگر به طرفِ "چشم" آیَد سالک را در "گریه" آرَد,
و اگر به طرفِ "دهان" آیَد سالک را در "فریاد" آوَرَد,
و اگر به طرفِ "دست" آیَد سالک را در "حرکت" آوَرَد,
و اگر به طرفِ "پا" آیَد سالک را از جا می بَرَد و به "رقص" آوَرَد.
✍ و این احوال و امثال را
#وجد می گویند
از جهتِ آن که اگر آتشِ محبّت در دلِ محزون(اندوهگین) و مکمون(پوشیده شده) است,
فأمّا چون ظاهر گرداند به آن می ماند که آن گُم کرده باز یافته باشد.
پس به این اعتبار این احوال را
وجد می گویند.
📘رسالهٔ غوثیه, ص ۳۷
🆔@EbnArabi101Shariat