تاریخ و فرهنگ دره شهر

#_اشغال
Channel
Logo of the Telegram channel تاریخ و فرهنگ دره شهر
@CEYMARIANPromote
6.47K
subscribers
28.3K
photos
7.59K
videos
3.29K
links
ارتباط با ادمین👇: @Mehrgankadehh کانال مردمی #دره_شهر #مهرگان_کده، #سیمره ، تاریخ و #فرهنگ آدرس اینستاگرام: http://instagram.com/ceymarian
همسنگران فراموش شده ...

بانام ویاد خدا
وتبریک هفته دفاع مقدس خدمت همسنگران فراموش شده ام

خانواده شهدا،ایثارگران وجانبازان جزیی از ارکان شریعت و لازمه بقای ملک و میهن هستن و فراتر از برداشت ها و سلایق سیاسی آنها را باید پاس داشت احترام خاصی قائل بود.مردان وزنانی که زمانی عقیده راسخ و اراده پولادین شان نجات بخش دین و مملکت بوده و تفکرشان ظرفیت یک پارادایم فراگیر و ماندگار را دارد باید در همه سطوح بکار گرفته شوند تا فرهنگ انقلاب اسلامی و دفاع مقدس نهادینه شود و به نسل های آینده انتقال یابد ولی متاسفانه این نگاه مهجور است و با وجود اقبال و باور عمومی مردم، پشتوانه های اجرایی لازم را ندارد و در بدنه اداری کشور بسیار ضعیف است. دولت های پس از جنگ باوجود این که برخاسته از انقلاب اسلامی بوده اند اما هیچ کدام نتوانسته اند حق مطلب را در این باره ادا کنند. ایثارگران شاهدان و اسناد زنده حقانیت این ملت اند. همه ما برای اسناد مالی و حقوقی خود ارزش فراوانی قائل هستیم و آنها را خوب حفظ می کنیم. چون هرچه را که در زندگی بدست می آوریم باید با سند و مدرک به دیگران ثابت کنیم.
اثبات بیش از آنچه که در سند آمده ممکن نیست. مردم ایران در سی و اندی سال گذشته نشان داده اند برای جهاد فرزندان خود در عرصه های دفاع مقدس ارزش زایدالوصفی قائل هستند. از اعماق وجود سعی و مجاهده ایثارگران این مرز و بوم را مقدس شمرده و آن را برگ زرینی از تاریخ کشور می دانند و با تمام سختی های پیش آمده بر این عقیده ثابت و راسخ مانده اند . ایثارگران اسناد افتخارات ملی هستند که باید در گنجینه قلب و ذهن دولت ها ومسئولین حفظ و تکریم شونددرحالی که در مواجهه با مسائل قانونی و اداری و دولتی مرتبط با ایثارگران مسئله تا حدود زیادی فرق می کند و این عزیزان جایگاه مناسب با شان و منزلت خود را نیافته اند. واما

امام جمعه محترم ،فرماندار ،رئیس بنیاد شهید وفرمانده سپاه مجری برنامه گرامیداشت هفته دفاع مقدس .کم کاری وعدم توجه به جانبازان خاطر ما را رنجیده وبه نمایندگی از این عزیزان مراتب اعتراض خود را اعلام می داریم وسئوال ما از شما معیار انتخاب وتجلیل از جانبازان وایثارگران چی هست، گزینشی که کاملا مشخص است وهمه ما می دانیم گزینشی است یا میزان آسیب ولی یک چیز را شما نمی دانید چون لمس نکردید چون با پای قطع شده راه نرفتید با دست قطع شده کارنکردید یابا چشم از دست داده دنیا را ندیده اید یا ترکش درجمجمه سرشب ها تب نکرده اید ما برای ثبیت انقلاب تا زنده ایم رزمنده ایم وخدارا شکر شاهد ارتقاء شما هستیم ما برای میز وصندلی دست پانمی زنیم وجای کسی را اشغال نمی کنیم ولی چراباید فراموش شویم چرا باید آدرس ما را نداشته باشید هرمسئولی به پست ومقام می رسد نمادین به دیدار گلزار شهدای گمنام می رود وعهد می بند که ادامه دهنده راه شهدا باشد ولی درعمل هم شهدای عزیز وهم شهدای زنده را با چرخش معکوس فراموش می کنند خسته شده ایم ازتبعیض وفراموشی وپایان مطلبم کلام گهربارامام راحل را زینت بخش مطلبم می کنم که فرمودن نگذارید پیشکسواتان ایثار وشهادت درپیچ غم روزمره زندگی به گوش فراموشی سپرده شوند

امین ریاضی زاده جانباز ۵۰٪
@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اشغال در طبیعت رها نکنیم
کار خوب همشهری عزیز در نجات یک شغال در مزرعه

@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾
تاریخ و فرهنگ دره شهر
مروری بر تاریخ ایران هخامنشیان #کورش اسپارتیها اگر چه سفیر کرزوس را به نیکی پذیرا شدند و از هدایای او به بهترین شکل تقدیر کردند ولی در مورد کمک نظامی در جنگ پاسخ روشنی ندادند. حاکمان بابل و مصر نیز وعده دادند که در سال آینده نیروهایشان را راهی جنگ خواهند…
مروری بر تاریخ ایران
#هخامنشیان کورش

دروازه های شهر را مسدود کردند. به این امید که بالاخره متحدین اسپارتی ، بابلی و مصری از راه می رسند و کار ایرانی ها را یکسره می کنند. پس از شکست و عقب نشینی لیدیایی ها ، پارسیان شهر سارد را به محاصره درآوردند.

شهر سارد از هر طرف دیوار داشت بجز ناحیه ای که به کوه بلندی بر می خورد و به خاطر ارتفاع زیاد و شیب بسیار تند آن لازم ندیده بودند که در آن محل استحکاماتی بنا کنند. پس از چهارده روز محاصره ی نافرجام کوروش اعلام کرد به هر کس که بتوانند راه نفوذی به درون شهر بیابد پاداش بسیار بزرگی خواهد داد. بر اثر این وعده بسیاری از سپاهیان در صدد یافتن رخنه ای در استحکامات شهر برآمدند تا آنکه روزی یک نفر پارسی به نام ” هی رویاس “ دید که کلاه خود یک سرباز لیدیایی از بالای دیوار به پایین افتاد. او چست و چالاک پایین آمد ، کلاهش را برداشت و از همان راهی که آمده بود بازگشت. ” هی رویاس “ دیگران را در جریان این اکتشاف قرار داد و پس از بررسی محل ، گروه کوچکی از سپاهیان کوروش به همراه وی از آن مسیر بالا رفته و داخل شهر شدند و پس از مدتی دروازه های شهر را بروی همرزمان خود گشودند.

ک ایران دارایی های تمامی مناطقی را که اشغال می شد چپاول می نمودند و مردم آن مناطق را نیز به بردگی می گرفتند. ولیکن ناگهان سربازان لیدیایی با چیز غیر منتظره ای روبرو شدند ؛ ارتش ایران به فرماندهی کوروش کبیر به سوی آنها می آمد! ظاهراَ یک لیدیایی خائن که از جانب کرزوس مامور بود تا از سرزمین های تراکیه برای او سرباز اجیر کند ، به ایران آمده بود و کوروش را در جریان توطئه ی کرزوس قرار داده بود. نخستین بار ، سپاهیان ایرانی و لیدیایی در دشت پتریا درگیر شدند.

به گفته ی هرودوت هر دو لشکر تلفات سنگینی را متحمل شدند و شب هنگام در حالی که هیچ یک نتوانسته بودند به پیروزی برسند ، از یکدیگر جدا شدند. کرزوس که به سختی از سرعت عمل نیروهای پارسی جا خورده بود ، تصمیم گرفت شب هنگام میدان را خالی کند و به سمت سارد عقب نشید. به این امید که از یک سو پارسیان نخواهند توانست از کوههای پر برف و راههای صعب العبور لیدی بگذرند و به ناچار زمستان را در همان محل اردو خواهند زد و از سوی دیگر تا پایان فصل سرما ، نیروهای متحدین نیز در سارد به او خواهند پیوست و با تکیه بر قدرت آنان خواهد توانست کوروش را غافلگیر نموده ، از هر طرف به ایران حمله ور شود. پس از رسیدن به سارد ، کرزوس مجدداَ سفیرانی به اسپارت ، بابل و مصر فرستاد و به تاکید از آنان خواست حداکثر تا پنج ماه دیگر نیروهای کمکی خود را ارسال دارند.

صبح روز بعد ، چون کوروش از خواب برخواست و میدان نبرد را خالی دید ، بر خلاف پیش بینی های کرزوس ، تصمیمی گرفت که تمام نقشه های او را نقش برآب کرد. سربازان ایرانی نه تنها در اردوگاه خود متوقف نشدند ، بلکه با جسارت تمام راه سارد را در پیش گرفتند و با گذشتن از استپهای ناشناخته و کوهستان های صعب العبور کشور لیدی ، از دشت سارد سر درآوردند و در مقابل پایتخت اردو زدند. وقتی که کرزوس خبردار شد که سپاهیان کوروش بر سختی زمستان فائق آمده اند و بی هیچ مشکلی تا قلب مملکتش پیش روی کرده اند غرق در حیرت گردید. از یک طرف هیچ امیدی به رسیدن نیروهای کمکی از اسپارت ، بابل و مصر نمانده بود و از طرف دیگر کرزوس پس از رسیدن به سارد ، سربازان مزدوری را که به خدمت گرفته بود نیز مرخص کرده بود چون هرگز گمان نمی کرد که پارسی ها به این سرعت تعقیبش کنند و جنگ را به دروازه های سارد بکشانند. بنابرین تنها راه چاره ، سامان دادن به همان نیروهای باقی مانده در شهر و فرستادن آنان به نبرد پارسیان بود.

کوروش می دانست که جنگیدن در سرزمین بیگانه ، برای سربازان پارسی بسیار سخت تر از دفاع در داخل مرزهای کشور خواهد بود و از سوی دیگر فزونی نیروهای دشمن و توانایی مثال زدنی سواره نظام لیدی ، نگرانش می کرد. لذا به توصیه دوست مادی خود ، هارپاگ ( همان کسی که یکبار جانش را نجات داده بود ) تصمیم گرفت تا خط مقدم لشکرش را با صفی از سپاهیان شتر سوار بپوشاند. اسب ها از هیچ چیز به اندازه ی بوی شتر وحشت نمی کنند و به محض نزدیک شدن به شتران ، عنان اسب از اختیار صاحبش خارج می شود.
بنابرین سواره نظام لیدی ، هرچقدر هم که قدرتمند باشد ، به محض رسیدن به اولین گروه از سپاهیان پارس عملاَ از کار خواهد افتاد. پیاده نظام کوروش نیز دستور یافت تا پشت سر شتران حرکت کند و پس از آنان نیز سواره نظام اسب سوار قرار گرفتند.

ادامه دارد ...
عبداله خدایاری

@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾
تاریخ و فرهنگ دره شهر
مروری بر تاریخ ایران ادامه در پست های قبل نیکلای دمشقی نیز در روایتی که ازاین نبرد کوروش ثبت کرده است به عقب نشینی پارسیان به سوی پاسارگاد اشاره دارد و در این میان غیرتمندی زنان پارسی را که در بلندی پناه گرفته بودند ستایش می کند که با داد و فریادهایشان ،…
مروری بر تاریخ ایران
هخامنشیان
#کورش

اسپارتیها اگر چه سفیر کرزوس را به نیکی پذیرا شدند و از هدایای او به بهترین شکل تقدیر کردند ولی در مورد کمک نظامی در جنگ پاسخ روشنی ندادند. حاکمان بابل و مصر نیز وعده دادند که در سال آینده نیروهایشان را راهی جنگ خواهند کرد.

با این همه کرزوس تصمیم خود را گرفته بود و در سال ٥٤٦ پیش از میلاد ، با تمام نیروهایی که توانسته بود گرد آورد – از جمله سواره نظام معروف خود که در جهان آن زمان به عنوان بی باک ترین و کارآزموده ترین سواره نظام در تمام ارتش ها شهره بودند - از سارد خارج شد. سپاه لیدی از رود هالیس ( که مرز شناخته شده ی دولتین لیدی و ماد بود ) گذشت و وارد کاپادوکیه در خاک ایران گردید.پس از آن نیز غارت کنان در خاک ایران پیش رفت و شهر پتریا را نیز متصرف شد. سپاهیان لیدیایی ، در حال پیشروی در خا

ک ایران دارایی های تمامی مناطقی را که اشغال می شد چپاول می نمودند و مردم آن مناطق را نیز به بردگی می گرفتند. ولیکن ناگهان سربازان لیدیایی با چیز غیر منتظره ای روبرو شدند ؛ ارتش ایران به فرماندهی کوروش کبیر به سوی آنها می آمد! ظاهراَ یک لیدیایی خائن که از جانب کرزوس مامور بود تا از سرزمین های تراکیه برای او سرباز اجیر کند ، به ایران آمده بود و کوروش را در جریان توطئه ی کرزوس قرار داده بود. نخستین بار ، سپاهیان ایرانی و لیدیایی در دشت پتریا درگیر شدند.

به گفته ی هرودوت هر دو لشکر تلفات سنگینی را متحمل شدند و شب هنگام در حالی که هیچ یک نتوانسته بودند به پیروزی برسند ، از یکدیگر جدا شدند. کرزوس که به سختی از سرعت عمل نیروهای پارسی جا خورده بود ، تصمیم گرفت شب هنگام میدان را خالی کند و به سمت سارد عقب نشید. به این امید که از یک سو پارسیان نخواهند توانست از کوههای پر برف و راههای صعب العبور لیدی بگذرند و به ناچار زمستان را در همان محل اردو خواهند زد و از سوی دیگر تا پایان فصل سرما ، نیروهای متحدین نیز در سارد به او خواهند پیوست و با تکیه بر قدرت آنان خواهد توانست کوروش را غافلگیر نموده ، از هر طرف به ایران حمله ور شود. پس از رسیدن به سارد ، کرزوس مجدداَ سفیرانی به اسپارت ، بابل و مصر فرستاد و به تاکید از آنان خواست حداکثر تا پنج ماه دیگر نیروهای کمکی خود را ارسال دارند.

صبح روز بعد ، چون کوروش از خواب برخواست و میدان نبرد را خالی دید ، بر خلاف پیش بینی های کرزوس ، تصمیمی گرفت که تمام نقشه های او را نقش برآب کرد. سربازان ایرانی نه تنها در اردوگاه خود متوقف نشدند ، بلکه با جسارت تمام راه سارد را در پیش گرفتند و با گذشتن از استپهای ناشناخته و کوهستان های صعب العبور کشور لیدی ، از دشت سارد سر درآوردند و در مقابل پایتخت اردو زدند. وقتی که کرزوس خبردار شد که سپاهیان کوروش بر سختی زمستان فائق آمده اند و بی هیچ مشکلی تا قلب مملکتش پیش روی کرده اند غرق در حیرت گردید. از یک طرف هیچ امیدی به رسیدن نیروهای کمکی از اسپارت ، بابل و مصر نمانده بود و از طرف دیگر کرزوس پس از رسیدن به سارد ، سربازان مزدوری را که به خدمت گرفته بود نیز مرخص کرده بود چون هرگز گمان نمی کرد که پارسی ها به این سرعت تعقیبش کنند و جنگ را به دروازه های سارد بکشانند. بنابرین تنها راه چاره ، سامان دادن به همان نیروهای باقی مانده در شهر و فرستادن آنان به نبرد پارسیان بود.

کوروش می دانست که جنگیدن در سرزمین بیگانه ، برای سربازان پارسی بسیار سخت تر از دفاع در داخل مرزهای کشور خواهد بود و از سوی دیگر فزونی نیروهای دشمن و توانایی مثال زدنی سواره نظام لیدی ، نگرانش می کرد. لذا به توصیه دوست مادی خود ، هارپاگ ( همان کسی که یکبار جانش را نجات داده بود ) تصمیم گرفت تا خط مقدم لشکرش را با صفی از سپاهیان شتر سوار بپوشاند. اسب ها از هیچ چیز به اندازه ی بوی شتر وحشت نمی کنند و به محض نزدیک شدن به شتران ، عنان اسب از اختیار صاحبش خارج می شود.
بنابرین سواره نظام لیدی ، هرچقدر هم که قدرتمند باشد ، به محض رسیدن به اولین گروه از سپاهیان پارس عملاَ از کار خواهد افتاد. پیاده نظام کوروش نیز دستور یافت تا پشت سر شتران حرکت کند و پس از آنان نیز سواره نظام اسب سوار قرار گرفتند. آنگاه با این فریاد کوروش که « خدا ما را به سوی پیروزی راهنمایی می کند » سپاهیان ایران و لیدی رو در روی یکدیگر قرار گرفتند. جنگ بسیار خونین بود ولی در نهایت آنانکه به پیروزی رسیدند لشکریان پارس بودند. از میان لیدیایی ها ، آنان که زنده مانده بودند - به جز معدودی که دوباره برای گرفتن کمک به کشورهای دیگر رفتند - به درون شهر عقب نشستند و دروازه های شهر را مسدود کردند.

ادامه دارد...
بااحترام عبداله خدایاری

@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾
تاریخ و فرهنگ دره شهر
برگی از تاریخ ایران اشکانیان .... قسمت دوم جنگ اول ایران با روم در زمان اُرُد روی داد و به غلبه ایران خاتمه یافت. توضیح آنکه کراسوس یکی از روسای سه‌گانه (دونفر دیگر یولیوس سزار و پومپه بودند) مملکت وسیع روم، حکمران سوریه و متصرفات روم در آسیای پیشین شد.…
برگی از،تاریخ ایران
پارتیان
قسمت سوم
سواران پارتی همین که سر را دیدند بر جرات و جلادتشان افزود و عرصه را چنان بر رومی‌ها تنگ کردند که اوکتاویوس یکی از صاحب منصبان ارکان حرب و قیصر زمان بعد در روم تصمیم به عقب نشینی گرفت. قشون رومی می‌خواست به کوهستان رود تا از حملات سواره نظام ایران در امان باشند، ولیکن به واسطه اشتباه بلدی که قشون را هدایت می‌کرد، این مقصود حاصل نشد، زیرا محلی که قشون رومی اشغال کرد مانع از عملیات سواره نظام ایران نبود پس از آن سورنا تکلیف متارکه به کراسوس نمود و او را متقاعد کرد که به طرف رودخانه رفته متارکه راامضا نماید. کراسوس مطمئن شده، تنها با سورنا به طرف رودخانه عازم شد.

پس از حرکت کراسوس صاحب منصبان نگران شدند که مبادا نسبت به او خیانتی شود و دنبال او رفتند. به این دلیل جنگی میان سواران پارتی و رومی در گرفت و کراسوس کشته شد. همین که سپاه رومی خبر کشته شدن او را شنیدند سخت متوحش شدند و به استثنای دو هزار نفر که موفق به فرار شدند، باقی اسیر پارتی‌ها شدند یا به دست اعراب افتادند.

تلفات قشون کراسوس در این جنگ را بیست هزار نفر نوشتند. عده‌ای اسرایی که پارتی‌ها گرفتند و به مرو فرستادند نیز قریب بیست هزار نفر قلمداد شده‌است.

سر کراسوس را برای اُرُد وقتی در ارمنستان بود برده، به پای او انداختند. در این موقع نمایشی که از تصنیفات اِوْرپید مصنف مشهور یونانی به متاسبت عروسی پاکُرُ پسر اُرُد با دختر پادشاه ارمنستان در دربار می‌دادند و یکی از بازیگرهای یونانی سر را بلند کرد و شعری از اوریپید به مناسبت احوال بخواند.

سورنا چنانکه از نوشته‌های مورخین رومی استنباط می‌شود اثر غریبی در رومی‌ها گذارده و چالب توجه مخصوص شده بود. این سردار ده هزار نفر سوار از املاک و علاقجات خود برای این جنگ تجهیز کرده، به دشت نبرد برد.

بعد از فتح حران، اُرُد عزم تسخیر سوریه را کرده، با کاسْیوس که باقی مانده قشون رومی را به آن مملکت فرستاده بود جنگ نمود. اینجا رومی‌ها به اسلوب پارتی‌ها عمل کرده قشون ایران را به کمین‌گاهی کشانده و شکست دادند.

پس ازآن متارکه ممتدی بین ایران و روم وقوع یافت اما باز اُرُد پس از مدتی پاکُر را با سپاهیان زیاد و لابی‌نیوس سردار رومی که در خدمت شاه ایران بود برای تسخیر سوریه فرستاد در ابتدا او موفق شد ولیکن بعد از آمدن وینْتیدیوس باسوس به سوریه بهره‌مندی با رومی‌ها گردید. توضیح آنکه پاکُر در این جنگ کشته شد و اُرُد از تسخیر سوریه منصرف شد و بعد به واسطه فوت پسرش از سلطنت بیزار شده آن را به پسر ارشد خود فرهاد واگذارد.

با احترام: عبداله خدایاری
منابع: تاریخ اشکانیان حکومت های باستان

@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾
تاریخ و فرهنگ دره شهر
برگی از تاریخ ایران مهرداد دوم یامهرداد بزرگ(اشک نهم) نهمین شاه ایران از دودمان اشکانی است که از حدود ۱۲۳ تا ۸۷ پ. م سلطنت کرد. لقب کبیر را به دلیل مقتدر بودن ونظم وسازمان دادن به امور ایران به او داده‌اند. وی هنگامی به شاهی رسید که ایران از هر سو آماج تهاجم…
برگی از تاریخ ایران
اشکانیان ....
قسمت دوم

جنگ اول ایران با روم در زمان اُرُد روی داد و به غلبه ایران خاتمه یافت. توضیح آنکه کراسوس یکی از روسای سه‌گانه (دونفر دیگر یولیوس سزار و پومپه بودند) مملکت وسیع روم، حکمران سوریه و متصرفات روم در آسیای پیشین شد. این شخص که تسخیر ایران و هند را جدا جزو نقشه خود قرار داده بود، با این مقصود در دفعه اولی با لژیون‌های رومی به بین‌النهرین تاخت و پیشرفتی یافته بعد به شام برگشت در این حال اَرْتاوارْدِس پادشاه ارمنستان او را ملاقات نموده وعده داد که شانزده‌هزار سوار و سی‌هزار پیاده به او بدهد و نیز به کراسوس گفت که اگر در ارمنستان با ایران جنگ نماید، سواره نظام ایران نخواهد توانست عملیاتی کند و پیاده نظام روم که به کوهستان عادت کرده، بهره‌مندی تام خواهد یافت. ولیکن کراسوس که بین‌النهرین را به واسطه سفر قبل بهتر می‌شناخت ترجیح داد که از این راه به ایران حمله کند در این موقع اُرُد سفیری پیش کراسوس فرستاد که این پیغام را برساند:

اگر مردم روم می‌خواستند با من جنگ کنند من جنگ می‌کردم و از بدترین عواقب آن بیمی نداشتم ولیکن اگر چنانچه فهمیده‌ام شما برای منافع شخصی به خاک ایران دست اندازی می‌کنید حاضرم به سفارت شمت رحم کرده، اسرای رومی را پس بدهیم.
کراسوس به سفیر گفت: جواب پادشاه شما را در سلوکیه خواهم داد. سفیر خندیده و جواب داد: اگر از کف دست من مویی بروید شما هم سلوکیه را خواهید دید.

پس از آن کراسوس با سپاهی جرار که مرکب از لژیون‌های ورزیده و عده نفراتشان جمعا به چهل و دو هزار بالغ بود عازم بین‌النهرین گردید، اما اُرُد با پیاده نظام خود با نهایت سرعت داخل ارمنستان شده این مملکت را اشغال نموده تا پادشاه آن نتواند سواره نظام خود را به کمک کراسوس بفرستد. بعد از انجام این کار رستم سورن پهلو معروف به سورنا را که یکی از سردارن رشید و قابل بود، با تمام سواره نظام پارتی به جنگ کراسوس فرستاد، اما کراسوس که در ابتدا می‌خواست متابعت ساحل فرات را کرده، در مقابل سلوکیه جنگ کند به اغوای یکی از مشایخ عرب که از متحدین اُرُد بود نقشه خود را تغییر داده وارد جلگه‌های بین‌النهرین گردید و تا نزدیکی حران (در بین‌النهرین در میان اِدِسْ (اورفا) و راس‌العین واقع بود و از زمان قدیم مرکز صائبین محسوب می‌شد. این شهر در عهد قدیم به واسطه موقع تجارتی و فضلا و دانشمندان بسیار که به وجود آورده بود اهمیت زیاد داشت. اکنون قریه‌ای بیش نیست) پیش رفت.

در اینجا نا گهان قشون سورنا پیدا شد و سردار ایرانی حیله‌ای به کار برد. توضیح آنکه برای اغفال رومی‌ها قسمتی از سواره نظام ایران را از حیث عده کم و از جهت اسلحه ناتوان جلو نگه داشت و سایرین را پنهان کرد و کراسوس که وضع را چنین دید پنداشت که فتح خیلی آسان است و قبل از اینکه به قشون خود برای رفع خستگی و عطش فرصت دهد جنگ را شروع کرد.


لژیون‌های رومی به طرف دشمن حرکت کردند که اول زوبین‌های خود را به کار برده، بعد با شمشیر جنگ تن به تن نمایند. صفوف مزبوره مرکب بود از سربازان ورزیده که تنگ به هم چسبیده بودند، همین که صفوف رومی به حرکت در آمد، صدای طبل از سپاه ایران برآمد و سواره‌های ایرانی که پنهان شده بودند از هر طرف جمع شده و لباس رویی را کنده، شروع به جنگ نمودند. تیرهای رومی به سواره نظام ایران کارگر نبود زیرا پارتی‌ها از جهت مهارتی که در تیر اندازی داشتند از دور چنگ می‌کردند، بعد که پیاده نظام رومی نزدیک شد، سواره نظام پارتی اسلوب جنگ و گریز (جنگ پارتیزانی) را به کار برد، یعنی قدری جنگ کرده و بعد از هر طرف فرار نموده، قیقاج تیر انداخت تا آنکه رومی‌ها را به جاهای بی آب و علف کشانید. پس از آن به هر طرف بر گشته، حمله به لژیون‌های رومی کرد و تلفات زیاد به آنها وارد نمود.

در این احوال فابیوس پسر کراسوس که زیر دست بزرگ‌ترین سردار روم یولیوس سزار در مملکت گل (فرانسه امروزی) فنون جنگی را آموخته بود با هزار و چهار صد نفر سرباز سر رسید و به کمک کراسوس شتافت، ولی سواره نظام گل با وجود رشادت غریبی که ابراز کرد نتوانست از عهده سواران پارتی بر آید، آنها از پیش روی فابیوس باز فرار کرده و بعد برگشته از هر طرف به او تاختند و در حینی که کراسوس می‌خواست فرمان حمله به قشون خود بده ناگاه دید که سر پسرش بر سر نیزه در میان پارتی‌ها بلند است.

ادامه دارد ...
گردآوری : عبداله خدایاری
منابع: تاریخ اشکانیان حکومت های باستان

@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾
باسلام
کودکان حساس ترین ، آسیب پذیر ترین و تاثیر پذیرترین اعضای جامعه هستند و در عین حال آن ها با شرایط و روحیات خود تاثیر گذار ترین هم هستند . چرا که کودکان  در سنین مختلف شرایط های متفاوتی برای حفاظت ، یادگیری و آموزش ، روحیات کنجکاوانه و غیره را برای محیط اطراف تعریف می کنند و اینکه جایی باشد تا بتواند کودکان را با هر نوع از روحیات و هر سطح انرژی سرگرم کند بسیار حائز اهمیت است .
فضا های باز برای کودکان که شامل پارک ها و شهر بازی های روباز از نخستین اماکن تشکیل شده ویژه کودکان است . فضای آزاد برای کودکان بسیار مناسب است چرا که بازی در فضای باز، سیستم ایمنی کودکان را بهبود بخشیده، فعالیت جسمانی آنان را ارتقاء داده، تخیل و خلاقیتشان را برانگیخته و از همه مهمتر، هنگام بازی که تمام حواسشان را به کار می گیرند، به آنان حس سرزندگی می بخشد. این مزایا شامل تقویت تفکر انتقادی و مهارتهای حل مساله و تاکید بر احترام به طبیعت و جانداران دیگر نیز می شود. واما روی سخنم با شهرداری جناب شهردارمحترم اعضای شورای شهر یا گذرتان به پارک های شهر نمی افتد یا از دیدگاه شما کودکان وبچه های ما مستحق این ظلم ها هستند آری کودکان عزیزانی که آینده کشور را باید به آنها سپرد وهیجد سال بعد مشارکت کنند درپای صندوق های رای وحماسه بیافرینند چرا باید به خواسته آنها وپدرومادرانشان توجه نشود ابتدا از پارک شهرداری روبروی دادگستری می گویم۱- دارای فضای سبز خدادادی ولی رها شده درمیان انواع زباله که دریغ از اندک نقطه تمیزی اینکه خیلی از شهروندان اصول بهداشتی وعدم رهاسازی زباله را رعایت نمی کنند شکی نیست ولی همه پارک ها درشهرهای مختلف پاکبان دارن وزحمت می کشند ولی درشهرباستانی دره شهر دریغ می شود
۲-فاقدسرویس آب سرد می باشد دارای سرویس آبخوری، آب لوله کشی شهری می باشد ولی به همه چشمه ها قطع کن زده اند غیر قابل سرویس والدین هنگام مراجعه حتما باید آب معدنی همراه داشته باشند
۳-قسمت شهربازی عمومی سرسره قسمت های معیوب شده وخطر آفرین برای کودکان می باشد
۴-کفپوش ها فرسوده وحتی یک درمیان با انباشت اشغال وبه شدت امکان آسیب برای بچه ها ایجاد کرده اند
پارک ترافیک
۱-دارای سرویس آبسردکن نوسالوژی که غیر قابل استفاده
۲-داری چمن زیبا ولی با دستگاه چمن زنی زده نشدن تا شکیل شوند
۴-سرویس های آبخوری هم که باقطع کن بستن الا یک شیر آب عمومی که استاندارد لازم برای کودکان را ندارد
۵-وضعیت کفپوش های شهربازی عمومی هم تعریفی ندارد
درهردوپارک بخش خصوصی فعال می باشند وممنون این عزیزان هستیم بابت خدمات مناسب

امین ریاضی زاده

@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾
تاریخ و فرهنگ دره شهر
برگی از،تاریخ باستانی ایران فرهاد دوم هفتمین شاه ایران از دودمان اشکانی است(۱۳۸ یا ۱۳۷- ۱۲۸ ق.م). وی پس از پدرش مهرداد یکم به تخت نشست.آغاز سلطنت فرهاد دوم مقارن بود با حمله قبایل صحراگرد از طرف شمال شرق به شاهنشاهی اشکانی. از طرف دیگر، آنتیوخوس هفتم، برادر…
برگی از تاریخ ایران

مهرداد دوم یامهرداد بزرگ(اشک نهم) نهمین شاه ایران از دودمان اشکانی است که از حدود ۱۲۳ تا ۸۷ پ. م سلطنت کرد. لقب کبیر را
به دلیل مقتدر بودن ونظم وسازمان دادن به امور ایران به او داده‌اند. وی هنگامی به شاهی رسید که ایران از هر سو آماج تهاجم اقوام مختلف شده بود.مهرداد پس ازنشستن برتخت شاهی نخست بابل را از تازیان پس گرفت و سپس لشکر به ارمنستان کشید. وی درسال ۱۱۳پ. م سراسر میان‌رودان را به دست آورد و آنگاه رو به شرق نهاد.

پیش ازرسیدن مهرداد به شاهی، حدود سال ۱۳۳پ. م درشرق، سکاها به مرزهای ایران وبلخ تاختند، دولت بلخ را نابود کردند و دولت‌های کوچک یونانی راتا نزدیک هندوستان ازمیان بردند. آنها به داخل ایران نیز تاخته و پارت و گرگان را لگدکوب اسبان خود کردند. گروهی از آنان به سیستان و افغانستان رفته و حکومتی سکایی پدید آوردند و از این پس سرزمین زرنگ سکستان(سیستان) نامیده شد. حتی اردوان دوم شاه ایران که پدر مهرداد دوم است نیز در نبردی با آنان کشته شد. مهرداد با نبردی سهمگین سکاها را چنان شکست داد که دیگر مدت‌ها متعرض ایران نشدند. او پارت و هرات را آزاد کرد و دولت سکایی سیستان را وابسته به دولت اشکانی کرد. وی همچنین مرو و بخش‌هایی از فرارود را نیز تصرف کرد. او همچنین در نبردی که در شمال عربستان کنونی انجام شد،چادرنشینان تازی را که قصد وارد شدن به خاک ایران را داشتند شکست سختی داد و آنها را تا مرکز بیابان عربستان عقب راند.این نبرد برای اعراب درس عبرت بزرگی شد و مهرداد دوم به آنها فهماند که نبرد با امپراطوری قدرتمند اشکانی چیزی جز مرگ و شکست برایشان نخواهد داشت.این نبرد چنان شکستی را به اعراب وارد کرد که تازیان تا سالهای بسیار پس از این نبرد حتی جرئت نزدیک شدن به خاک ایران را نیز نداشتند.در زمان این شاه دولت عالم گیر روم تمام عالم غرب را تسخیر کرده بود و به سر حدات ایران نزدیک شده بود و اوضاع جدیدی در آسیای غربی پیش آمد.از یک طرف دولت روم تسخیر ایران و هند را برای تکمیل جهانگیری خود لازم میدید و از طرف دیگر ایران که به طرف غرب بسط و توسعه یافته بود که گاها با این حریف قدرتمند مواجه میشد.در نتیجه ایران و روم قرن ها بر سر تقسیم عالم کشمکش هایی روی داد و تا قرن ها با هم زد و خورد داشتند.به دلیل اهمیت سرزمین‌های غربی ایران و میان‌رودان مهرداد در سال ۹۴پ. م به سرزمینهای شمالی میان دجله و فرات تاخت و پس از کسب پیروزی‌هایی در این منطقه رود فرات را به عنوان مرز غربی ایران تعیین کرد.مهرداد با دلاوری و درایت تمام نواحی اشغال شده را پس گرفت و مرزهای ایران را در شرق تا کوههای هیمالیا و در غرب تا میان‌رودان رساند. وی همچنین در امور ارمنستان که دارای اهمیت بسیاری بود و شاهان آن از تبار اشکانی بودند دخالت کرد.

مهرداد دوم در سال ۹۶پ. م رومیان در راستای سیاست جهانگشایی خود به کرانه غربی رود فرات رسیدند و مصمم بودند که ایران و هند را به قلمرو خود ضمیمه کنند. فرمانده قوای روم شخصی به نام سولا بود. مهرداد به خاطر گرفتاریهای زیادی که در آن زمان برای اشکانیان پیش آمده بود صلاح دید که با رومیان وارد جنگ نشود، لذا به آنان پیشنهاد صلح کرد. این پیمان نتیجه قطعی نداد ولی نماینده اشکانی به دلیل تحقیری که سولا بر او روا داشته بود در بازگشت اعدام شد.توضیح آنکه سولا در مجالس ملاقات جای دیگران را محترم نمیشمارد و در این مجلس هم بین پادشاه کاپادوکیه و سفیر ایران نشست و مهرداد از این کار سخت ناراحت بود و هنگامی که سفیر برگشت به دلیل اینکه حیثیت خود و اشکانیان را نگه نداشته کشته شد.مهرداد دوم بعد از پیروزی هایی که به دست آورد فرصت یافت تا به امور داخلی کشور بپردازد. او ادعا کرد که خاندان اشکانی از نسل اردشیر دوم هخامنشی است. این کار او اقدامی آگاهانه بود که اشکانیان را ادامه دهنده هویت ایرانی نشان دهد و همینطور این کار حکومت اشکانیان را در پرتو ارتباط یافتن با هخامنشیان بر حق جلوه داد. مهرداد دوم بسیار پای‌بندی به فرهنگ، آداب و سنن ایرانی بود. وی با تلاشی خستگی ناپذیر بر آن شد تا فرهنگ ایرانی را از مظاهر فرهنگ یونانی هلنی پاک کند. در عرصه بازرگانی و سر و سامان دادن به اقتصاد کشور مهرداد اقدامات بسیاری کرد و در روزگار او بود که را بازرگانی ایران به چین که در تاریخ به "راه ابریشم" معروف است گشوده شد. از این پس مبادلات کالا میان چین، هند و برخی سرزمین‌های دیگر موجب شکوفایی اقتصاد کشور گردید.در پایان زندگی مهرداد دوم(حدود ۸۷ پ. م) در شرق و غرب تهاجماتی صورت گرفت. تیگران شاه ارمنستان از مرگ مهرداد بهره جسته و بخش شمالی میان‌رودان را تصرف کرد. در این زمان گودرز که در زمان مهرداد دوم در بابل قیام کرده بود برای مدت کوتاهی به شاهنشاهی رسید. اُرُد گودرز را از حکومت انداخت و پس از دوره کوتاهی سنتروک بر جای او به شاهنشاهی نشست.
با احترام :عبداله خدایاری
حکایتی از زکی خان زرین جویی بیرانوند :

حوالی سال‌های ۸ _ ۱۳۰۷ شمسی با خانواده
به مشهد تبعید شدیم ۰ در آنجا موفق به اخذ
مدرک تحصیلی ششم ابتدایی شدم و در داد
گستری مشهد مشغول کار شدم ، یک روز صبح
( شهریور ۱۳۲۰) بعد از ورود به ساختمان دادگاه متوجه شدم صندلی ام توسط سربازان
و کارگزاران شوروی اشغال شده است ، تمام
همکارانم هم وضع مرا داشتند ، از روس ها
سئوال می کردیم ، اما آنها زبان فارسی را متوجه نمی شدند ، لذا جواب نمی دادند ۰ به
خانه بر گشتم و موضوع را با پدر ، و مادر و
برادرم میرزاعلی در میان گذاشتم و به این
نتیجه رسیدیم که بهتر است به لرستان بر گردیم ۰ روزها استراحت و شب ها حرکت می
کردیم ۰ بعد از چندین روز متوالی به حوالی
قم رسیدیم ، شخصی که در بیابان ظاهرا مشغول کندن کتیرا بود به ما مشکوک شد و
پاسگاه محل را مطلع کرد ۰ ماموران پاسگاه
ما را تعقیب کردند ۰ من و میرزاعلی جوان
بودیم ، اما پدر و مادرم کهنسال بودند۰ و نتوانستند از دست ماموران فرار کنند ، آخرین
باری که پدر و مادرمان را دیدیم زمانی بود که
از دور دستگیری اشان را توسط ماموران مشاهده می کردیم ۰ ماموران با بی حرمتی به
پدر و مادر پیرمان رفتار می کردند ، اما جز
گریه و زاری کاری از دستمان ساخته نبود ۰ بعد از ورود به ماژین متوجه شدیم زمین های
کشاورزی امان توسط افراد محلی غصب شده
است و حاضر به پس دادن آن نبودند ۰ بعد از
پیگیریهای فراوان موفق به باز پس گیری بخشی از زمین های ماژین شدیم ۰

برداشت از کتاب تاریخ ایل بیرانوند جلد دوم
صفحات ۱۰۱۹و۱۰۲۰ نوشته دکتر محمد حنیف و دکتر فیروز آزادی و استاد محمد رضا رشیدی

پ ۰ ن : زکی خان زرین جویی از بزرگان
زیدعلی بیرانوند بوده که ایشان هم به همراه
خانواده از تبعید شدگان رضا خانی بودند

ارسالی / احمد اسدی فر

@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾
تاریخ و فرهنگ دره شهر
برگی از تاریخ قسمت دوم سرزمین ماد گسترهٔ پادشاهی ماد در سال ۶۰۰ پیش از میلاد. در پایان هزارهٔ دوم پیش از میلاد، قبیله‌های مادی، استقرار در قلمروی غرب ایران که بعدها ماد نامیده شد را آغاز کردند؛ جایی که در آن زمان نشیمن‌گاه شاهک‌نشین‌های فراوان و…
برگی از تاریخ ایران
قسمت سوم
هگمتانه،
پایتخت پادشاهی ماد، پایتخت تابستانی هخامنشیان و ساتراپ‌نشین ایالت ماد از دوران هخامنشیان تا ساسانیان بود.

دانشنامه ایرانیکا بنیانگذاری ماد را سال ۷۰۸ پیش از میلاد به مرکزیت هگمتانه و توسط دیاکو ذکر می‌کند.

نام این شهر در سنگ‌نوشتهٔ داریوش یکم در بیستون در زبان فارسی باستان «هَمگمَتانَ» ،
در ایلامی «اَگ-مَ-دَ-نَ» و در زبان اکدی «اَ-گَ-مَ-تَ-نُ» ثبت شده است. معمولاً چنین تفسیر می‌شود که این واژه از «هَنگمَتَ» به معنای «محل گردآمدن» مشتق شده است و نتیجه گرفته می‌شود که پیش از شکل‌گیری دولت ماد، نوعی گردهم‌آیی مردمی در اینجا انجام می‌شد. هرودوت به یک گردهم‌آیی مادها که در آن دیاکو به شاهی برگزیده شد، اشاره می‌کند ولی محل آن را مشخص نمی‌کند. واژهٔ ایلامی «هَل. مَتَ. نَ» به معنای «سرزمین مادها» احتمالاً نباید درست باشد چرا که شهر پایتخت مادها نمی‌توانست نامی ایلامی داشته باشد یا «سرزمین» نامیده شود. جرج کرزن، پیشنهاد کرده است که با توجه به اینکه در آن‌جا هفت شهر، هگمتانه نامیده می‌شوند و چهارتای آن‌ها در پارس قرار دارند، این نام در واقع برای پایتخت یا شهر شاهی تعیین شده بود. در منابع باستانی و دیگر منابع، برای هگمتانه نام‌های مختلفی ذکر شده است: در زبان یونانی «اِکباتانا، اِگباتانا» ، در زبان لاتین «اکباتانا، اکباتانا، اکباتانیس پارتیوروم» در زبان آرامی «اَحمِتَ»، در زبان ارمنی «اَحمَتَن، هَمَتَن، اِکبَتَن» و در زبان فارسی میانه «هَمَدان»


بازمانده‌های امروزی هگمتانه بر تپهٔ هگمتانه.
بنا بر هر دو زمینهٔ تاریخی و باستان‌شناسی، تطبیق هگمتانه با همدان، قطعی است. با این حال، کمبود آثار باقی‌ماندهٔ قابل مشاهده از دوران پیش از اسلام در این منطقه، باعث شده که برخی از نخستین بازدیدکنندگان اروپایی، مکان‌های جایگزینی همچون شوش، کنگاور و تخت سلیمان را برای هگمتانه پیشنهاد دهند.

با توجه به موقعیت و منابع استراتژیک هگمتانه، این محوطه احتمالاً پیش از هزارهٔ یکم پیش از میلاد اشغال شده بود، هرچند که شواهد تاریخی و باستان‌شناختی در این مورد وجود ندارد. بنا به گفتهٔ هرودوت، هگمتانه در اواخر سدهٔ هشتم پیش از میلاد به عنوان پایتخت مادها توسط دیاکو برگزیده شد. هرودوت مجتمع شاهانه شامل قصر، خزانه‌داری و اقامت‌گاه نظامی که بر روی تپه‌ای ساخته شده بودند را توصیف می‌کند و می‌گوید که این مجتمع توسط هفت دیوار متحدالمرکز که هر دیوار داخلی از دیوار بیرونی بلندتر بود و بر آن اِشراف داشت، ساخته شد. علی‌رغم دو سده درگیری در مناطق مادی مرکز زاگرس، آشوریان هیچ‌گونه گزارش روشنی از هگمتانه ارائه نداده‌اند و ممکن است که آن‌ها هرگز در شرق الوند پیش‌روی نکرده باشند. سنت‌های قدیمی دیگری، منشأ شهر هگمتانه را به سمیرامیس افسانه‌ای یا به جمشید نسبت می‌دهند
با احترام:
عبداله خدایاری
منابع؛ تاریخ باستان(حکومت های باستان)

@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾
🦋 ناپلئون بناپارت

🌱 به هنگام اشغال روسیه، توسط ناپلئون دسته ای از سربازان وی ، درگیر جنگ شدیدی در یکی از شهر های کوچک آن سرزمین زمستان های بی پایان بودند
که ناپلئون به طور تصادفی ،از سربازان خود جدا افتاد .

گروهی از قزاق های روس ، ناپلئون را شناسایی کرده و تا انتهای یک خیابان پیچ در پیچ او را تعقیب کردند .

ناپلئون برای نجات جان خود به مغازه ی پوست فروشی ، در انتهای کوچه ی بن بستی پناه برد .

او وارد مغازه شد و نفس نفس زنان و التماس کنان فریاد زد :
” خواهش می کنم جان من در خطر است ، نجاتم دهید . کجا می توانم پنهان شوم ؟ ”

پوست فروش پاسخ داد
” عجله کنید .
اون گوشه زیر اون پوست ها قایم شوید .”
و ناپلئون را زیر انبوهی از پوست ها پنهان کرد .
پس از این کار بلا فاصله قزاق های روسی از راه رسیدند و فریاد زدند :
“ او کجاست ؟
ما دیدیم که وارد این مغازه شد . “
علی رغم اعتراض پوست فروش قزاق ها تمام مغازه را گشتند ولی او را پیدا نکردند و با نا امیدی از آنجا رفتند .
مدتی بعد ناپلئون از زیر پوست ها بیرون خزید و درست در همان لحظه سربازان او از راه رسیدند .
پوست فروش به طرف ناپلئون برگشت و پرسید :
” باید ببخشید که از مرد بزرگی چون شما چنین سوالی می کنم
اما واقعا می خواستم بدونم که زیر آن پوست ها با اطلاع از این که شاید آخرین لحظات زندگی تان باشد چه احساسی داشتید ؟!! ”
ناپلئون تا حد امکان قامتش را راست کرد و خشمگینانه فریاد کشید :
” با چه جراتی از من یعنی امپراطور فرانسه چنین سوالی می پرسی؟!
محافظین این مرد گستاخ را بیرون ببرید ،
چشم هایش را بسته و اعدامش کنید!!
خود من شخصا فرمان آتش را صادر می کنم . ”
سربازان پوست فروش بخت برگشته را به زور بیرون برده و در کنار دیوار با چشم های بسته قرار دادند .

مرد بیچاره چیزی نمیدید ولی صدای صف آرایی سربازان و تفنگ های آنان که برای شلیک آماده می شدند را می شنید و به وضوح لرزش زانوان خود را حس می کرد .
سپس صدای ناپلئون را شنید که گلویش را صاف کرد و با خونسردی گفت :
” آماده ….. هدف …..
با اطمینان از این که لحظاتی دیگر این احساسات را هم نخواهد داشت ، احساس عجیبی سراسر وجودش را فرا گرفت و به صورت قطرات اشکی از گونه هایش سرازیر شد .
سکوتی طولانی و سپس صدای قدم هایی که به سویش روانه میشد …

ناگهان چشم بند او باز شد .
او که از تابش یکباره ی آفتاب قدرت دید کاملی نداشت ، در مقابل خود چشمان نافذ ناپلئون را دید که ژرف و پر نفوذ به چشمان او می نگریست .

سپس ناپلئون به آرامی گفت :
" حالا فهمیدی که چه احساسی داشتم

ارسال
شاهپور فرهادپور


@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾
با سلام شعری از مرحوم پدرم در سال 1320 که ایران توسط متفقین آمریکا، انگلیس و شوروی اشغال میشه،،

یا رب این ظلمت سرا را روشنایی کی رسد...
فلک غرقاب بلا را ناخدایی کی رسد،،
رایت مزدک ابر افراز هر بام و در است....
خلق را مانند کسری رهنمایی کی رسد؟
هر دهی یک کدخدا میبایدش هشیار سر....
این ده صد کدخدا را کدخدایی کی رسد؟
شیر لاغر جثه در چنگال سه گرگ قوی....
از عطای ذات بی همتا رهایی کی رسد؟
بیشه شیر ژیان کی گردد از گرگان تهی....
رهگذار بوم را فر همایی کی رسد؟
این سقیم ناتوان از درد کی یابد شفا...
. وین تن آزرده را خود مومیایی کی رسد؟
آل اسرائیل را گمراه بینم یکسره....
تور سینا را فروغ کبریایی کی رسد؟
التجا جوید (عجم) یا رب به صد شور و نوا......
بر هدف تیر دعای بینوایی، کی رسد؟

اکبر میر

@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾
در خصوص تبعیدیان سیمره

ضمن تشکر ازمدیر محترم تاریخ وفرهنگ دره شهر . که باعث شدند مردمان دیارمان خواسته های عدیده خودرا اعم ازگرفتاری ها . شادی ها مصیبت هایشان را در این کانال درج نمایند تاهم ازحال یکدیگر با خبر شوند وهم صدای شان به گوش مسعولین برسانند .
واما بعضی ازصاحب قلمان دیارمان گاه بیگاه مطالب ها درمورد گذشته های این دیار می نویسند . این عمل کاری بسیار پسندیده است . زیرا باعث اگاهی نسل کنونی ازچگونگی های نسل های گذشته می شود .امامشروط برانکه انچنان مطالب درقالب من منی وقبیله گرایی بیان نشود . که چنان مطالب ها خیانت به تاریخ است .
و بعضی هم اگاهی کافی از گذشته ندارند وازقول این و ان مطلب می نویسند که باز گفته این وان ها نه با عقل جور در می اید نه سندیتی دارند . که این چنین مطالب هم تاریخ را به بیراهه می کشاند .
اینگونه مطالب تاریخی اگر درلفافه قبیله گرائی وغلو پیچیده نشوند خدمت شایانی به مردمان است .
و اگر به خواهی خدمتی به نسل حاضر واینده انجام دهیم . باید زحمت را به خود قبول کنیم . هم سطح مطالعه مان را بالا به بریم تاسندی برای نوشتارمان ازتاریخ بیابیم .
ودر مورد روایاتی که از این و ان میشنویم ومی نویسم به یک راوی هرچند که سالخورده باشد نباید اکتفا نمود بلکه باید ان سئوال را ازچند نفر دیگر پرسید . اگر گفتارشان یکی بود . وگفته ها عقل پذیر بودند . انوقت میشود به صحت موضوع اطمینان پیدا نمود ومطلب رانوشت .

این پیشگفتار را در راستای مطلب پسرعموی فرهنگی وصاحب قلمم اقای عبدالحسن کریمی معروض میدارم . که در کانال تاریخ وفرهنگ منتشرشده :
پسرعموی دوست داشتنی ام . خود دانی که ارادت خاصی بهت دارم . اما اگر میخواستی درمورد تبعید تبعیدیا ن مطلب بنویسی . بهتر بود اول تحقیقاتی انجام دهید بعد مبادرت به این کار می کردی .
چرا که فقط میرها وزیدعلی ها تبعید نشده بلکه نیمی ازطایفه زینیوند نیمی ازطایفه عموزاده وتمامی طایفه اولاد . طایفه سیاه سیاه سیکان . ازجمله ی تبعیدیان بوده اند . گه طوایف نامبرده را در قم و ساوه اسکان داده می شوند ولی میرهارا به بجنورد می برند .

تا این که پس از ۱۲ سال با اشغال ایران توسط متفقین وازادی خوانین میر از زندان .تبعیدیان تصمیم می گیرند به زادگاه های خود برگردند . برای این منظور نیاز به اسب ومادیان وقاطر دارند . ایلخی های دولت ایران درمنطقه وسیعی دران نواحی بلخی یعنی ( رها شده ) هستند . با طرفندهای فراوان ازجمله کمند . ان چهار پایان را گرفته . سنگین بارشان را حراج کرده وبه فروش می رسانند . بقیه لوازمات شان را برپشت ان چهار پایان دولتی . ( نه روسی ) بارکرده و راه زادگاه رادر پیش میگیرند .
قضارا دوهفته قبل از این ماجرا . اسبی را برای سردار ان منطقه اورده چنان که از بزرگان ازتبعید برگشته شنیدم میگفتند چنان اسبی را هیچ کس درهیچ جا ندیده . دربجنورد به جای خان ( سردار ) گفته اند . ان سردار از نورچشمی های رضاشاه بوده وصاحب کرفر درخورتوجه بوده . که مرحوم ( نصیر ) دلبسته اسب می شود وافرادی را باخود می برد وبه زور اسب را از سردار می ستاند و می اورد .

تبعید یان دربین راه به منطقه ای میرسند که قلعه و باغ بزرگی دارد صاحب قلعه زن خان ان منطقه بوده که بعد از فوت شوهرش . جانشین شوهر شده نصرخان ودونفر به همراهش یکی شان ازطایفه شادیوند ویکی شان ازطایفه زید علی بوده اند به قلعه میروند . زن صاحب باغ می بیند که تبعیدیان دارند میوه های باغ را می خورن وبراثر چیدن میوه ها شاخ برگ درختان شکسته می شود . از این روی کسی را پیش یکی از فرماندهان روس که در ان نزدیکی است میفرستد و به او گزارش میدهد که لرهای تبعیدی رمه چارپایان دولتی را غارت کرده و به باغ من هم ریخته اند .

یکمرتبه زره پوش های روسی قلعه را محا صره میکنند . اما همه تبعیدیان که درباغ هستند اعم ازمیرها وزیدعلی ها موفق به فرار می شوند که بر اثر تیراندازی نظامیان روس چند تن زخمی می شوند ازجمله میرچهانشاه فرزند کوچک اسفندیارخان تیمور پور که گلوله به پایش اصابت کرده بود . اما فراریان مجروحان را نیز باخود می برند . ولی نصیرخان و دونفر همراه تامی خواهند فرار کنند سربازا ن سرمی رسند . ودستگیر شان می کنند وباخود می برند . مرحوم حاج شیرخان هاشمی تعریف کردند . که من هم دیرتر ازباغ بیرون امدم وفرار کردم .

دربین راه دیدم بچه ای درقنداق پیچیده دراه به جامانده ودارد گریه می کند . پیاده شدم بچه که دختر بود انداختم توبره اسبم وباخود اوردم به کوهی که فراریان پناه برده بودند . پس از پرس جو معلوم شد بچه یکی از همشهریان است . ان دختر بعدا بزرگ شد وبه یکی از همشهریان دردره شهر شوهر کرد . که دوسه سال پیش فوت نمودند .

ادامه در پست بعد

@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾
صدای شهروندان
اعلام مشکلات شهر

۱- آب شرب شهر تا کی این مشکل را باید داشته باشد مسئولین بفکر سلامتی مردم نیستن حداقل بفکر جیبشون باشند که با این تورم باید قبض آب نا سالم را پرداخت کنند.، آب معدنی بخرند یا برای جوشاندن آب بهای گاز هم بپردازند.. آیا خبر دارین چقدر مشکلات گوارشی در این شهر کوچیک زیاده؟

۲- مسئولین امر بجای جریمه های الکی با گشت و رصد دوربین های مدار بسته ای که هیچ چیز از چشم آنها پنهان نیست. کسانیکه در جداول آشغال می ریزند را شناسایی و جریمه کنند . تا کاسب یا ساکنین محله ها جرات نکنند بازیافت مغازه یامنزل را در خیابان و جداول که به لطف و کرم پروردگار تمیز شده رها کنند

۳- چندی پیش دفتری روبروی تامین اجتماعی برای تشکیل پرونده جهت تک برگ کردن اسناد زمینهای کشاورزی دایر شد که خیلی ها متحمل هزینه های زیادی شدن. و اکنون جا تر و بچه نیست . مسئولین امر چه جوابی برای مردم دارند؟ چرا از نیروهای بومی برای اینکار استفاده نشد؟ که برای جوابگویی براحتی در دسترس باشند.

۴- همه شهر جز چند نقطه از جمله چهار راه شهید نوروزی مرکز شهر به فاضلاب شهری وصل شدند. دلیل عدم همکاری را بفرمایند. بودجه و پیمانکار فقط برای این محدوده از شهر نیست؟

۵ - چرا در زمان انتخابات همچی گل و بلبل میشه بعد از آن حاجی حاجی مکه😃 مثل تبریک گفتن مناسبتها هر کدام ده برادر داریم برای تبریک گفتن. و بعد از آن سه عید داشتیم و کسی سراغی نگرفت بخصوص از بازنشسته ها

۶- زمینهایی که نزدیک به شهر یا به طرح هادی وصل هستن را آزاد کنند تا هر خانواده جوانان خود را به سر و سامان برسانند.و شعار جمعیت ملی و همکاری با جوانان توسط خود مردم تحقق پیدا کند .

۷- ترتیبی اتخاذ شود که بانکها بدون سپرده یا با سپرده کم وام پرداخت کنند. اگر من صد یاسیصد م ت داشتم دیگه نیازی به وام نیست.

۸- نظارتی بر بازار نیست و هر کسی برای خودش نرخی دارد.و سازی میزند و ملت مجبور به رقصیدن با ساز آنها هستن. کاسبین عزیز از جمله میوه و تره بار یا قصاب به درخواست و جیب مشتری احترام نمیزارند و هر چه ترازوی عدل آنها بخواهد وزن میشود. در صورتیکه شهر های دیگر گرمی و دانه ای بر اساس نیاز خرید می کنند. که این موضوع با توجه به تورم جای بحث دارد.

۹- فروشگاه تعاونی فرهنگیان پس از چند دهه هنوز قادر به ارائه همه اقلام ضروری و مارک خوب به نرخ تعاونی به فرهنگیان نیست. و گاها فروشگهای سطح شهر همکاری بیشتر و بهتری با همکاران دارند که خدا از آنها راضی باشد.. .

۱۰ - پارک ، بلوار و میادین فضای سبز خوبی ندارند و مسئولین با کاشت چند بوته گل فصلی قبل از انتخابات و دم عید سر و ته ش هم میارن . در صورتیکه میتوان با کاشت چند درختچه زیبا یکبار هزینه کرد و برای همیشه فضای سبز خوبی داشته باشیم.

۱۱- لامپ کوچه ها را دیر روشن می کنند و فضایی ترسناک و رعب انگیز با وجود سگهای ولگرد ایجاد میشود. اگر برای صرفه جویی است .روز چرا تا ظهر خاموش نمیشن.

۱۲- از قدیم گفته اند سلام سلامتی میآره و کسر شان نیست.اما رعایت سن و سال و پیشی گرفتن شرط ادبه. گاها می بینیم بچه های کم سن و سال بازاری پیاده رو را خود یا اجناسشان
اشغال کرده که به سختی عابرین رد میشوند و منتظر عرض سلام از آنها هستند. که این زیبنده فرهنگ این شهرنیست.

از شهرداری محترم خواهشا تقاًضا میشود دستور دهند با همکاری مردم و نیروهای زحمت کش زباله ها به موقع جمع آوری شود تا با توجه به فصل گرما از بوی تعفن و حشرات موذی شهر در امان باشد
.

اما بقول لرها یکی گفت پدری داشتم بسیار پر گو ..گفتن کسی هم به حرفش گوش میکرد . گفت نه ...........

ممنون از صبر و حوصله شما


از طرف شهروندان

@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾
اما با این وصف ، چرا خواص سیاسی و مدیران اکنون درفرصت کسوت و تاریخ انقضای مسئولیت در مقابل کمترین پروژه ، مانند تعریض راههای بین شهری و عمدتا روستا های خطی هر دو سمت شهرستان (پلدختر- ایلام) خواسته بدیهی شان ابتر مانده وبصورت پروژه ای نمایشی(فصلی) درآمده است؟ سایر پروژه ها مانند سد سیکان ،سد پایین دست(فراز بند) سیمره برای اراضی پایین دست دره شهر ،جاده کمر بندی شهرستان،اصلاح پیچ های متعدد بین دره شهر(وحدت اباد) بدره( زرانگوش...) ، بیمارستان تامین اجتماعی،امکانات و تجهیزات درمانی، روزمرگی صاحبان پمپاژ های زراعی شهرستان،پل و راه ارتباطی دره شهر- رومشکان،جاده پر پیج و خم و لایتغیر وهمراه باپل اصلی دره شهر-پلدختر،فقدان تملک اراضی سایت شهر باستانی دره شهر، راکد شدن عمران شهری،ناپایداری تونل مصنوعی وهمچنین به تعویق افتادن افتتاح تونل کبیر کوه،بی برنامه بودن درحفظ ونگهداری اماکن تاریخی شهرستان،سریال تکراری آتش سوزی عرصه های مراتع و جنگل؛غیر قابل شرب بودن تکراری آب مصرفی در فصل بارندگی ....!
چه دانم های! بسیار دیگری
که در خاطرتمان بحسرت مانده ، شاید آیندگان این مطالبات را نقد نمایند! بااین حال نقداساسی برمتولیان اداره کل فنی راه وترابری استان این است، چرا شانه های خاکی راههای شهرستان به سمت پلدختر و مرکز استان بجای" شانه خاکی" به "شانه خالی" تبدیل شده است؟ این بی مبالاتی و عملکرد عمرانی "موچه وار" و عدم تعریض جاده بین شهری و فقدان رعایت استاندارهای زیر سازی و سطوح آسفالت و شانه های خاکی در این شهرستان چقدر باید مردم شهرستان شاهد کشته سازی و مصیبت ها مذکور درخاطرت آنان‌ ثبت نمایند.امروزه بی توجهی به سه مسئله اصلی امروز جامعه (جان، جوان و زمان) بعنوان موضوعیت اساسی قاطبه مردم، مورد غفلت و فراموشی متولیان استان و شهرستانی قرارگرفته است! برای وضعیت راههای برون رفت شهرستان، بقول شاعر؛
تا کی ..اشکم شود از هر مژه (مردم) چون سیل روانه!

دراین عصر بر کسی پوشیده نیست،تقدیر گرایی و دست غم به زانو شدن دیگر عادت و حکمت پسندیده ای نیست! وقتی مدیریت رابطه ای با قلم، قدم دیگران، همچنین با آسانسور ستاد و رای مردم بالا می روند،نتایج عملکرد ضعیفشان همچون دردی درگلو آحاد مردم، موجبات غبطه درتصمیم گیریها(رای) پیشین آنان گردیده است. اذعان داریم همانطور که زمان میگذرد، فصل زمستان افسوسها رای دهندگان نیز میگذرد. بنابر فرمایش حضرت علی (ع): "الفُرصَه تمُّر مرِّ السَحاب " فرصت های مردمداري و پیگیری و حل مسائل و مشکلات ولی نعمتان (مردم) برای مسئولان محدودیت و تاریخ مصرفی دارد. بدین جهت اگر متولیان امر بدون تفکر ، برنامه و فقط بصورت نمایشی و بدون دلسوزی( تعهد) و عملگرایی(تخصص) مناصب را اشغال نمایند، مطمئنا درحافظه این مردم صادق پاك نمی گردد..‌‌.!!

@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾
تاریخ و فرهنگ دره شهر
تصویرتنها پل جاده عشایری پشته سی کانی #فرهادآباد که قطع میباشد بساط علی ستاری @CEYMARIAN ┈••✾•🌿🌺🌿•✾
مطلبی که در کانال آقای ستاری درج نموده بودند که پل عشایر رودخانه کوچک نشان داده بودند از آن به پل عشایر نام برده بودند خدمت حضرتعالی عرض شود ما در شهرستان دره شهر عشایر نداریم ،
رمه گردان ها عشایر محسوب نمی شوند آنها
مخرب طبیعت هستند
دیگر طبیعت ما ظرفیت این همه تخریب ندارد باید کسانی که می خواهند دامپروری نمایند مانند ، مرغداریها، گاو داریهای صنعتی به آنها وام. کم بهره داده شوند بروند سراغ این روش زندگی کردن همان پل قطع شده عاملش از بین رفتن پوشش گیاهی حوضه آبخیز کوچک و سراسر ارتفاعات کبیرکوه بوده که مسببش خود خود رمه گردانها بوده اند که چهار فصل بالادست چشمه های آب را
اشغال نموده اند!!!!

@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾
تاریخ و فرهنگ دره شهر
🎥 رئیس پلیس راهور: نرخ جریمه‌های رانندگی 5 یا 6 برابر افزایش می‌یابد
خبر گران شدن جریمه تخلفات رانندگی را از زبان فرمانده پلیس راهور شنیدم، خیلی خوشحال شدم

ای کاش جریمه قانونی و کاربردی مسولین کم کار و کم بازده و از زیر کار در رو و تنبیه متناسب با جرم آنها صدها برابر شود.

ای کاش هر مسولی به اندازه اختیارات و تخصص خود در چهار چوب قانونی حرف بزند و اظهار نظر کند

ای کاش روزی برسد که مغازه داران و کاسبان در چهار چوب مصوب قانونی عمل کرده و پیاده روها و معابر عمومی را اشغال نکنند

ای کاش جلسات اداری و بدون خروجی مناسب ادارات مختلف کم یا حذف شود

ای کاش تمامی کارمندان جهاد برای یکسال هم که شده زمینهای کشاورزان را با نرخ مناسب اجاره کرده و بجای کشاورزان درد و رنج آنها را متحمل تا بفهمند کشاورز چه زجری میکشد

ای کاش دولت یکبار برای همیشه یا تا پایان سال نرخ تمامی اجناس و خدمات را اعلام تا دغدغه مردم کمتر و اقتدار خود را به نمایش بگذارد

ای کاش بانکها چند سال خارج از نوبت و بی مهابا وام به آقازاده ها نداده و بجایش به مردم محتاج وام بدهند

ای کاش زمانی برسد که کرامت واقعی انسانیمان محترم شمرده شده و اینقدر تحقیر نشویم نمونه کوچک تحقیر صفهای گاه و نیمگاه مردم شریف جهت گرفتن ارزاق عمومی و مایحتاج زندگی میباشد

ای کاش روزی برسد که مردم ما به آرامش و آسایش نسبی برسند و ای کاش به اوضاع چند دهه گذشته ایران زمین برگردیم قیمت ماشین مسکن خوراکیها البسه ووووقیمت انسان.

۱. ۱. ۱۴۰۳. سیروس میر


@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾
در خصوص جمع اوری سگهای ولگرد


نظرات متفاوتی در خصوص نحوه جمع اوری سگهای ولگرد توسط شهروندان ارائه گردیدکه این موضوع مسولین مربوطه را در اجرای برنامه تدوین شده به شبهه میندازد

از اینکه سگ‌ در طول سالیان متمادی موجودی وفادار ،مثمر ثمر و جز لاینفک زندگی گذشتگان ما بوده شکی نیست .اما باید پذیرفت که امروزه خیل سگان ولگرد در سطح شهر معضلی بزرگ و دست پا گیر شده که متاسفانه عده ای با کوبیدن بر طبل ترحم و دلسوزی و فارغ از مضرات انها مانع از ان میشوند که شهرداری به برنامه خود جامه عمل بپوشاند.

اینکه عده ای پیشنهاد نگهداری سگهارا را در محلی خاص توصیه میکنند با عواقب و دردسرهای آتی ان کاملا بیگانه اند .در کشورهای اروپا اصطبلهایی برای حیوانات گمشده و سالم در سطح شهر وجود دارد که حیوانات گمشده را به مدت سه روز با هزینه صاحبانشان نگهداری میکنند و در صورتی صاحب انها پیدا نشد انهارا از طریق مزایده به فروش میگذارند و پولی بحساب خزانه دولت می اید.


در ثانی تمام سگهای ولگرد سطح شهر به نوعی بیمار ،گَر ،زخم و شل و دست و پا شکسته هستند که بدنبال غذا شب تا صبح را در کنار سطلهای زباله سگ دو میزنند .غافل از اینکه نانی در سفره مردم نمانده که پس مانده ان به سگان ولگرد و درمانده برسد و ماده سگها از سر ناچاری با پستانهای اویزان و پلاسیده خاکروبه ها را پوزه میزنند و نرهای انها از فرط گرسنگی رمقی برای دویدن و جفت گیری ندارند و زندگی انها مانوس و مالوف شده با عذاب و ادبار است .پس بهتر انست دوستان و همشهریان
عزیز از لاک و پیله ترحم و دلسوزی احساسی بیرون بیایند و بگذارید تا شهرداری و با همکاری مامورین نیروی انتظامی کما فی سابق با معدوم کردن این حیوانات بخت برگشته برای همیشه به زندگی خفت بار و نکبت بار انها خاتمه دهند.

در پایان هر که داستان زندگی و در به دری "سگ ولگرد " صادق هدایت و داستان " انتر صاحب مرده "صادق چوبک را خوانده باشد بعینه میداند که این حیوانات که جبراً وارد این زندگی خفت بار شده اند چه زجر و عذابی میکشند و هر انسان فهیم و ذی شعوری فارغ از هر گونه احساسات حاضر نیست که بیشتر از این ، این حیوانات متاذی شده جبر روزگار به زندگی سگی و سگ دو خود ادامه دهند و تلف کردن انها امری کاملاعلمی و منطقی است.


از شهردار محترم تقاضا میشود طی تجدید نظری با ادارات متبوع و دستور مقامات عالی ،همچون گذشته انها را بیرون شهر هدایت کنید و با همکاری مامورین انتظامی به زندگی سراسر معذب ،دردناک و چندش برانگیز انها فیصله دهید. و اگر بخواهید باب فرمایشات رسانها و منتقدین عمل کنید قطعا دچار سردرگمی و اختلاف عمل خواهید شد .

با احترام

شهروندی که هر شب ساعت دو نصفه شب هنگام اشغال بیرون بردن گواه خفت و ذلت این سگان مفلوک و درمانده و زجر کشیده است

@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾
صدای شما

با سلام و خسته نباشید خدمت شما..:   

بعد از کلی دوندگی و هزینه گواهی حصر وراثت را   جهت گرفتن سهام عدالت متوفی دریافت نمودم.   رفتم دفتر پیش خوان گفتن بایستی با تلفن ۱۵۶۹   تماس بگیرم و سجامی شدن ورثه را سئوال کنم.     دو بار تماس گرفتم. حدود نیم ساعت تا ۴۰ دقیقه در صف انتظار پشت خط  ماندم. اول گفتن باید برای کد ملی و ش سجام هر ورثه همین زمان طی شود ( حساب کنید اگر تعداد وراث زیاد باشد چقدر وقت و هزینه لازم است). بار  دوم بعد ۴۰ دقیقه  تلفن اشغال شد. جواب هزینه و وقت تلف شده را چه کسی پاسخگو میباشد..  از مسئولین این  سوال را دارم . وقتی گواهی حصر وراثت  خلاصه فوت  و کپی برابر اصل شناسنامه تمام وراث موجوده این همه دردسر یعنی چه؟ مگر زنده ها با این ۶۰۰ یا ۷۰۰ت و  تورم افسار گسیخته   چه گلی به سرشون زدن که حالا ادعای ارث و میراث کنند.    

زمانیکه با وارد کردن کد ملی افراد جد و آباد طرف میاد رو صفحه ی مانیتور  استشهاد محلی با در  دست داشتن گواهی فوت چه معنایی دارد؟  کمی بفکر مردم بدبخت باشین حین انجام امور اداری شاهد سرگردانی نوه و نتیجه هایی که عمرا پدر بزرگ یا مادربزرگ را دیده  باشن بودم. کجای دنیا این همه کاغد بازی وجود دارد.
تحمل مرگ عزیزان راحت تر از گرفتن سهام عدالتشان است.   .

از مسئولین محترم تقاضا دارم این موضوع را  مانند  کذب بودن آمار مهاجرت پیگیری نمایند. 
ختم کلام
    بار کنید تا بار کنیم  دِ مُلک دلگیر

@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾
صدای شما

باعرض سلام و تشکر از مسئولین کانال..
اگر ممکن است پیگیری لازم در خصوص فضای سبز بلوارها و میدان‌ و سایر نقاط شهر را به گوش مسئولان برسانید.حدود چندماهی است که بلوار ورودی شهر از سمت پلدختر درست شده ولی هنوز باخاک مناسب پرنشده و بعضی نقاط پر اشغال و نخاله شده و برای کاشت چمن اقدامی نشده است یا بلوار نیرو هوایی درخت کاری شد و به علت کاشت درخت نامناسب این اقلیم و یا آبیاری نامناسب با تانکر آب در حال حرکت در واقع آب پاشی نه آبیاری،خیلی از درختها خشک شدند و از بین رفتند و یا پارک جنگلی سراب که در گذشته با درخت نامناسب اکالیپتوس که دشمن آب های زیرزمینی است درخت کاری شد .فلذا بهتر است با نظر کارشناسان متخصص در این حوضه درخت مناسب مثل توت ،چنار،بنه کوهی،بلوط،زیتون ....به کار رود تا شاهد چهره زیبا برای شهرمان باشیم.
باتشکر .شهروند دغدغه مند فضای سبز شهر
More