تاریخ و فرهنگ دره شهر

پائیز #کاکا_رضا (خرم آباد)🍂🍁
به همین سادگی، به همین زیبایی
حمید آرمین

✍ @CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾

ایل پایروند
@ceymarian
قسمت چهارم
علی آقایی

بیهقی گوید: و در تاریخی که می کنم سخنی نرانم که آن به تعصبی و تزیدی کشد و خوانندگان این تصنیف گویند ؛شرم باد این پیر را، بلکه ان می گویم که تاخوانندگان بامن اندرین موافقت کنند وطعنی نزنند (تاریخ بیهقی ص۲۲۶) در این نوشتار با بضاعت کم سعی شده عامل به گفته بیهقی باشیم...
ایل پایروند همانطوریکه قبلا گفته شد بعد از مرگ شاوردیخان به کرمانشاه میروند و هر بارگروهی از آنان به فارس کوچانده می شود اما پایروند مافی ساکن دره شهر، رومشکان، بدره در قشلاق به شیراز میروند همچنانکه در مباحث گذشته گفته شد در قشلاق معلوم نیست قشلاق کدام سال اما از طریق جنوب طی طریق می کرده اند، بازگشت ایل به کرمانشاه سال ۱۱۹۸ در کتاب قوم لر نوشته شد و بزرگان ‌قوم کودکی خود در کرمانشاه بیاد داشته اند و هر بار طایفه پایروند مافی سودای بازگشت به لرستان را کرده اند؛ عدم تمکین و ترس از حاکمیت والیان را بدنبال داشت، پایروند مستقر درکرمانشاه قشلاق انان در محلی بنام #کاوردان_ذهاب بود و در چمچمال و بیستون و داروند یا درون، ییلاق داشته اند و در زمره مافی وند های(پایروند ها) بوده اند که گلستانه در #مجمع_التواریخ صفحه۲۲۲ از انها نام برده است. به هنگام قشلاق سر پل ذهاب بین اهالی پایروند و همسایگان که احتمال میرود طایفه( همه وند) باشند نزاعی رخ می دهد و منجر به قتل از طرفین می شود؛ به ناچار پایروند راه بازگشت به لرستان را پیش میگیرند و در منطقه #رومشکان ساکن می شوند و قسمتی از اراضی رومشکان را تصاحب می شوند....
پس از مدتی انشقاق در این طایفه بوجود می اید و پایروند بدره که بزرگ و سر کرده ی آنها فردی بنام #صیی یا سیی است املاک خود را بعدا" در قاطرچی رومشکان می فروشد و همراه با وابستگان خود به بدره کنونی مهاجرت می نمایند و طایفه پایروند سیمره هم پس ازمدتی اسکان در رومشکان و رفت و آمد به سیمره اراضی تحت تملک خود را بعنوان امانت به دیگر بردران ساکن رومشکان می سپارند و راهی پشتکوه می شود و در مناطقی به نامهای خروزان و دهل گل(غلطیدند) به کسر گ، ساکن می شوند که پس از گذشت ایامی نه چندان دور نزاعی رخ می دهد و از طرفین سه نفر کشته می شود، بزرگ وتشمال پایروند به نام میرزا حسن برای حل و فصل خدمت والی می رود و با سرودن این ابیات شعر از والی تقاضای حل وفصل موضوع را می نماید:

قضا بی رضا بی واده جریا
سر تویل سنی، سیامال کنیا
م ن خوین عاوار و خدمت رسیا
امرت اطاعت، عه مه سر وپا
قضا =تقدیر واده= خوین عا وار= قاتل سیامال =چادر سیاه
معنی تحت الفظی:
بدون دلیل اتفاقی افتاد ومن خونه خراب شدم من قاتل وگنهکار بخدمت رسیده ام وسر پا امده‌ام وتابع اوامر شما هستم.
والی هم در جواب می گوید:
مامور نمودم شخص کاکا سیا
یه میخ یه میرکو بو بکو تی جا

#کاکا سیاه= برده زنگی که در دربار حکام بود
#میر کو = وسیله چوبی که حکم پتک امروزی را داشت ومیخ را بوسیله ان در زمین می کوبیدند
ترجمه؛ من ماموریت به کاکا سیاه داده ام که موضوع شما را حل کند.
@ceymarian
والی امر به فصل میدهد، بعد از حل و فصل موضوع طایفه پایروند منطقه پشتکوه را ترک و به #سیمره می آیند و در اراضی #هومان‌ به مالکیت میر جمشید خان هاشمی به کار کشاورزی مشغول می شوند و میر جمشید هم با طایفه پایروند وصلت می نماید و این وصلت مایه دلگرمی طایفه پایروند و ماندگاری آنها در سیمره می شود و این در حالی است که بر اراضی رومشکان از منظر قانون و عرف آن روز گار طایفه پایروند ساکن دره شهر هنوز حق مالکیت دارند....
ادامه دارد...
#علی_آقایی
تاریخ و فرهنگ دره شهر
https://telegram.me/ceymarian