کتاب و زندگی

#نادر_ابراهیمی
Channel
Logo of the Telegram channel کتاب و زندگی
@Book_lifePromote
19.65K
subscribers
3.19K
photos
1
video
181
links
شعر و ادبیات کمتر خوانده‌شده @book_life صفحه ما در اینستا‌گرام: https://instagram.com/_u/ketabo_zendegi
@Book_Life

از تمام خنده‌ها،
آن را بستای که جانشین گریستن شده‌است...

بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم | #نادر_ابراهیمی
@Book_Life

زمان نمی‌تواند بلورِ اصل را کِدِر کند،
مگر آنکه تو پیوسته برق‌انداختنِ آن را
از یاد بُرده‌باشی...

یک عاشقانه‌ی آرام | #نادر_ابراهیمی
@Book_Life

شهامت یعنی در موقعیت قرار گرفتن و انتخاب کردن
و نه یعنی همیشه خوب و درست انتخاب کردن.

ما عقل کل نیستیم،
ما اشتباه می‌کنیم،
ما کج می‌رویم،
ما پشیمان می‌شویم.

از ترس اشتباه کردن و کج رفتن و پشیمان شدن،
زمان را تباه کردن جرم است...

#نادر_ابراهیمی
@Book_Life

عزیزِ من!
اگر زاویه دیدمان نسبت به چیزی یكی نیست، بگذار یكی نباشد.
بگذار در عین وحدت، مستقل باشیم.
بخواه كه در عین یكی بودن، یكی نباشیم.
بخواه كه همدیگر را كامل كنیم نه ناپدید.
بگذار صبورانه و مهرمندانه
در باب هر چیز كه مورد اختلاف ماست،
بحث كنیم، اما نخواهیم كه بحث،
ما را به نقطه مطلقاً واحدی برساند.
بحث، باید ما را به ادراک متقابل برساند نه فنای متقابل...

چهل نامه‌ی کوتاه به همسرم | #نادر_ابراهیمی
@Book_Life

خوشبختی نامه‌ای نیست که یک روز
نامه رسانی زنگ در خانه‌ات را بزند
و آنرا به دستهای منتظر تو بسپارد.

خوشبختی، ساختن عروسک کوچکی است از یک تکه خمیر نرم شکل پذیر.

به همین سادگی، اما یادت باشد
که جنس آن خمیر  باید از عشق و ایمان باشد،
نه هیچ چیز دیگر...

چهل نامه کوتاه به همسرم | #نادر_ابراهیمی
@Book_Life

عیب ندارد،
حوصله داشته باش!
قیمتِ عشق همیشه بیش از تحملِ آدمیزاد بوده است...

یک عاشقانه آرام | #نادر_ابراهیمی
@BOOK_LIFE

زندگی،
قبل از هرچیز زندگی‌ست.

گل می‌خواهد،
موسیقی می‌خواهد،
زیبایی می‌خواهد.

زندگی حتی اگر
یکسره جنگیدن هم باشد،
خستگی در کردن می‌خواهد.
عطر شمعدانی‌ها را بوییدن می‌خواهد.

خشونت هست، قبول،
اما خشونت، اصل که نیست،
زایده است،
انگل است،
مرض است.
ما باید به اصل‌مان برگردیم.

زخم را که مظهر خشونت است
با زخم نمی‌بندند.
با نوار نرم و پنبه پاک می‌بندند.
با محبت، با عشق...

آتش بدون دود | #نادر_ابراهیمی
@BOOK_LIFE

تو درست پشت خانه‌ات،
عظیم‌ترین جنگل‌های دنیا را
خواهی داشت؛
البته به شرط اینکه
فکر حصار کشیدن به دور آن
را به سرت نیفتد.

و بالای سرت، پهناورترین آسمان آبی دنیا را خواهی داشت،
بشرط آنکه نخواهی
آنرا پشت قباله‌ات بیندازم.

و روبه‌رویت،
دریا، دریا، دریا را خواهی داشت،
بشرط آنکه نخواهی تمام آب دریا را به
درون کیف حصیری بزرگت خالی کنی
و به خانه بیاوری.
آخر، ماهی‌ها تشنه می‌مانند.

زن فریاد کشید:
من می‌خواهم درختان مال من باشد،
خانه مال من باشد،
همه چیز مال من باشد...

نقاش "که دیگر چندان هم عاشق نبود"
به نرمی گفت:
من می‌خواهم که هیچ‌چیز بجز تو،
مال من باشد...

رونوشت بدون اصل | #نادر_ابراهیمی
@BOOK_LIFE

خوشبختی را در چنان هاله‌ای از رمز و راز فرو نبریم كه خود درمانده شناختنش شويم،
خوشبختی را چنان تعریف نکنیم که گویی سیمرغی باید آن را از قله‌ی قافی بیاورد.

خوشبختی, عطر مختصر تفاهم است
که اینک در سرای تو پیچیده
و عطریست باقی که از آغاز تا پایان این راه، همیشه می‌توان بوییدش.

خوشبختی را ساده بگیریم ای دوست، ساده بگیریم خوشبختی را
تنها به مدد طهارت جسم و روح،
در خانه کوچکمان نگه داریم...

چهل نامه کوتاه به همسرم | #نادر_ابراهیمی
@BOOK_LIFE

گفتم:
عشق نمی‌دانم چیست، بی‌تجربه‌ام، تازه‌کارم، نمی‌دانم اینطور خواستن اسمش عشق است یا چیز دیگر،
فقط سخت می‌خواهمش.

+ سخت خواستن، می‌تواند عشق باشد!

_ گفته‌اند به شرط آنکه سخت بماند و نرم.

+ اما اگر او تو را نخواهد؟

_ گریه‌کنان می‌روم پی کارم،
دوست داشتن یک طرفه می‌شود
اما به ضرب تهدید نمی‌شود!
اگر نخواهد و بدانم که هرگز نخواهد خواست،
گریه‌کنان کوله بارم را برمی‌دارم و می‌روم،
فقط همین!

+ اگر گریه کنان بروی،
تا کی گریه می‌کنی؟

_ نمی‌دانم آقا،
پیشاپیش چطور بگویم؟
برای گریستن برنامه‌ریزی نکرده‌ام...!

یک عاشقانه‌ی آرام | #نادر_ابراهیمی
@BOOK_LIFE

وای بر آن روزی که چیزی حتی عشق عادتمان شود.

عادت همه‌چیز را ویران می‌کند؛
از جمله عظمت دوست داشتن را،
تفکر خلاق را،
عاطفه جوشان را.

 یک عاشقانه آرام | #نادر_ابراهیمی
@BOOK_LIFE

آنچه هنوز تلخ‌ترین پوزخند مرا بر می‌انگیزد،
«چیزی شدن» از دیدگاه آن‌هاست.

آن‌ها که می‌خواهند ما را در قالب‌های فلزی خود جای بدهند.
آن‌ها با اعداد کوچک به ما حمله می‌کنند.

آن‌ها با صفر مطلق‌شان به جنگ با عمیق‌ترین و جاذب‌ترین رویاها می‌آیند...

بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم | #نادر_ابراهیمی
@BOOK_LIFE

سرت را قدری بیآور جلوتر
تا باز هم آهسته‌تر بگویم :
بهترین دوستِ انسان،
انسان است نه کتاب!!!

کتاب‌ها، تا آن حد که رسمِ دوستی و انسانیت بیاموزند، معتبرند,
نه تا آن حد که مثل دریایی مُرده از کلمات ِ مُرده، تو را در خود غرق کنند و فرو ببرند. 

تو در کوچه‌ها انسان خواهی شد
 نه در لا به لای کتاب‌ها...

یک عاشقانه آرام | #نادر_ابراهیمی
@BOOK_LIFE

هلیا!
من هرگز نخواستم که از عشق،
افسانه‌یی بیافرینم؛
باور کن!

من می‌خواستم که با دوست داشتن زندگی کنم، کودکانه و ساده و روستایی.
من از دوست داشتن فقط لحظه‌ها را می‌خواستم.
آن لحظه‌یی که تو را به نام می‌نامیدم.

لحظه‌ی رنگینِ زنان چای‌چین
لحظه‌ی فروتنِ چای‌خانه‌های گرم،
در گذرگاه شب.

لحظه‌ی دست باد بر گیسوان تو
لحظه‌ی نظارتِ سرسختانه‌ی ناظری ناشناس بر گذر سکون

من از دوست داشتن تنها یک لیوان آب خنک در گرمای تابستان می‌خواستم.

من برای گریستن نبود که خواندم
من آواز را برای پُر کردن لحظه‌های سکوت می‌خواستم.

من هرگز نمی‌خواستم از عشق برجی بیافرینم،
مه‌آلود و غمناک با پنجره‌های مسدود و تاریک...

باردیگر شهری که دوست می‌داشتم | #نادر_ابراهیمی
@BOOK_LIFE

پس فقط باید به راهی که می‌روی،
حرفی که می‌زنی
و کاری که می‌کنی
اعتقادداشته باشی؛

اما نه اعتقاد کور؛
بلکه اعتقادی که از اطلاع سرچشمه بگیرد؛
و نه اطلاعی غلط،
بلکه اطلاعی که ازمنابعی پویا بجوشد
و سرریز کند.

برای دوست داشتن چیزی
و آماده‌ی دفاع همه جانبه
و پایدار بودن از آن چیز،
باید آن را بشناسیم یا شناخته باشیم.

حرف درست،
حرفی‌ست که همزمان یا عمل باشد
و همراه عمل، نه مقدمه‌ی آن.

حرف اگر مقدمه باشد‌،
حتی همان یک لحظه‌ای که زودتر از عمل وارد میدان می‌شود،
همه کارها راخراب می‌کند
و درعین حال این فرصت را به خیلی‌ها می‌دهد که یک عمر فقط حرف بزنند...

ابوالمشاغل | #نادر_ابراهیمی
@BOOK_LIFE

آنکس که شتاب دارد، عاشق نیست!
تشنه‌ای ست که معشوق را
چشمه‌ی آب شیرین تصور کرده است.

وقتی دوید و رسید
و نوشید و ورم کرد،
رها می‌کند و می‌رود.

محبوب، چشمه‌ی آب شیرین نیست،
هوای خنک دم صبح است...

بر جاده‌های آبی سرخ | #نادر_ابراهیمی
📖 #سال‌نو‌مبارک

بهار،
همه چیزش با تابستان،
با زمستان
و با پاییز فرق دارد.

حق است که بهار را
یک آغاز پُر شکوه بدانیم،
نه تنها به دلیل رویشی خیره کننده،

امروز، بوته ی سبز روشن،
فردا غرقِ صورتیِ گلِ محمدی،

امروز، یاسِ بسته‌ی خاموش،
فردا سیلابِ نوازنده‌ی عطر.

نه فقط به دلیل این رویش خیره کننده، بل به علت حسی از خواستن، طلبیدن، عاشق‌شدن، بالا پریدن، فریاد کشیدن، خندیدن، شکوفه‌کردن، باز شدنِ روح.

بهار،
بیش از آنکه حادثه‌ای در طبیعت باشد،
حادثه ایست در قلب آدمی.

و پیش از آنکه در طبیعت،
محسوس باشد،
در حسی انسانی وقوع می یابد.

این در بهاران گل نیست که باز می‌شود، گره‌های روح انسان است...

‏یک عاشقانه‌ی آرام | #نادر_ابراهیمی

@book_life
@BOOK_LIFE

شاید، شاید که ما نیز
عروسک‌های کوکی یک تقدیر بوده‌ایم.

ما هرگز از آن چه نمی‌دانستیم
و از کسانی که نمی‌شناختیم
ترسی نداشتیم .
ترس، سوغات آشنایی‌هاست.

هیچ پایانی به راستی پایان نیست.
در هر سرانجام،
مفهوم یک آغاز نهفته است.

چه کسی می‌تواند بگوید
"تمام شد"
و دروغ نگفته باشد...!

بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم | #نادر_ابراهیمی
@BOOK_LIFE

قلب، خاک خوبی دارد.
در برابر هر دانه که در ان بنشانی
هزار دانه پس می‌دهد.

اگر ذره‌ای نفرت کاشتی،
خروارها نفرت درو خواهی کرد.

و اگر دانه‌ای از محبت نشاندی،
خرمن‌ها بر خواهی داشت.

ابن مشغله | #نادر_ابراهیمی
📖🌹 @Book_Life

عشق، تن به فراموشی نمی‌سپارد،
مگر یک‌بار برای همیشه

جامِ بلور، تنها یک‌بار می‌شکند
می‌توان شکسته‌اش را،
تکه‌هایش را،
نگه داشت

اما شکسته‌های جام،
آن تکه‌های تیزِ بُرَنده،
دیگر جام نیست.
احتیاط باید کرد.

همه چیز کهنه می‌شود
و اگر کمی کوتاهی کنیم،
عشق نیز...

بهانه‌ها جای حسِ عاشقانه را
خوب می‌گیرند…


یک عاشقانه‌ی آرام | #نادر_ابراهیمی
More