کتاب و زندگی

#ویرجینیا_وولف
Канал
Логотип телеграм канала کتاب و زندگی
@Book_LifeПродвигать
19,66 тыс.
подписчиков
3,19 тыс.
фото
1
видео
181
ссылка
شعر و ادبیات کمتر خوانده‌شده @book_life صفحه ما در اینستا‌گرام: https://instagram.com/_u/ketabo_zendegi
@Book_Life

علت اصلی این که شعر چنین رهایی
و شور و خلسه‌ای در آدم ایجاد می‌کند
این است که در تجلیل از احساسی است،
که روزی داشته‌ایم...

اتاقی از آن خود | #ویرجینیا_وولف
@Book_Life

با این که احساسات و علایق به قدرت گذشته باقی می‌مانند، ولی آدم آخر به نیرویی دست می‌یابد که به زندگی‌اش چاشنی می‌زند،
این که به تجربه هایش بپردازد
و آن‌ها را زیر و رو کند...

خانم دِلُوِی| #ویرجینیا_وولف
@Book_Life

زیبایی همه چیز نبود.
زیبایی تاوانی داشت
"بیش از اندازه کامل و بی‌نقص بود
و زندگی را در انجماد فرو می‌برد."

به سوی فانوس دریایی | #ویرجینیا_وولف
@Book_Life

طی همه این قرن‌ها زنان چون آینه‌هایی عمل کرده‌اند که قدرتی جادویی و خوشایند دارند
و می‌توانند قامت مرد را
دو برابر اندازه واقعی‌اش نشان بدهند
...

اتاقی از آن خود | #ویرجینیا_وولف
@Book_Life

در دنیای کنونی، ما پیوسته از آدم‌‌ها
طلب می‌‌کنیم خودشان باشند،

در حالی که مدام با توقعات‌مان
خلافش را می‌خواهیم...!

خیابان‌گردی در لندن | #ویرجینیا_وولف
@BOOK_LIFE

زنان تمام این میلیون‌ها سال درون خانه‌ها نشسته‌اند،
تا آنجا که اکنون دیگر نیروی خلاقه‌ آنها در دیوارها نفوذ کرده
و در واقع، خصوصیات آجر و ملاط را چنان تغییر داده است
که ناگزیر باید آن را با قلم و قلم‌مو و کار و سیاست مهار کرد.

اما این نیروی خلاقه
با نیروی خلاقه مرد بسیار متفاوت است.
و باید گفت بسیار تاسف‌آور است که جلو این نیرو سد شود یا به هدر رود،
زیرا به واسطه قرن‌ها انضباط سخت به‌دست آمده
و جایگزینی برای آن وجود ندارد.

جای بسی تاسف است اگر زنان مانند مردان بنویسند
یا مانند مردان زندگی کنند
یا ظاهرشان شبیه مردان باشد،
زیرا اگر این دو جنسیت -با توجه به وسعت و تنوع دنیا- تا این حد بی‌کفایت‌اند،
چگونه می‌خواهیم تنها با یک جنسیت سر کنیم؟
آیا تحصیل و آموزش نباید تفاوت‌ها
و نه تشابه‌ها را مشخص و تقویت کند...

اتاقی از آن خود | #ویرجینیا_وولف
@BOOK_LIFE

اعضای خانواده به لبه گور نزدیک‌تر شدند و به تابوتی چشم دوختند که با تخته‌های صیقلی و دسته برنجی‌اش درون زمین گذاشته بود تا برای همیشه آنجا مدفون گردد.

تابوت نو‌تر از آن بود
که برای همیشه مدفون شود.
دیلیا به ته قبر خیره شد.
مادرش آنجا قرار داشت،
در آن تابوت، زنی که هم دوستش داشت
و هم از او متنفر بود.

چشمانش خیره شد.
می‌ترسید نکند از هوش برود،
ولی باید نگاه می کرد،
باید حس می‌کرد؛
این آخرین فرصتی بود که در اختیار داشت.

روی تابوت خاک ریختند،
درحالی که خاک در درون گور فرو می‌ریخت،
احساسی از چیزی جاودانی بر وجود دیلیا غلبه کرد.
از زندگی آمیخته با مرگ،
از مرگی که به زندگی تبدیل می شد.

زیرا همان طور که به گور چشم دوخته بود،
صدای گنجشک‌ها را می‌شنید
که تندتر و تندتر جیک جیک می‌کردند،
صدای چرخ‌هایی را می‌شنید که در دوردست
صدایشان بلندتر و بلندتر می‌شد
و زندگی نزدیک‌تر و نزدیک‌تر می‌شد...

سال‌ها | #ویرجینیا_وولف
@BOOK_LIFE

آنچه گمنامی را حتی تا قرن نوزدهم به زنان تحمیل می‌کرد،
ته مانده‌ی همان حس پاکدامنی بود.
کورر بل، جورج الیوت، ژرژ ساند، که همه‌ی آن‌ها به گواهی نوشته‌هایشان قربانی کشمکش درونی بودند،
بیهوده کوشیدند با استفاده از
نام مردان، پشت نقابی پنهان شوند.

آن‌ها به این ترتیب به این سنت که شهرت برای زن زشت و زننده است احترام می‌گذاشتند،
سنتی که مردان از آن
به شدت حمایت می‌کردند،
حتی اگر به دست آن‌ها ابداع نشده بود.

"پریکلس"، مردی که خود بسیار بر سر زبان‌ها بود، می‌گفت:
مهم‌ترین موفقیت برای زن
این است که درباره‌ی او صحبت نشود...

اتاقی از آن خود | #ویرجینیا_وولف
@BOOK_LIFE

هیچ کدام‌تان جرات نداشتید همرنگ جماعت نشوید.
برای گذراندن یک روز چه قدر زوال روح لازم داشتید، چه قدر دروغ، دولا راست شدن، دستمال به دستی، زبان‌ریزی و نوکر‌مآبی!
چه طور مرا به یک ساعت،
به یک صندلی زنجیر کردید
و خودتان روبرویم نشستید!


فضاهای سفیدی را که بین ساعت تا ساعت قرار دارند چه طور از من ربودید و به صورت گلوله های کثیفی درآورید و با پنجه های چرب و چیل آن ها را به سبد کاغذ باطله انداختید،
ولی با این همه، آنها زندگی من بودند ...

#موج‌ها | #ویرجینیا_وولف
@BOOK_LIFE

در آن جامعه کاملا پدرسالار، چه میزان نبوغ و صداقت لازم بود تا به رغم آن همه انتقاد، محکم به نظر خود بچسبند و عقب نشینی نکنند؟
تنها جین آستین این کار را کرد و امیلی برونته.
در خمیرمایه آنها چیز دیگری بود،
شاید بهترین چیزها.
آنها آن‌گونه نوشتند که زنان می‌نویسند،
نه آن‌گونه که مردان می‌نویسند.

از آن هزار زنی که درآن عصر رمان می‌نوشتند،
تنها این دو نفر هشدارهای پی‌درپی معلم سخت‌گیر را به کلی نادیده گرفتند.
این طور بنویس، آن طور فکر کن.
تنها این دو نفر آن صدای سمج و مداوم را نمی‌شنیدند که گاهی غر می‌زد،
گاهی تحکم می‌کرد،
گاهی اندوهگین بود،
گاهی شگفت زده،
گاهی خشمگین،
گاهی مهربان...!

اتاقی از آن خود | #ویرجینیا_وولف

به عنوان یک زن،
من هیچ کشوری ندارم.

به عنوان یک زن،
کشور من کل جهان است...

#ویرجینیا_وولف | @BOOK_LIFE