📖 #شعر_بلند━━━━━━━━━━━
ز پیشینیان، شهریاری بزرگ
به ایرانزمین بود فرمانروا
ز شاهان گیتی خردمندتر
هُشیوار و بادانش و پارسا
یکی مجلس آراست از بِخْرَدان
حکیمان نشسته، ندیمان بهپا
به گنجور، شَه گفت: کای نیکبخت
یکی گوهری دارم اندر سرا
بیاور که خورشید گنج من است
به شبها فروزد شبستان ما
بیاورد گنجور گوهر ز گنج
نهاد او برِ شاه نیکولِقا
شهنشاه فرمود: ای بِخْرَدان!
چه بهتر از این گوهر پُربها؟
به عالم چه باشد پسندیدهتر؟
ز گوهر چه بهتر به نزد شما؟
که گفتار هرکس پسند آیدَم
به نیکی سزایش بیارم بهجا
یکی گفت: ای شاه! دستِ کَرم
که توأم بُود با دل پارسا
یکی گفت: آنکس که از مردمی
کند دستگیری به هر بینوا
دگر گفت: آنکس که دستش رسد
رهاند اسیری ز بند بلا
یکی گفت: مردی که دارد خِرد
به هر کار سازد خِرد رهنما
یکی گفت: آن کو شود دستگیر
به واماندهای کوفتاده ز پا
یکی گفت: مردی که از راه دین
بیاورده فرمان یزدان بهجا
یکی گفت: آنکس که از خوی خوش
بدان را به نیکی شود رهنما
✸✸✸
از اینگونه گفتند بسیار نیز
نیامد پسندِ جهانکدخدا
قضا رهگذاری به ره میگذشت
یکی بیت پُرمایه خواند از قضا
همیرفت و میخواند: کاندر جهان
وفا بهتر از گوهر پُربها
شهنشاه فرمود بر کِهتران:
بیارید خوانندهی بیت را!
بسی نیکویی کرد و بنْواختش
بدو داد آن گوهر پُربها
شهنشاه فرمود: ای بِخْردان!
پسندیدم این گفته از روستا
گرامی بُود گوهرِ شاهوار
عزیز است هرکس که دارد وفا...
●
#داراب_افسر_بختیاری━━━━━━━━━━━
💎
@Best_Poems