°• شـــــعر خـــــوب

#آزاد_اصفهانی
Channel
Logo of the Telegram channel °• شـــــعر خـــــوب
@Best_PoemsPromote
21.98K
subscribers
813
photos
5
videos
274
links
گروه ادبی #قافیه 💙 همیشه شعر به راه و همیشه قافیه خوب است! 📒 ─────── راه ارتباطی 💬 📮 @QafiyehBot ─────── اینستاگرام 🍁 🍀 b2n.ir/Qafiyeh 🍀 b2n.ir/Torfea ─────── وبلاگ 🍁 🍀 is.gd/Torfeh 🍀 is.gd/ShaahBeit ─────── تلگرام 🍁 🍀 @InstruSongs 🍀 @Torfea

📖 #شعر_بلند

‏━━━━━━━━━━━
ژاله سحرگه که ز ابری کشید
بر ورقِ لاله به بُستان خزید

لاله چو آگاهی از این کار یافت
آتشی اندر دلش از کینه تافت

گفت: که هستی که بدین کَرّ و فَرّ
در برِ من ساختی اکنون مقرّ؟

بی‌خبر از راه رسیدن چرا؟
خانه‌ی اغیار گزیدن چرا؟

ژاله بدو گفت چنین -با خروش-
کای گلِ بیرون‌شده از گل، خموش!

شبنمِ گوهروَشِ افلاکی‌ام
نه چو تو دلسوخته‌ای خاکی‌ام

قطره‌ی لؤلؤفَرِ عُلْوی‌ٰمکان
زاده‌ی ابرم، وطنم آسمان

زیبِ جمالِ گل و سنبل منم
روشنیِ دیده‌ی بلبل منم

چون که به زیر آمده‌ام از زَبَر
زیبدم اینک شَوَمَت تاج سر

لاله به پاسخ لب خود باز کرد
این سخن از بهرِ وی آغاز کرد

بوالهوس، ای قطره‌ی بی رنگ و بو
بیهُده از خویش مریز آبرو

سوی نشیب آمدنت از فراز
ننگ بُود، نیست سزاوارِ ناز

فخر، به بالا شدن از پستی است
جانبِ پستی شدن از سستی است

من که ز پستی سوی بالا شدم
سرخ‌گلی دلکش و رعنا شدم

زیورِ گلزارم و زیبِ چمن
زینتِ بُستان و صفای دَمَن

می‌سزد ار فخر به عالم کنم
ناز بر این عالم و آدم کنم

ژاله چو از لاله شنید این مَقال
غرق شد اندر عرقِ انفعال

زاین سخن افتاد بسی در شگفت
لرزه ز پا تا به سرش را گرفت

ناگه از آن سوی فلک شد عیان
کوکبه‌ی خسروِ سیّارگان

ژاله بزد دست به دامانِ مهر
رفت خجالت‌زده سوی سپهر

‏□

آری! هرکس به غرور اوفتاد
یک‌سره حیثیّت او شد به باد

جان من! این نکته به خاطر سپار
غرّه مشو تا نشوی شرمسار...

#آزاد_اصفهانی (نوربخش)
‏━━━━━━━━━━━

💎@Best_Poems
💎 @Best_Poems

‏━━━━━━━━━━━
نه خوب‌تر ز چهره، نه بدتر نمایدت
بنْمایدت هرآنچه که هستی هر آینه

آثار نیک و بد، همه از تو نشانه‌است
دوران نشان نداده از این بهتر آینه

پرهیز کن ز فعلِ بد اندر جهان، که هست
از بهرِ کار نیک و بدت محشر آینه...
‏━━━━━━━━━━━
#آزاد_اصفهانی (نوربخش)


📖 #شعر_بلند

‏━━━━━━━━━━━
شمع، دیشب که در بَرم می‌سوخت
نکته‌ی جالبی به من آموخت

اشک‌هایی که پای او می‌ریخت
باز با یکدگر همی‌آمیخت

چون سراپای او تمام گداخت
باز شمعی ز اشک خویش بساخت

گفت خود گرچه باز می‌سوزم
شادم از اینکه مجلس‌افروزم

تا نسوزم، ز پای ننْشینم
گرچه در پای خود نمی‌بینم

صد رهِ دیگر ار که بُگدازم
باز شمعی ز اشک خود سازم

چون که پرتوفکن در انجمنم
نیست غم، سوزد ار که جان و تنم

‏□

ای بنی‌آدم! ای که تا عَیّوق
رفته نامت به اشرفِ مخلوق

من نگویم چو شمع سوزان باش
کلبه‌ای را ز خود فروزان باش

بکن این‌قدر آتش‌افشانی
کآتشِ حرص خویش بنْشانی

نیست این راه و رسم انسانی
بلکه نبْود به خوی حیوانی-

-کز ستم، خانه‌ای کنی ویران
تا کنی خانه‌ی خود آبادان

آری، -«آزاد!»- حقّ عزّوجل
بی‌سبب نیست گفته "بَل هُم أَضَل"

#آزاد_اصفهانی (نوربخش)
‏━━━━━━━━━━━

💎@Best_Poems