💎 @Best_Poemsــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
من پرم از بغض آری از تبسم خالی ام
آینه سیر است از من از پریشان حالی ام
با نسیمی چند آهی گفتم از حال خودم
جنگلی آتش گرفت از صحبت اجمالی ام
چیدن من از درخت آفرینش زود بود
چند قرنی مانده تا پایان فصل کالی ام
با زمین بیگانه ام اینجا هجوم بی کسی است
آسمان را می شناسم با همین بی بالی ام
چشم در راهم تو را ای مرگ ای پایان من
چشم در راهم تورا آغاز خوش اقبالی ام
باز هم آشفته حالی، باز هم افسرده ای؟
مادرم پرسید،اشکم ریخت، گفتم عالی ام
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
▒
#حسین_زاهدیان▼