آدمها فکر میکنند اگر یک بار دیگر متولد شوند، جور دیگری زندگی میکنند، شاد و خوشبخت و کم اشتباه خواهند بود. فکر میکنند میتوانند همه چیز را از نو بسازند، محکم و بی نقص! اما حقیقت ندارد.. اگر ما جسارت طور دیگری زندگی کردن را داشتیم، اگر قدرت تغییر کردن را داشتیم، اگر آدمِ ساختن بودیم، از همین جای زندگیمان به بعد را میساختیم ...
آدم همیشه نیرومند نیست. هر چقدر هم فکر کند تواناست ممکن است نتواند بر رنجهایش چیره شود. وقتهایی که آدم خود را بیچارهترین حس میکند فقط نیروی عشق است که میتواند او را نجات دهد...
اگر بخواهی به هر چیزی که به تو گفته میشود واکنشی عاطفی نشان بدهی، به رنج بردن ادامه خواهی داد. قدرت حقیقی در عقب رفتن و مشاهدهگر بودن است. قدرت در خودداری است. اگر اجازه بدهی کلماتِ دیگران تو را کنترل کند، هرچیز دیگری هم تو را زیر سلطه خواهد گرفت. نفس بکش و بگذار بگذرد...
بعضی از آدمها همیشه ماندگارند؛ نه پیشِ روی چشمها، که درون اتاقک کوچک قلبت. بعضی از آدمها آنقدر در یادت ماندگار میشوند که در نبودشان هم برایشان بهترین آرزوها را داری... هر روز صبح دوست داشتنشان را بغل میگیری، جای پای خاطرههایشان را میبوسی و دلتنگ تر از هر زمان دیگر به راهت ادامه میدهی. بعضی از آدمها همیشه ماندگارند حتی اگر معنای دوست داشتنت و عشق میان دستهایت را از یاد برده باشند...
عشق مهم است امّا مهارت در عشق ورزیدن مهمتر از خودِ عشق است. از مهارت در عشق ورزیدن، عشق متولد میشود امّا اگر عشق در دام ناعاشق یا نابلدِ عشق، به بند کشیده شود، افسرده میشود. نامِ دیگرِ عشقِ افسرده، نفرت است. کسانی که در عشق ورزی نابلد هستند، عشق را افسرده میکنند و دل را پژمرده. عشق، عاشقِ حاذق میطلبد نه کاسبِ جاهل...
آدمی اگر هیچ چیز در این دنیا نداشته باشد، باز هم چیزی هست که باید بابت آن هر ثانیه شادی کرد و آن "وجود داشتن" است! وجود داشتن برای عشق ورزیدن به تمام کسانی که ما را در زندگیشان پذیرفتهاند...
امروز حس میکنم چیزی به زندگی بدهکار نیستم؛ چرا که بهترین و سختترین لحظات را لحظه به لحظه و به تمامی زندگی کردهام... زندگی درد را به من شناساند عشق را به من آموخت، شور و شیدایی خلاقیت را به من داد. و به من باوراند که سهم انسان از خوشبختی به اندازهٔ عشقی است که ایثار میکند...
سطحِ توقعتان را نسبت به آدمهاى اطرافتان، بچسبانيد كفِ زمين! كنار بياييد با خودتان، كه آدمها همين اند؛ قرار نيست هميشه مطابقِ ميلِ تو رفتار كنند. يك روز با تو ميخندند و فردايش به زمين خوردنِ تو! بگرديد و آنهايى را كه كنارشان خودِ واقعىِ تان هستيد پيدا كنيد! آنهايى كه مجبور نيستيد كنارشان نقش بازى كنيد كه مبادا فردا روزى برايتان حرف دربياورند... لبخند بزنيد به تمامِ آنهايى كه زندگيشان را گذاشته اند براى آزار دادنتان باور كنيد هيچ چيز به اندازه ى لبخندِ شما، معادلاتشان را بهم نميريزد!
از حیله و دسیسه نترس. اگر کسانی دامی برایت بگسترانند تا صدمهای به تو بزنند، خدا هم برای آنان دام میگستراند... چاه کَن اول خودش ته چاه است! این نظام بر جزا استوار است. نه یک ذره خیر بی جزا میماند نه یک ذره شر... تا او نخواهد، برگی از درخت نمیافتد. فقط به این ایمان بیاور!
با نیمه عاشقها ننشین. به نیمه رفیقها اعتماد نکن. نصفهنیمه زندگی نکن. نصفهنیمه امیدوار نباش.
برای کسی که نصفهنیمه گوش میدهد نخوان. نصف جواب را انتخاب نکن. روی نیمهای از حقیقت پافشاری نکن. رویای نصفه نیمه نخواه ...
تا انتهای سکوتت ساکت باش و به حرف که آمدی تمام حرفت را بزن. سکوت نکن که حرف بزنی و حرف نزن که سکوت کنی.
نصف، در واقع همان چیزی است که تو را میان آشنایانت غریب جلوه میدهد.
اگر رضایت داری کاملا راضی باش و اگر نمیخواهی کلا بگو من نمیخواهم. خندهی نیمهکاره، یعنی به تعویق انداختن خنده. دوست داشتن نصفهنیمه یعنی هجران. رفاقت نصفهنیمه یعنی بلد نبودن رفاقت.
نوشیدن نصفهنیمه عطشت را کم نمیکند و خوردن نصفهنیمه سیرت نمیکند. راهِ ناتمام به جایی نمیرساندت. زندگی نصفهنیمه یعنی تو ناتوانی در زندگی کردن و تو ناتوان نیستی؛
تو کاملی عزیز من تو کاملی و نه نصفی از هر چیزی. تو به دنیا آمدی برای کامل زندگی کردن و نه زندگی در نصفهنیمهها و ناتمامها. چیزی را دوست داری با تمام وجودت به سمتش برو. چیزی را نمیخواهی محکم بگو: "نه"
عشق یک چیز عتیقه است که با عتیقه فروشی فرق دارد. عشق یک جواهر یا عتیقه گران قیمت است که آدم زندگیش را با آن معنا میکند اما عتیقه فروشی پر از وسایل گران است که حالا از زندگی خالی شده آینهها آینهها آینهها. عشق یعنی این که آدم خود را در نگاه کسی ببیند. یعنی بی تابی و انتظار، عشق یعنی دیدن و دیده شدن. عشق یعنی دستهای تو...