View in Telegram
جیمز جواب داد: «شاید فکر کنن کار پرووت‌ها باشه، اونا کل سال ما رو شکست دادن.» سیریوس با حالت تدافعی گفت: «هیچی از پیکسی‌ها بهتر نبود!» و یه سنگ دیگه پرت کرد. این بار، توی چهارمین جهش، اختاپوس غول پیکری که توی دریاچه زندگی می‌کرد، یه بازوی بلند و نقره‌ای دراز کرد تا سنگ رو به سمت خودش برگردونه، که باعث شد سیریوس نیشخند بزنه. ریموس زمزمه کرد: «باید اعتراف کنی پودر خارش‌زا هم خیلی خوب بود.» و دستش رو روی صورتش انداخته بود تا جلوی آفتاب رو بگیره. سیریوس با سر تایید کرد: «دقیقا، باید به خاطر نبوغ‌مون بهمون امتیاز بدین.» پیتر با صدای جیغ‌جیغو، مثل همیشه، بدترین شکل ممکن، خودشو وارد بحث کرد: «و ابر بارونی!» بعد از حرفش سکوت سنگینی برقرار شد. اونا از ژانویه به بعد، با دقت از حرف زدن در مورد اون اتفاق اجتناب کرده بودن. سیریوس با ناراحتی سرشو تکون داد و سریع بحث رو عوض کرد. «به هر حال، نکته اینه که ما چهار نفر امسال بیشتر از کل گریفیندور تنبیه شدیم. دیگه ازمون چی می‌خواین، جیمز؟ کارمون رو امضا کنیم؟» داشت یه سنگ دیگه پرت می‌کرد که جیمز پرید و شونشو گرفت و مجبورش کرد سنگ رو بندازه. سیریوس با اخم و عصبانیت گفت: «هی! داری چیکار می‌کنی؟» جیمز با هیجان گفت: «همینه! کارمون رو امضا می‌کنیم!» ریموس در حالی که از زیر دستش به بالا نگاه می‌کرد، پرسید: «چی؟» جیمز تکرار کرد: «کارمون رو امضا می‌کنیم.» و سیریوس شروع به لبخند زدن کرد. ریموس هنوز گیج به نظر می‌رسید. جیمز با بی‌حوصلگی توضیح داد: «ما نشان خودمون رو روی هاگوارتز می‌ذاریم، به معنای واقعی کلمه.» سیریوس در حالی که ذهنش پر از ایده‌هایی در مورد اینکه چی بنویسن و کجا، بود، ابرویی بالا انداخت و گفت: «داری در مورد خراب کردن اموال مدرسه حرف می‌زنی، پاتر؟» جیمز با خوشحالی ابروهاشو بالا و پایین کرد و گفت: «شاید، بلک.» خوشحال بود که سیریوس فهمیدش. (اونا همیشه همدیگه رو می‌فهمیدن، حتی وقتی بقیه نمی‌فهمیدن.) سیریوس با لهجه‌ای اشرافی و تصنعی گفت: «خب، پیرمرد، ببین من چی میگم.» « تو چی می‌گی، رفیق قدیمی؟» «می‌گم این یه ایده فوق‌العاده‌ست.» «اوه، عالیه!» «نمایش خوبیه!» «دقیقا!»
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Find friends or serious relationships easily