خوشبختانه، اونا تونستن دوباره سر میز شام همه چی رو جمع و جور کنن، جایی که بلندترین اجرای آهنگ «تولدت مبارک» رو تا حالا اجرا کردن. دامبلدور هم حتی بهشون ملحق شد و کل مدرسه رو رهبری کرد تا جایی که همه با تمام توانشون فریاد میزدن. سیریوس کارت مشترک گریفیندور رو تقدیم کرد و ریموس با خنده هر اسم رو میخوند.
توی سالن اجتماعات، سیریوس گرامافون محبوبش رو آورد پایین و آهنگ 'جنگجوی الکتریکی' رو گذاشت. اون دیگه همهی کلماتش رو حفظ بود و خوشحال بود که بهونهای پیدا کرده تا جیمز و پیتر رو مجبور کنه گوش بدن. صدای غمگین مارک بولان از بلندگو پخش میشد:
I was dancing when I was twelve...
سیریوس چشمش به ریموس افتاد و لبخند زد.
کیک، شاهکار اصلی بود، که به زیبایی با خامهی قرمز و طلایی گریفیندور تزیین شده بود و دوازده تا شمع صورتی روش بود.
«آرزو کن!» اونا تشویقش کردن. ریموس با یه فوت محکم شمعها رو خاموش کرد. وقتی رفت کیک رو ببره، چشماش از تعجب گرد شد—کیک چهار طعم مختلف داشت: یه ربع شکلاتی، یه ربع لیمو، یه ربع اسفنج ویکتوریا و یه ربع قهوه و گردو. سیریوس دستورات خیلی دقیقی به جنهای خونگی داده بود.
«مثل نون تستت!» با ذوق توضیح داد، از نتیجهی تلاشهاش خیلی خوشحال بود، «فکر کردم اگه همش یه طعم باشه شاید خسته بشی.»
«وای...ممنون!» ریموس با خوشحالی چنگالش رو به نشانهی تشکر بالا برد و شروع به خوردن کرد.
«خب برای بقیهی شب میخوای چیکار کنی؟» جیمز با بیگناهی پرسید، «هنوز هوا روشنه اگه بخوای بری و مسابقهی—»
«اون نمیخواد جیمز! لعنتی، باید یه سرگرمی دیگه پیدا کنی، رفیق، داری خسته کننده میشی.»
«اگه میخوای بری مسابقهی کوییدیچ رو ببینی من مشکلی ندارم،» ریموس با عجله گفت: «تو به اندازهی کافی کار کردی، واقعا. سه تا آهنگ تو یه روز، یه بچهی دوازده ساله دیگه چی میخواد؟»
جیمز یه لحظه مردد به نظر رسید، اما بعد با شجاعت سرش رو تکون داد. «نه، سیریوس راست میگه، تولد توئه. کاری میکنیم که تو دوست داری انجام بدی.»
قبل از اینکه جیمز گلوش رو صاف کنه سکوت کردن و یه مکث ناخوشایند پیش اومد، «امم، لوپین؟ تو دوست داری چیکار کنی؟»
ریموس اخم کرد و لبش رو آویزون کرد و فکر کرد. سیریوس منتظر موند و با خودش فکر کرد که دوستش چی میگه—اون میدونست که ریموس از گوش دادن به موسیقی و غذا خوردن خوشش میاد، اما اونا که این کارا رو کرده بودن. وقتی همه با هم بودن، غارتگران معمولا یا مشغول شیطنت بودن یا وقتی واقعا لازم بود درس میخوندن، پس هیچ کدوم از اینا مخصوص ریموس نبود. همهی پسرهای دیگه سرگرمیهای خودشون رو داشتن—سرگرمی پیتر شطرنج بود، جیمز کوییدیچ و سیریوس از یه پروژه به پروژهی دیگه میپرید. اما اون هنوز نمیدونست ریموس چیکار میکنه، با اینکه خیلی وقتا تنهایی میرفت یه گوشه.