عصر دلفان

#ویــــــــــریــاعــیـنــی
Channel
Logo of the Telegram channel عصر دلفان
@AsredelfanPromote
21.46K
subscribers
41.4K
photos
4.55K
videos
4.68K
links
عصر دلفان ارتباط با ما @Asredelfan_admin
من شاکیم، من زخمیم پس هستــــــــــــــم

🔴🖊گاهی درد و رنج زندگی با کلمات ادا می شود، مثل اینکه آه و فغان کنی از رنجی که می بری و از حظی که نمی بری، گاهی هم با سکوت، مثل اینکه چهره مغموم و بغض فرو خورده ات چنان چهره ات را دژم کند که از چین و چروک صورت ات یا رعشه دست ات ، معلوم شود که چه دیده ای و چه ها که ندیده ای، گاهی اما انقطاع بین کلمات یا فاصله نابرابر بین سکوت ات یا سخن گفتن ات، آینه بازتاب دهنده رنج هایی می شود که کشیده ای. این یکی از همه دردناک تر است چون در این یکی، برخلاف آن دو دیگر؛ معلوم است که نمی خواهی با سکوت ات یا حرف زدن ات از رنج بگویی،
💠چون از خود می پرسی:"به که بگویم و چرا بگویم؟" و یا اصلا آنقدر رنج برده ای که هیچ گاه تنعمی نبوده که با آن مرز نقمت و نعمت معلوم ات شود. اصلا نمی دانی که رنج چیست نه از آن جهت که رنج نبرده ای که از آن رو که خویگر رنج شده ای....
رنج آنقدرعمیق بوده و درد آنقدر جانکاه و تو انقدر به آن عادت کرده ای که به جای تو این رنج و درد است که طاقت از کف می دهد و کاسه صبرش لبریز می شود و خودش را در تو نمایش میدهد و به التجاء می افتد که شاید کسی او را ازتن رنجور تو نجات دهد! درست مثل مشتی نوره که نمی دانم این اسم ناجور "نویره" (نورمراد)شکل مشوش نوری بود یا ریشخندی به قولی و فعلی درعهد شباب او با نوره ای در حمامی یا چیزی زا این دست.
⚠️پیرمرد، با آن اندام نحیف، صورت استخوانی و چشمهایی که سمت راستی اش باباقوری بود، چسب زخم می فروخت سر یکی از خیابان هایی که اینجا اسمش خیابان ببود ورنه درشهری دگر کوچه نیز نبود. ده سالش را من دیدم و دیگران می گفتند 30سال است. 🔴معلوم می شود #زخم آنچنان دیرینه است که چسب زخم این همه مدت مشتری داشته ، آن زخم ها که مرهم ندارد بماند که اگر مرهمی داشت خدا می داند چه بازار ی برپا بود برای" نـــــــــویره". نوره چسب زخم می فروخت روی جعبه مندرس ورامده چوبی که جلویش می گذاشت و همیشه هم با صدایی که انگاری علامت مورس است و اگر کسی رازدان باشد حکایت رمزالودی از نشتر و زخم؛ بلاانقطاع و آرام مثل صدای زنجره تکرار میکرد:" چسسب چسب چسب....چسب چسب چسب....چسب چسب چسب". این چسب گفتن ها چندین دهه این ترتیب سه تا یی و آن توالی که گفتم را درخود داشت. این را هم من شاهدم و هم خاطره شوخی های طفلانه بچه های محل که سه گانه های :"چسب چسب چسب" نویره را به سخره می گرفتند.
نویره بچه نداشت، زنش را هم این اواخر ازدست داد، خودش هم یکبار تصادف کرد و یکبار هم سکته، من ندیدم اما می گفتند خانه اش دخمه ای است در حوالی شهر. آخرین باری که دیدمش چندین سال پیش بود، بی رمق تکیه داده بود به دیواره هشتی خانه ای قدیمی با آجرهای خشتیِ خورده و پوسیده و بازهم چسب زخم می فروخت. آن انقطاع میان کلمات، آن فاصله میان تکرارها که بی وزن و ترتیب می شود و خود روایت عمیق تری از درد ناصبور است، در کلام نویره به وضوح معلوم بود چون این بار که نزدیک رفتم دیدم می گوید:" چسب چسب... چسب.....چسب.....چسب چسب.....چسب....چسب.. چسب" و بعد نفسش می گیرد، مدتی خیره می شود و با فاصله دوسه دقیقه ای فقط :"چسب" و جز هذیان و کلمات چرخ شده ای که به ادای لفظی هیچ چسب و مرهمی شبیه نبود و دیگر هیچ.

🔴حالا من دریک خود همذات پنداری از آنانکه فرهنگ را صرفٲ چیدن کلمات بصورت موزون که ادیبان شعرش خوانند تعریف میکنند ،خود را برای لحظاتی" نویره" فرض کردم که راستی جای دیگر زحمتکشان فرهنگ لکی نیز محترم داشته شده است؟
، براستی کسانی را که چندین سال است با مناظرات ثبت شده و ......و بسیاری ادعاهای واهی پانهای همسایه را چون پنبه حلاجی از هم پاشیدند گرامی داشته شده انده ، ویا آنانکه با مراجعه ومطالعه بیش از چهل وسه کتاب مرجع لک بودن کریمخان زند را اثبات ودر رسانه ها بچاپ رساندند آیا جایگاهی در خدمت بقوم خودش که وظیفه او بوده ، جایگاهی را برایش تعریف نموده ایم؟

چسب،چسب،چسسب چسب، چسسسسب ،چـــــــسب

بااحترام واسعه ، آنچه گفتم رهنمودها وپیشنهادی‌برادری بود برای برگزاری هرچه بهتر،ویرمان ونیشتمان ثبت ملی زبان لــــــــــــــــکی ولاغیر

یاد داشـــــــــــــــــــتی از : #ویــــــــــریــاعــیـنــی

@asredelfan