#نقاش_غذا
#نویسنده_بانو_اسیه
#part8
شب هم تیر شد وصبح وقت بیدارشدم
برفتم به رستورانت
هنوز مریم نماده بود
مدثر: چری وقت امدی
_مچم دیروز نمادم گفتم امروز وقت بیایم 😂😂
دست به کارشدم ک کم کم مشتری ها هم امدن
به مشتری ها رسیده گی میکردم که او بچه هم امد یا ایته بگم رهام
اسمی از مریم خبر دارشدم
رهام : ببخشن
_بلی
رهام: چری دیروز نمادی؟
_ببخشن فکر نکنم بتو ربطی دیشته باشه
رهام: اخلاق از سر کله تو میریزه
_به اخلاق تو رفته
که پوز خندی زد
_خو کار خو بگو
رهام: قهوه مام
_خوبه میارم ولی یک سوال
رهام: بگو میشنوم
_چری قهوه سفارش میدی و نمیخوری
رهام:هههه
_خنده ندیشت
رهام: چون قهوه مر ته به دل درست نمیکنن
_ایشته یعنی؟
رهام: یعنی .
مشتری: میشه یک دقه بیاین
_بااجازه
برفتم سفارش هادگه هم گرفتم قهوه درست کرده
بدادم بری رهام
رهام: او اقا میبنی؟
_کدومک؟
رهام: او میز شماره ۱۴
_ها اقا میران هست
رهام: ازکجا میشناسیش
_همیشه اینجی میاین مثل تو
رهام: باشه
جالب بود چری از اقا میران ازمه پرسیدن
مریم: چی گفت بتو
_هیچی از اقا میران پرسید
مریم: چری
_مچم مم گیچ شدم بیخی ادم جالبیع😐😂
مریم: هههه تو باشی قهوه سفارش میده دیروز نبودی هیچی سفارش نداد 😂😂
_وخی دیونه مشتری جدید امد برم سفارش بگیرم
سفارش گرفتم
میران: ببخشید
_بلی بفرماین
میران: میشه قابلی بیارن
برفتم قابلی دادم دست محمد او هم ببرد
چن رور همیته تیر میشد و هر روز رهام میاماد
نمیفهمم چری حس جالبی به او دیشتم
ای حس حس عشقه🙄
مریم بزد رو شونه مه
مریم: چی گپه دخترر غرقی
_هیچی گیچم
رو میز جم کردم یک پلاستیک دیدم داخلی پودر سفید بود
😐ای چیه
ته کیسه خو کردم
بیخیال شدم
و رفتم خونه
خیلی خسته میشم ۱۲ ساعت رو پاخو ایستاده کار میکنم و پاهامه درد امده
شب نون خوردم و زود خاوشدم
وقت بیدارشدم نماز خونده کارا خونه بکردم و رفتم رستورانت
مریم: شنبه پوهنتون شروع میشه خیلی خوشحالم
ناامید طرفی نگاه کردم
_عالیه
مریم ها دگه بخیر میریم پوهنتون
مه به رشته کمپیوتر ساینس کامیباب شدم خوش هم ندیشتم
تصمیم گرفتم رد درس یله کنم
_ازی به بعد نمایی😔😔
مریم: نمیفهمم درسا سخت میشع نمیتونم هم کار کنم هم درس
_راست میگی
مریم: خوب توام که نمیایی دگه باید امروز خدی ریس گپ بزنیم
_مه میایم
شرایط خو بری مریم گفتم خیلی نارحت شد که نمیتونم ادامه تحصیل کنم اما خیر
مریم: خیر باشع همیشه قوله به دیدن تو میایم مث رهام جنگمیکنم میز رو به رو تو به نام خو میکنم😂😂😂
_ای دیوونهه🌿🤦♀😂
نیه او دگه مقصد داره😏😏مه مقصدی نیوم
مریم: اگه نیی چری طرف ت نگاه میکنه
تعجب کردم پشت سر خو نگاه کردم بازم مثل همیشه چشم به چشم شدیم🤦♀🤦♀🤦♀
مریم: اخررر تو ابرومه پیش ای روانی جلاد میبری😐🤦♀
مریم: فکر کنم فهمید درباره ای گپ میزنیم تور صدا میکنه
_نکو شوخی😏😟😳😳
مریم: اصلا شوخی نمیکنم 😂 جدی ام