↩️ ضرورت یزدانشناختی باور به دوبنانگاری💠 همان سان که از آموزههای مغان گرانمایه برمیآید، همه چیز در دین زرتشتی از این یک گزاره آغاز میشود:
«دادار (خالق گیتی) بُنی یکسره نیک و بهدور از بدیست.» (دینکرد سوم؛ کردهی 227) اینکه میگوییم همه چیز در دین زرتشتی از این یک گزاره آغاز میشود، بدین معناست که هر چیز دیگر در دین زرتشتی نتیجهی منطقی همین گزاره است.
💠 با این همه، اینکه دادار نیک مطلق است، ادعایی نیست که تنها از سوی اَشو زرتشت و دین مَزدَیَسنا مطرح شده باشد؛ بلکه امروزه بسیاری از پیروان کیشهای دیگر نیز هستند که همین ادعا را دربارهی خدای خود بازگو میکنند. چه، اصولا کیست که بگوید خدای من بد است؟! نمونهی آشکار این کسان، ابراهیمیان (پیروان کیشهای ابراهیمی) اند. با این همه، راست اینست که هر اندازه نیز که آنها بکوشند تا خدای خود را نیک مطلق بخوانند، هرگز کامیاب نخواهند شد تا این امر را استوار (ثابت) کنند زیرا همگی این کیشها از پذیرش یک اصل بنیادین -یعنی دوبنانگاری- سر باز زده اند و تکبنی یا توحید را سرلوحه قرار داده اند.
💠 اما چرا پذیرش اصل دوبنانگاری برای استوار کردن آنکه خداوند نیک مطلق است، بایسته است؟ پاسخ را یکی از فرزانهترین موبدان پساقادسیه به نام "زادسپرم" داده است:
«هر آن چیز نیک است که خواست اورمزد است. از این پیداست که چیزی هست که خواست اورمزد نیست و ناچار آن از اصل وای بدگوهر است.» (وزیدگیهای زادسپرم؛ بخش 1) به دیگر سخن، اگر خداوند را نیک مطلق بدانیم، آنگاه خواست او نیز یکسره نیک خواهد بود. در اینجا این پرسش پیش میآید که اگر خواست او ایواز (صرفا) نیک است، پس این همه بدی و گناه و گمراهی در جهان از کجا میآید؟
💠 آنان که اصل تکبنانگاری یا همان توحید را پذیرفته اند، چارهای ندارند جز آنکه همان سان که در تازینامه (قرآن) آمده است، نیکویی خداوند را سرراستانه (مستقیما) یا ناسرراستانه (غیرمستقیما) رد کنند و بگویند: «همانا الله هر کس را بخواهد، گمراه میکند و هر کس را بخواهد، راهنمایی میکند.» (سورهی فاطر؛ آیهی 8) یا آنکه: «آنها هیچگاه نمیتوانند بدون اجازهی الله به کسی زیان برسانند.» (سورهی بقره؛ آیهی 102) هم از این روست که در تازینامه، این خود الله است که شیطان را میآفریند و حتی به او پروانه (مجوز) میدهد تا مردمان را گمراه کند.
💠 از اینجاست که ابراهیمیان در برابر این تناقض بنیادین فلسفی سه راه را پیش روی خود میبینند: 1- از خدایی که همهی بدیهای جهان ریشه در او دارد، کورکورانه پیروی کنند. 2- این تناقض بزرگ را نادیده بگیرند و از باورهای مذهبی خود تنها به عنوان یک چتر معنوی بهره گیرند بدون آنکه لزوما به همهی آموزههای آن باورمند و پایبند باشند. 3- علیه خدایی که بر تبهکاری و پلیدیاش آگاه اند، بشورند و با او بستیزند. از دل راهکار نخست، کسانی چون داعشیها بیرون میآیند و از دل راهکار سوم، باورهایی چون خداناباوری، پوچگرایی و گاه حتی اخلاقستیزی و شیطانپرستی. کارآمدی راهکار دوم اما در گرو ویژگیها و شرایط زندگی فرد است. برای نمونه، کسی که راهکار دوم را برگزیده باشد و گرفتار دشواریهای سختی در زندگی خود شود، دیر یا زود با این پرسش روبهرو میشود که: "پس این خدا کجاست و چرا این همه بدبختی را بر سر من آورده است؟" چنین کسی ناچار است دیر یا زود، به یکی از دو راهکار دیگر رو بیاورد. آری؛ چنین است حفرهی عمیق یزدانشناسانهای که در قلب کیشهای تکبنانگارانه نهفته است.
💠 اینک، درست به همین چراییهاست که در دین زرتشتی بر اصل دوبنانگاری پافشاری شده است. راهکار جهانبینی زرتشتی برای گرفتار نشدن در آن حفرهی یزدانشناختی (تئولوژیک) آنست که اهورامزدا را یگانه بُن (منشاء) همه چیز نشماریم، بلکه او را یگانه بن همهی نیکیها بدانیم که در برابرش اهریمن یگانه بن همهی بدیهاست. به دیگر سخن، از آنجایی که خداوند یکسره نیک است اما افزون بر نیکی، بدی نیز در جهان وجود دارد، چارهای نیست جز آنکه بپذیریم بدی نیز بن و سرچشمهای جداگانه دارد که در دین بهی "اهریمن" خوانده میشود که این درست همانیست که موبد زادسپرم از آن با نام "اصل وای بدگوهر" یاد کرده بود. روشن است که اهریمن به وارون شیطان که آفریدهی یهوه/الله پنداشته میشود، آفریدهی اهورامزدا نیست.
💠 چنین بود ضرورت باور به دوبنانگاری؛ باوری که چکیدهاش بر پایهی سخنان خردورزانی موبد زادسپرم چنین است:
«اورمزد همه نیکی است بی بدی و خواست او همه نیکی است. اهریمن همه بدی است بدون نیکی.» (وزیدگیهای زادسپرم؛ بخش 1) این باور بیگمان متمایزکنندهترین باور و درخشانترین یافتهی فلسفی ایرانیان باستان به یابندگی اشو زرتشت بوده است.
✍ بهدین تیرداد نیک اندیش
🔥 @AshemVohu2581 🔥