↩️ اندر چیستی «روزگار گُمیختِگی»: دین مَزدَیَسنا جهان را سیاه و سپید میبیند یا خاکستری؟💠 هنگامی که گفته میشود دین زرتشتی جهان را میدان نبردی میان دو قوای اهورایی و اهریمنی میداند، یکی از کژفهمیهایی که شاید برخی دچارش شوند، آنست که نگاه دین زرتشتی به جهان نگاهی سیاه و سپید است؛ یعنی چنین میپندارند که این دین، هر یک از امور جهان را یا سپیدِ سپید و سراسر اهورایی مینگرد و یا سیاهِ سیاه و یکسره اهریمنی. حال آنکه چنین برداشتی از جهانبینی زرتشتی، خطایی بنیادین است که میتواند شناخت یک فرد از این جهانبینی را دچار سوءتفاهمهای ژرفی نماید.
💠 در جهانبینی زرتشتی، اگرچه اورمَزد (اهورامزدا) یکسره نیک است و اهریمن یکسره بد، اما جهان امروز ما نه یکسره برآیند خواست اهورامزداست که بخواهد مطلقا نیک باشد و نه یکسره بازتاب خواست اهریمن است که بخواهد مطلقا پلید باشد. بلکه از روزن این جهانبینی، زمانهای که ما امروز در آن به سر میبریم، روزگاریست که در آن تقریبا هیچ کس یا پدیدهای را نمیتوان یافت که سراسر نیک و اهورایی یا یکسره پلید و اهریمنی باشد؛ زیرا جهان امروز ما جهانیست خاکستریرنگ که میوهی خواست آفرینشگرانهی اهورامزدا و نیز تازش تبهکارانهی اهریمن به گونهی همزمان است. در اینباره در دینکرد ششم چنین آمده است: «هر نیکی را اورمزد و هر بدی را اهریمن پدید آورد. هر نیکی که اورمزد و پدیدآوردگانش دارند، از آفرینش اورمزد و هر بدی که ایشان دارند، از اهریمن است. چندان نیکی که اهریمن و پدیدآوردگان اهریمن دارند، از آفرینش اورمزد و هر بدی که ایشان دارند، از خودشان است.» (بندهای ب1 تا ب3) این وضعیت در نگرش زرتشتی "روزگار گمیختگی" نامیده میشود؛ روزگار آمیختگی نیکی و بدی که از تازش اهریمن به آفرینش اهورامزدا آغاز شده است و تا آستانهی فرارسیدن فَرَشگَرد (پیروزی پایانی اهورامزدا بر اهریمن و بازگشت جهان به آرمانیترین شکل ممکن خود) ادامه خواهد داشت و در این بازهی زمانی جداسازی نیکی از بدی گاه بسیار دشوار و پیچیده خواهد بود.
💠 چه، در این زمانه رویدادهایی رخ میدهند که همزمان دارای ابعاد گوناگون نیک و بد اند. درست از همین روست که در روایتهای استورهای آمده است: «فریدون خواست اَژیدَهاک (ضحاک) را بکشد. اورمزد گفت که اکنون مکش؛ چه، این زمین پر از خرَفستَر (موجود موذی) شود. زرتشت بیمرگی خواست. اورمزد گفت اگر اکنون تو را بیمرگ سازم، فرشگرد کردن ممکن نباشد.» (دینکرد ششم؛ بندهای ب4 و ب5) این دو روایت استورهای به ما میآموزانند که گاه حتی جاودانگی نیکترین انسان تاریخ (اَشو زرتشت) و نیز مرگ پلیدترین شخصیت استورهای تاریخ (ضحاک) میتواند دارای چنان پیامدهای بدی گردد که رخ ندادنشان از رخ دادنشان بهتر باشد.
💠 همچنین در روزگار گمیختگی گاه یک ارزش نیک و ایزدانه، زیر تاثیر عوامل بیرونی، در تعارض با ارزش نیک دیگری قرار میگیرد و ما را ناچار میکند تا از میان آن دو، یکی را قربانی دیگری کرده و آنی را برگزینیم که در آن شرایط ویژه دارای اولویت اخلاقی بالاتریست. به همین چرایی در دینکرد ششم آمده است: «بهترین چیز راستی و بدترین چیز دروغ است. [اما] کسی هست که راست گوید و با آن گناهکار است و کسی هست که دروغ گوید و با آن رستگار است. زمانی هست که خاموش کردن آتش گناه است و زمانی هست که نیک است.» (بندهای ب7 تا ب9) چنان که میبینید، گرچه راستی بهترین و دروغ بدترین چیز دانسته شده است، اما گفته شده است که گاه انسان با راست گفتن گناهکار میگردد و با دروغ گفتن، رستگار! (مانند هنگامی که برای نجات جان یک بیگناه چارهای جز دروغ گفتن به قاتل نیست) در ادامه، خاموش کردن آتش هم -که سوی نیایش مزداپرستان میباشد- به عنوان نمونهای دیگر آمده است.
💠 افزون بر اینها، پیداست که در زمانهی گمیختگی، نمیتوان کسی را یافت که مطلقا نیکوکار و یا مطلقا بدکار باشد. پس ایدهی "معصومیت" در دین مزدایی هیچ جایگاهی ندارد. بیگمان به همین چرایی هم ایرانیان باستان در روایتهای تاریخی خود چون کارنامهی اردشیر، حتی خطاهای نیکنامترین شاهنشاهان دیندار و مزداپرست خود چون اردشیر پاپکان را پنهان نداشتند. همچنین در استورهشناسی خود حتی از سود چهرهی منفوری چون ضحاک در کتاب مینوی خرد سخن گفتند. در این راستا، در دینکرد سوم چنین آمده است: «اینکه اندر گیتی پر از بیم، مردمان میرا، سرتاسر آکنده از خِرَد ناب وُهومَنی (نیکاندیشانه) و یکسره رها از بداندیشیها و بدآگاهیهای اَکومَنی (بداندیشانه) باشند، و یا اینکه لبالب از بداندیشیها و بدآگاهیهای اکومنی و سرتاسر تُهی از خرد ناب وهومنی باشند، ناشدنیست.» (کردهی 63) چه بسا از همین رو باشد که حتی اشو زرتشت نیز با شکی فلسفی در گاتها میپرسد: «آیا بهراستی چنین است که من نوید میدهم؟» (هات 44، بند 6)
✍ بهدین تیرداد نیک اندیش
🔥 @AshemVohu2581 🔥