مولانادرمدحاميرانوصاحبانقدرت،هيچشعرىنسرودهاست،حتىيكبيتهمدراينزمينهنگفتهاست،چوناونشستوبرخاستباآنانراصلاحنمىدانستوآنراموجبتخريبدينومعنويتبهشمارمىآورد. مولانادر
"فيهمافيه" مىفرمايد: "باپادشاهاننِشستنازاينروىخطرنيستكهسَربرود،كهسَرىاسترفتنى،چهامروز،چهفردا ! اماازاينروخطراستكهايشانچوننَفْسهاىشانقُوّتگرفتهاستواژدهاشده،اينكسكهباايشانصحبت (=همنشينى) كرد و دعوى دوستى كرد و مالِ ايشان قبول كرد ، لابُدّ باشد (=مجبور است) بر وفق ايشان سخن گويد و رأى هاى بدِ ايشان را از روى
دلْ نگاهداشتى (=ملاحظه كارى) قبول كند و نتواند مخالفِ آن گفتن ، از اين رو خطر است ، زيرا دين را زيان دارد! "
مولانا به زندگى ساده و
بى پيرايه خود قناعت
مى كرد و نسبت به اميران وقت بى نياز بود و اگر پيشكش و ارمغانى هم در مى رسيد آن را ميان فقيران و ياران نيازمند خود تقسيم مى كرد و خود ، چيزى از آن بر نمى داشت .
#قسمتى از سخنان استاد كريم زمانى
@Ashaarkotaa