آفرودیت

#حسین_حائریان
Канал
Эротика
Книги
Музыка
Искусство и дизайн
Персидский
Логотип телеграм канала آفرودیت
@Aphrodite89Продвигать
271
подписчик
1,51 тыс.
фото
549
видео
26
ссылок
عاشقانه ها... گزیده‌ی کتاب‌ها و اشعار آفرودیت: الهه عشق و زیبایی
بزرگترین خیانتی که تو زندگی میشه انجام داد، موندن تو رابطه‌ای هست که هیچ حسی بهش نداری‌...
یه خیانت دو طرفه...

از یه طرف خیانت به خودت، چون داری احساست رو نادیده می‌گیری و حالت تو این رابطه خوب نیست، از طرف دیگه خیانت به کسی که با تمام وجود عمر و احساسش‌رو داره برای تو خرج میکنه.
"میدونی بعضی وقتا خیانت نفر سوم نداره!"

#حسین_حائریان

@Aphrodite89
زیباترین لبخند جهان را داشت
آن شب کنارم خوابیده بود
بیدار شدم و کنارش نشستم
به صورت بدون لبخندش نگاه کردم
انگار که یک‌ جنگجو بدون سلاح باشد
بیدار شد، مرا دید و دوباره مسلح شد

به چشم های هم خیره شدیم
در چشم‌هایش نگاه کردم و تمام زندگی‌اش مثل
یک فیلم نمایش داده شد
هیچ کدام پلک نمی‌زدیم
در من آتشفشانی بود که داشت مرا ذوب می‌کرد

چشم‌هایش پرده‌ی سینمایی بود که داشت تلخ‌ترین فیلم جهان را اکران می‌کرد
من تنها تماشاگر این فیلم بودم

پلک هایش را بست
فیلم تمام شد
در آغوشش کشیدم
از آن شب فهمیدم هرکه زیباتر می‌خندد ،
دردهای عمیق‌تری دارد...

#حسین_حائریان

@Aphrodite89
زیباترین لبخند جهان را داشت
آن شب کنارم خوابیده بود
بیدار شدم و کنارش نشستم
به صورت بدون لبخندش نگاه کردم
انگار که یک‌ جنگجو بدون سلاح باشد
بیدار شد، مرا دید و دوباره مسلح شد

به چشم های هم خیره شدیم
در چشم‌هایش نگاه کردم و تمام زندگی‌اش مثل
یک فیلم نمایش داده شد
هیچ کدام پلک نمی‌زدیم
در من آتشفشانی بود که داشت مرا ذوب می‌کرد

چشم‌هایش پرده‌ی سینمایی بود که داشت تلخ‌ترین فیلم جهان را اکران می‌کرد
من تنها تماشاگر این فیلم بودم

پلک هایش را بست
فیلم تمام شد
در آغوشش کشیدم
از آن شب فهمیدم هرکه زیباتر می‌خندد ،
دردهای عمیق‌تری دارد...

#حسین_حائریان

@Aphrodite89
دفترچه خاطراتش رو داد بهم و گفت واسم چند خط یادگاری بنویس...
واسش نوشتم « هر آدمی که وارد زندگیمون میشه همراه خودش یه درس میاره. یه درس که تو هیچ کتابی نیست. یه درس که هیچ معلم و استادی نمی تونه یاد بده. فرقی نداره اون آدم خوب باشه یا بد، فرقی نداره پیر باشه یا جوون... هر آدمی با خودش یه درسی رو به زندگیمون اضافه می کنه که قبل از اون نمی دونستیم. اگه درس رو یاد بگیریم برنده ایم... حتی اگه اون آدم دیگه تو زندگیمون نباشه. اگه یاد نگیریم بازنده ایم، حتی اگه اون آدم هنوز تو زندگیمون باشه »

چند دقیقه ای به نوشته‌م خیره بود و هیچی نمی‌گفت. انگار داشت با خودش مرور می کرد چه درس هایی رو از چه آدمایی یاد گرفته ...
زیر لب می گفت و صداش رو می شنیدم. صبوری... فرق ظاهر و باطن آدم ها ... جنگیدن برای آرزوها... فرق بین حرف و عمل ... و و و
درس آدم های زندگیش رو که مرور کرد بهم گفت تو چی از من یاد گرفتی؟ چه درسی رو آوردم تو زندگیت؟

دستش رو گرفتم و گفتم من با تو فهمیدم آدما جای خالی همدیگه رو پُر نمی کنن.
نه من می تونم جای کسی که نیست ر‌و برای تو پُر کنم... نه تو می‌تونی جای کسی که نیست رو برای من پُر کنی. از تو یاد گرفتم کسی که آدمِ زندگیم باشه، دنبال پُر کردنِ جای خالی کسی نیست.چون جای خودش رو تو زندگیم پیدا می‌کنه. دستم رو فشار داد و گفت : پیدا کردم...

#حسین_حائریان

@Aphrodite89
تمام ما انسان ها در زندگیمان، باید یک نفر را داشته باشیم ...
« یک رفیق » نه از آن رفیق هایی که فصلی اند ... یک روز هستند و یک عمر نه ... نه از آن رفیق هایی که وقتی زندگی ات بهار است کنارت هستند و‌ در زمستان زندگی تنهایت می‌ گذارند ... نه از آن رفیق هایی که فقط وقتی زندگیشان تاریک می شود به سراغتان می آیند و وقتی زندگیشان پر نور است فراموشتان‌ می کنند ... نه منظورم این رفیق ها نیستند...

رفیق هایی را می‌گویم که اگر از آسمان سنگ هم ببارد چتر هستند... خنده هایت را دوست دارند و در روزهای سخت می توانی بدون هیچ توضیحی در آغوششان اشک بریزی ... آن هایی که بدون قضاوت و‌ سرزنش کنارت می مانند تا روزهای سخت بگذرد ...

رفیق هایی که بودنشان همیشگی ست حتی اگر بعضی از روزها تو همان آدم همیشه نباشی ... رفیق هایی که تو را بلدند و کنارشان خودت هستی ، با تمام خوبی ها و بدی هایت ... بگذارید همه چیز در دنیا نا عادلانه تقسیم شود ، اما هر آدمی باید یک نفر را داشته باشد...

 #یک_رفیق  
#حسین_حائریان

@Aphrodite89
زندگیِ من یک داستان تکراری بود ...
همه می خواستند صدایشان را بشنوم ... خستگی هایشان را بفهمم و مشکلاتشان را درک کنم ‌... من رفیق دردهای دیگران بودم ... اولین کسی که در مشکلات و ناراحتی ها سراغش را می گرفتند ... چون می دانستند من مراعاتشان را می کنم ‌... مراعات زخمی که از گذشته داشتند ... گذشته ای که من در آن نبودم ...
می دانستند در روزهای سخت آن ها را تنها نمی گذارم ...می دانستند آرامش آن ها اولویت زندگی من است حتی به قیمت نادیده گرفتن خودم...من خریدار غم و مشکلات و دلِ گرفته شان بودم ...
اما هیچوقت در زندگی کسی خریدار خستگی هایم نشد ...‌ کسی حرفم را نفهمید و مشکلاتم را درک نکرد ...کسی مراعات حال من را نکرد...
من همیشه در روز های سخت تنها بودم ...
« زندگیِ من یک داستان تکراری بود ..‌.»

#حسین_حائریان

@Aphrodite89
همیشه به احساساتش حسودیم می شد، احساساتی که از بروز دادنش هیچ ترسی نداشت. اگه می خندید از ته دل بود، اگه غمگین می شد بغضش رو نمی خورد. نمیدونم چه بلایی سر زندگیش اومد که گوشه نشین شد‌،جایی نمی رفت و هیچکسی رو تو خلوتش راه نمی داد...

یک سال ازش بی خبر بودم تا اینکه تو یه دورهمی اتفاقی دیدمش.دیگه خبری از اون خنده های همیشگیش نبود،یه گوشه تنها پیداش کردم و گفتم معلوم هست کجایی؟بغض گلوش رو خورد و گفت درگیر بودم.نذاشت بپرسم درگیر چی، گفت عوض شدم نه؟نگاش کردم و گفتم :خیلی بی روح شدی... چی شد اون همه احساسات؟

پوزخند زد و گفت :خیلی وقته دیگه نه چیزی خوشحالم می کنه نه ناراحت، دیگه کسی دلم رو نمی لرزونه.نه بودن کسی دلخوشم می کنه نه رفتن کسی غمگینم. می دونی من به جایی رسیدم که بهش میگن بی حسی! وقتی بهش گفتم مگه میشه تو یک سال و این همه بی حسی؟

نگام کرد و گفت:یک سال نه، یک اتفاق و این همه بی حسی...
فقط یک شب تا صبح طول کشید...

#حسین_حائریان

@Aphrodite89
همیشه برای من سوال است که چرا همه ی آدم ها از یک تقویم مشترک استفاده می کنند
من سال هاست ایمان آورده ام که هر آدمی تقویم خودش را دارد
هر‌وقت به تقویم نگاه می کنم تعجب می کنم
روزها و شب های مهمی‌ را تقویم ها فراموش کرده اند
روزهایی که ما اندازه ی تمام عید ها در دلمان جشن گرفته ایم
یا حتی شبهایی که تا صبح گریسته ایم
می شناسم‌ آدم هایی را که اول زمستانشان، بهار بوده
می شناسم آدم هایی را که بهارشان سرد گذشته
هستند کسانی که روز طبیعت، آرزوهایشان سوخته
هستند کسانی که روز مقاومت، زندگیشان را باخته اند
هستند کسانی که روز جوان، با یک خبر پیر شده اند
کاش هر کس تقویم خودش را داشت
تقویم را باز می کرد
به تاریخ امروز نگاه می کرد
یادش می افتاد سال ها پیش در چنین روزی چه اتفاقاتی افتاده
یادش می افتاد امروز چه روزی ست
یادش می افتاد عید است یا وفات
تقویم ها دروغ می‌گویند
شاید عید من وسط پاییز باشد

#حسین_حائریان

@Aphrodite89
عشق هنر زن است... وقتی کسی را بخواهد ، تمام هنرش را یک جا خرج می کند...
برای او مهم نیست کسی هنرش را می فهمد یا نه... برای او مهم نیست دیگران هنرش را می پسندند یا نه... او هنرمندترین انسان دنیا می شود اگر بخواهد...
عشق هنر زن است...
وقتی نخواهد ... بی استعدادترین می شود ... وقتی نخواهد برایش مهم نیست چقدر به هنر او نیاز دارند ، وقتی نخواهد برایش مهم نیست چه اتفاقی برای هنرش می افتد..
عشق هنر‌ زن است... هنر علاقه می خواهد...
باید خودش بخواهد هنرمند باشد... باید خودش بخواهد هنرش را نشان دهد...

#حسین_حائریان

@Aphrodite89
تمام ما انسان‌ها در زندگیمان، باید یک نفر را داشته باشیم... «یک رفیق»
نه از آن رفیق‌هایی که فصلی‌اند... یک روز هستند و یک عمر نه... نه از آن رفیق‌هایی که وقتی زندگی‌ات بهار است کنارت هستند و‌ در زمستان زندگی تنهایت می‌‌گذارند... نه از آن رفیق‌هایی که فقط وقتی زندگیشان تاریک می‌شود به سراغتان می‌آیند و وقتی زندگیشان پر نور است فراموشتان‌ می‌کنند... نه منظورم این رفیق‌ها نیستند...
رفیق‌هایی را می‌گویم که اگر از آسمان سنگ هم ببارد چتر هستند... خنده‌هایت را دوست دارند و در روزهای سخت می‌توانی بدون هیچ توضیحی در آغوششان اشک بریزی... آن‌هایی که بدون قضاوت و‌ سرزنش کنارت می‌مانند تا روزهای سخت بگذرد... رفیق‌هایی که بودنشان همیشگی‌ست حتی اگر بعضی از روزها تو همان آدم همیشه نباشی... رفیق‌هایی که تو را بلدند و کنارشان خودت هستی، با تمام خوبی‌ها و بدی‌هایت...
بگذارید همه چیز در دنیا نا عادلانه تقسیم شود، اما هر آدمی باید یک نفر را داشته باشد... یک رفیق

#حسین_حائریان

@Aphrodite89
آدم های صبور یه خصوصیت عجیب دارن ...
بی نهایت لبخند می زنن ...
این لبخند شاید تو نگاه اول حس گذشت بده ... اینکه «هر زخمی زدی ، هر‌ چیزی که گفتی فدای سرت ... من فراموش می کنم »...
ولی آدم های صبور هیچوقت هیچ چیزی رو فراموش نمی کنن ... زخمارو می شمارن ... حرفارو مرور می کنن و همچنان لبخند می زنن ‌...
یه روز که صبوری دیگه جواب نداد ، با همون لبخند تو یه چشم بهم زدن برای همیشه فراموشت می کنن ... انگار که هیچوقت تو زندگیشون نبودی ...
آدم های صبور تا یه جایی میگن فدای سرت...

#حسین_حائریان

@Aphrodite89
زندگیِ من یک داستان تکراری بود ... همه می خواستند صدایشان را بشنوم ... خستگی هایشان را بفهمم و مشکلاتشان را درک کنم ‌... من رفیق دردهای دیگران بودم ... اولین کسی که در مشکلات و ناراحتی ها سراغش را می گرفتند ... چون می دانستند من مراعاتشان را می کنم ‌... مراعات زخمی که از گذشته داشتند ... گذشته ای که من در آن نبودم ...
می دانستند در روزهای سخت آن ها را تنها نمی گذارم ...می دانستند آرامش آن ها اولویت زندگی من است حتی به قیمت نادیده گرفتن خودم...من خریدار غم و مشکلات و دلِ گرفته شان بودم ...
اما هیچوقت در زندگی کسی خریدار خستگی هایم نشد ...‌ کسی حرفم را نفهمید و مشکلاتم را درک نکرد ...کسی مراعات حال من را نکرد...
من همیشه در روز های سخت تنها بودم ...
« زندگیِ من یک داستان تکراری بود ..‌.»

#حسین_حائریان

@Aphrodite89