❈ انقلاب پیشبینی ناپذیر است — چرا باید تاریخ بخوانیم؟
تاریخ را نمیتوان با تکیه به علت و معلول توضیح داد و نمیتوان پیشگوییاش کرد، زیرا فاقد نظم معین است. نیروهای بسیار زیادی در کارند و کنش متقابل آنها به قدری پیچیده است که حتی تغییرات ناچیزی در توان این نیروها و شیوه کنش متقابلشان میتواند تغییرات عظیمی در نتایج ایجاد کند. و این تمام ماجرا نیست. تاریخ چیزی است که آن را نظام آشفته (chaotic system) «سطح دوم» مینامند. نظام آشفته به دو شکل است. آشفتگی سطح اول آشفتگیای است که به پیشبینیهایی که راجع به آن میشود واکنش نشان نمیدهد. مثلا آب و هوا یک نظام آشفته سطح اول است که اگرچه متاثر از عوامل بسیاری است، اما میتوانیم الگوهای کامپیوتریای بسازیم که تعداد هرچه بیشتری از این عوامل دخیل را بسنجد و پیشبینیهای هواشناسی هرچه بهتری به دست دهد.
آشفتگی سطح دوم آن است که به پیشبینیهایی که دربارهاش میشود عکسالعمل نشان میدهد و برای همین هیچوقت نمیتوان آن را به طور دقیق پیشبینی کرد. بازار مثالی از نظام آشفته سطح دوم است. اگر یک برنامه کامپیوتری تدوین کنیم که قیمت فردای نفت را با دقت صد در صد پیشبینی کند چه خواهد شد؟ بهای نفت بلافاصله به این پیشبینی عکسالعمل نشان خواهد داد، در نتیجه این پیشبینی تحقق نمییابد. اگر بهای جاری نفت بشکهای ۹۰ دلار باشد و برنامه کامپیوتری دقیق ما پیشبینی کند که قیمت فردا به ۱۰۰ دلار خواهد رسید، تاجران برای خرید نفت هجوم خواهند برد تا بتوانند از این افزایش بهای پیشبینی شده سود ببرند. در نتیجه قیمت نفت به جای فردا همین امروز به بشکهای ۱۰۰ دلار افزایش خواهد یافت. اما فردا چه خواهد شد؟ کسی نمیداند.
سیاست هم مثال دیگری از نظام آشفته سطح دوم است. بسیاری از مردم شورویشناسان را به باد انتقاد میگیرند که چرا نتوانستند انقلابهای ۱۹۸۹ را پیشبینی کنند، و کارشناسان امور خاورمیانه را سرزنش میکنند که چرا نتوانستند انقلابهای بهار عربی را در سال ۲۰۱۱ پیشبینی کنند. این انتقادها غیرمنصفانه است. طبق تعریف، انقلاب پیشبینی ناپذیر است. انقلاب پیش بینی پذیر هرگز رخ نخواهد داد.
چرا نه؟ تصور کنید که در سال ۲۰۱۰ هستیم و یک کارشناس مجرب علوم سیاسی با همکاری یک نابغه کامپیوتر الگوریتم خطاناپذیری را ایجاد کردهاند که، با وصل شدن به یک دستگاه رابط جذاب، میتواند به عنوان «پیشگویی کننده انقلاب» به بازار عرضه شود. اینها خدمات خود را به رئیس جمهور مصر، حسنی مبارک، ارائه میکنند و در ازای یک پیش پرداخت سخاوتمندانه، به او میگویند که بر اساس پیشبینیهایشان در طول یک سال آینده انقلابی در مصر به وقوع خواهد پیوست. عکسالعمل مبارک چه خواهد بود؟ او به احتمال قوی مالیاتها را پایین میآورد، میلیاردها دلار بین عموم شهروندان بذل و بخشش میکند، و برای محکم کاری نیروهای امنیتی خود را هم تقویت میکند. اقدامات پیشگیرانه کار خود را میکند. آن سال میآید و میرود و در کمال تعجب انقلابی رخ نمیدهد. مبارک اجرت پرداخت شده را طلب میکند و سر دانشمندان فریاد میزند: «الگوریتمتان بیارزش است! من میتوانستم به جای اینکه آن همه پول را تلف کنیم با آن یک قصر دیگر برای خودم بسازم!» اما دانشمندان در دفاع از خود میگویند: «انقلاب برای این رخ نداد که ما پیشگوییاش کردیم». مبارک، در حالی که به نگهبانان اشاره میکند آنها را دستگیر کنند، میگوید: «پیشگویانی که چیزهایی را پیشگویی میکنند که رخ نخواهد داد؟ ... من میتوانستم ده جور از اینها را در بازار قاهره با یک مشت پول خرد بخرم.»
پس چرا باید تاریخ بخوانیم؟ تاریخ، بر خلاف فیزیک یا اقتصاد، وسیله پیشبینی درست حوادث نیست. تاریخ را نه به این دلیل که بتوانیم آینده را پیشبینی کنیم بلکه برای این میخوانیم که افق دیدمان را گسترش دهیم و درک کنیم که وضعیت کنونی ما نه طبیعی است و نه اجتناب ناپذیر، و در نتیجه امکانات بسیار بیشتری از آنچه تصور میکنیم در برابر خود داریم. برای مثال، مطالعه اینکه چطور اروپاییان بر آفریقاییها مسلط شدند ما را قادر میسازد درک کنیم که هیچ چیز طبیعی یا اجتناب ناپذیری در سلسله مراتب نژادی وجود ندارد، و این که دنیا ممکن است به گونه دیگری سازماندهی شود.
📕 برشی از کتاب انسان خردمند /
یووال نوح هراری⚛ @AndisheKonim #انسان_خردمند #یووال_نوح_هراری #انقلاب #پیش_بینی