اندیشیدن تنها راه نجات

#شیدایی
Channel
Logo of the Telegram channel اندیشیدن تنها راه نجات
@AndishekonimPromote
5.31K
subscribers
22.7K
photos
21.1K
videos
8.79K
links
کانال اندیشه(گسترش علم و مبارزه با خرافات، ادیان، شبه علم) آیدی ادمین @Printrun @Salim_Evolution گروه تلگرامی عقاید محترم نیستند https://t.me/+afAiwBquqnIyZTli اینستاگرام https://www.instagram.com/p/Cpxu3rcjtzV/?igshid=YmMyMTA2M2Y= کتابخانه کانا


#ادامه👆💥👇👇



۵. خداناباوری هیچ ربطی به #علم و #دانش ندارد.

اگرچه می شود #دانشمند بود و هنوز به خدا، باور داشت (همانطور که به نظر می رسد بعضی از دانشمندان موفق به این کار شده اند)، هیچ شکی نیست که درگیر شدن در فعالیت علمی، باور مذهبی را کاهش می دهد.
اعداد به حد کافی گویا هستند، ۹۰درصد مردم ایالات متحده به خدای متشخص باور دارند و ۹۳درصد اعضای انجمن ملی علوم چنین باوری ندارند.
این به معنای این است که دانش، چندان با باور به خدا سازگار نیست.


۶. خداناباوران از تجارب #روحانی بی بهره اند.

هیچ چیز یک خداناباور را از تجاربی چون #عشق، #شیدایی و حیرت باز نمی دارد و بسیاری از خداناباوران مرتبا چنین تجربیاتی دارند.
آنچه خداناباوران از انجام اش پرهیز دارند، ادعا کردن درباره ماهیت حقیقت، بر پایه این تجربیات است.
هیچ شکی نیست که مسیحیونی پیدا می‌شوند که مدعی هستند زندگی شان با خواندن انجیل یا دعا کردن بهتر شده. معنای این چیست؟

معنایش این است که بعضی از مرام های اخلاقی می توانند اثری شگرف بر روان انسان بگذارند.


آیا صرف این تجربه های مثبت به معنای آن است که عیسی تنها نجات دهنده است؟

به هیچ وجه. به این خاطر که هندو ها، مسلمانان، یهودیان و حتی خداناباوران نیز تجربیاتی درباره قدرت تلقین به خود دارند.
در واقع هیچ انسانی بروی زمین وجود ندارد که بتواند مطمئن باشد عیسی ریش داشته چه برسد به اینکه بداند از باکره زاده شده.
اثبات چنین موضوعاتی با تجربه روحانی و تلقین ممکن نیست.

۷. خداناباوران فکر می کنند هیچ چیز فراتر از زندگی انسانی و فهم #انسان نیست.

خداناباوران در اقرار به مرزهای فهم شان بسیار پذیراتر و آماده تر از مومنین اند. واضح است که ما درک کاملی از هستی نداریم، اما به همین اندازه واضح است که قرآن یا انجیل هم درکی بهتری به ما نمی دهند.
ما نمی دانیم که اشکال پیچیده حیات در جاهای دیگر هستی هم وجود دارد یا نه، ولی ممکن است وجود داشته باشد. ممکن است این موجودات فهمی بسیار عمیق تر از قوانین طبیعت داشته باشند. خداناباوران بدون مشکل می توانند به چنین احتمالاتی فکر بکنند. در ضمن اگر چنین موجوداتی واقعا وجود داشته باشند، محتوای قرآن و انجیل برایشان بی معناتر از انسان های خداناباور خواهد بود. اگر حیات در جای دیگری از دنیا هم وجود داشته باشد مادی خواهد بود نه غیرمادی، و این ارتباطی با خدای غیرمادی و ماوراالطبیعه مورد ادعای مذهبیون ندارد.

از نظر خداناباوران، همه مذاهب، به شکل شرم آوری زیبایی واقعی و عظمت هستی را بی مقدار می کنند. برای فهم زیبایی هستی هیچ نیازی نیست که حرف های بی سند و مدرک را بپذیریم و افسانه های ابلهانه قوم یهود را بپذیریم.




۸. #خداناباوران درک نمی کنند که #مذهب خیلی برای جامعه مفید است.

کسانی که به فواید اجتماعی مذهب تکیه می کنند ظاهرا اصلا متوجه نیستند که این هیچ چیزی درباره حقانیت آموزه های مذهبی به ما نمی گوید.
به همین دلیل است که ما از واژگانی چون «رویاباوری»‌ و «خودفریبی» استفاده می کنیم.
تفاوتی بنیادین میان یک حقیقت و یک توهم آرامش بخش وجود دارد.

به هر روی، اثرات مفید مذهب محل مناقشه است.
در بیشتر اوقات به نظر می رسد که مذهب باعث می شود افراد برای دلایلی بد، کارهای خوب بکنند، آن هم در شرایطی که دلایل خوبی وجود دارد.
از خودتان بپرسید، کدام یک شریف تر است: کمک کردن به مستمندان تنها به این دلیل که برای رنج شان نگرانید یا اینکه به امید گرفتن پاداش حوری و فرار از آتش جهنم؟


۹. خداناباوری نمی تواند مبنای #اخلاق باشد.

اگر کسی نمی تواند درک بکند که قساوت قلب چیز بدی هست، مطمئنا با خواندن قران یا انجیل هم به چنین درکی نخواهد رسید، چرا که این کتاب ها مالامال از قساوت قلب و بیرحمی اند.
ما اخلاقیات مان را از قرآن یا انجیل کسب نمی کنیم. ما آنچه در این کتاب ها آمده است را با ترازوی اخلاقی درون مان مورد قضاوت قرار می دهیم و خوب هایش را سوا می کنیم.
ما در طول هزاران سال اندیشه به #اخلاقیات، پیشرفت قابل توجهی کرده ایم ولی این پیشرفت را مدیون قرآن یا انجیل نیستیم.

هر دو کتاب، نظری همدلانه به برده داری دارند، ولی امروز هر انسان عاقلی برده داری را تنفربرانگیز می داند. در واقع خود شما هم سخنان بزرگان دین خودتان را درباره برده داری تنفرانگیز و وحشیانه میدانید، اینطور نیست؟

هر آموزه خوبی که در کتب «مقدس» وجود دارد، بی نیاز از باور به اینکه خدای یکتا آن را به انسان داده، قابل ارزیابی و قضاوت است.

@AndisheKonim


#ادامه👆💥👇👇



۵. خداناباوری هیچ ربطی به #علم و #دانش ندارد.

اگرچه می شود #دانشمند بود و هنوز به خدا، باور داشت (همانطور که به نظر می رسد بعضی از دانشمندان موفق به این کار شده اند)، هیچ شکی نیست که درگیر شدن در فعالیت علمی، باور مذهبی را کاهش می دهد.
اعداد به حد کافی گویا هستند، ۹۰درصد مردم ایالات متحده به خدای متشخص باور دارند و ۹۳درصد اعضای انجمن ملی علوم چنین باوری ندارند.
این به معنای این است که دانش، چندان با باور به خدا سازگار نیست.


۶. خداناباوران از تجارب #روحانی بی بهره اند.

هیچ چیز یک خداناباور را از تجاربی چون #عشق، #شیدایی و حیرت باز نمی دارد و بسیاری از خداناباوران مرتبا چنین تجربیاتی دارند.
آنچه خداناباوران از انجام اش پرهیز دارند، ادعا کردن درباره ماهیت حقیقت، بر پایه این تجربیات است.
هیچ شکی نیست که مسیحیونی پیدا می‌شوند که مدعی هستند زندگی شان با خواندن انجیل یا دعا کردن بهتر شده. معنای این چیست؟

معنایش این است که بعضی از مرام های اخلاقی می توانند اثری شگرف بر روان انسان بگذارند.


آیا صرف این تجربه های مثبت به معنای آن است که عیسی تنها نجات دهنده است؟

به هیچ وجه. به این خاطر که هندو ها، مسلمانان، یهودیان و حتی خداناباوران نیز تجربیاتی درباره قدرت تلقین به خود دارند.
در واقع هیچ انسانی بروی زمین وجود ندارد که بتواند مطمئن باشد عیسی ریش داشته چه برسد به اینکه بداند از باکره زاده شده.
اثبات چنین موضوعاتی با تجربه روحانی و تلقین ممکن نیست.

۷. خداناباوران فکر می کنند هیچ چیز فراتر از زندگی انسانی و فهم #انسان نیست.

خداناباوران در اقرار به مرزهای فهم شان بسیار پذیراتر و آماده تر از مومنین اند. واضح است که ما درک کاملی از هستی نداریم، اما به همین اندازه واضح است که قرآن یا انجیل هم درکی بهتری به ما نمی دهند.
ما نمی دانیم که اشکال پیچیده حیات در جاهای دیگر هستی هم وجود دارد یا نه، ولی ممکن است وجود داشته باشد. ممکن است این موجودات فهمی بسیار عمیق تر از قوانین طبیعت داشته باشند. خداناباوران بدون مشکل می توانند به چنین احتمالاتی فکر بکنند. در ضمن اگر چنین موجوداتی واقعا وجود داشته باشند، محتوای قرآن و انجیل برایشان بی معناتر از انسان های خداناباور خواهد بود. اگر حیات در جای دیگری از دنیا هم وجود داشته باشد مادی خواهد بود نه غیرمادی، و این ارتباطی با خدای غیرمادی و ماوراالطبیعه مورد ادعای مذهبیون ندارد.

از نظر خداناباوران، همه مذاهب، به شکل شرم آوری زیبایی واقعی و عظمت هستی را بی مقدار می کنند. برای فهم زیبایی هستی هیچ نیازی نیست که حرف های بی سند و مدرک را بپذیریم و افسانه های ابلهانه قوم یهود را بپذیریم.




۸. #خداناباوران درک نمی کنند که #مذهب خیلی برای جامعه مفید است.

کسانی که به فواید اجتماعی مذهب تکیه می کنند ظاهرا اصلا متوجه نیستند که این هیچ چیزی درباره حقانیت آموزه های مذهبی به ما نمی گوید.
به همین دلیل است که ما از واژگانی چون «رویاباوری»‌ و «خودفریبی» استفاده می کنیم.
تفاوتی بنیادین میان یک حقیقت و یک توهم آرامش بخش وجود دارد.

به هر روی، اثرات مفید مذهب محل مناقشه است.
در بیشتر اوقات به نظر می رسد که مذهب باعث می شود افراد برای دلایلی بد، کارهای خوب بکنند، آن هم در شرایطی که دلایل خوبی وجود دارد.
از خودتان بپرسید، کدام یک شریف تر است: کمک کردن به مستمندان تنها به این دلیل که برای رنج شان نگرانید یا اینکه به امید گرفتن پاداش حوری و فرار از آتش جهنم؟


۹. خداناباوری نمی تواند مبنای #اخلاق باشد.

اگر کسی نمی تواند درک بکند که قساوت قلب چیز بدی هست، مطمئنا با خواندن قران یا انجیل هم به چنین درکی نخواهد رسید، چرا که این کتاب ها مالامال از قساوت قلب و بیرحمی اند.
ما اخلاقیات مان را از قرآن یا انجیل کسب نمی کنیم. ما آنچه در این کتاب ها آمده است را با ترازوی اخلاقی درون مان مورد قضاوت قرار می دهیم و خوب هایش را سوا می کنیم.
ما در طول هزاران سال اندیشه به #اخلاقیات، پیشرفت قابل توجهی کرده ایم ولی این پیشرفت را مدیون قرآن یا انجیل نیستیم.

هر دو کتاب، نظری همدلانه به برده داری دارند، ولی امروز هر انسان عاقلی برده داری را تنفربرانگیز می داند. در واقع خود شما هم سخنان بزرگان دین خودتان را درباره برده داری تنفرانگیز و وحشیانه میدانید، اینطور نیست؟

هر آموزه خوبی که در کتب «مقدس» وجود دارد، بی نیاز از باور به اینکه خدای یکتا آن را به انسان داده، قابل ارزیابی و قضاوت است.

@AndisheKonim