تفنگت را زمین بگذار که من بیزارم از دیدار این خونبار ناهنجار...
تفنگ دست تو یعنی زبان آتش و آهن من اما پیش این اهریمنی ابزار بنیان کن، ندارم جز زبان دل،دلی لبریز از مهر تو تو ای با دوستی دشمن...
زبان آتش و آهن زبان خشم و خونریزی ست، زبان قهر چنگیزی ست... بیا بنشین، بگو ، بشنو سخن شاید ؛ فروغ آدمیت راه در قلب تو بگشاید برادر گر که میخوانی مرا ، بنشین برادر وار ، تفنگت را زمین بگذار...
تفنگت را زمین بگذار تا از جسم تو این دیو انسان کش برون آید.. تو از آیین انسانی چا میدانی؟
اگر جان را خدا داده چرا باید تو بستانی؟ چرا باید که با یک لحظه غفلت، این برادر را به خاک و خون بغلطانی؟ گرفتم در همه احوال حق گویی و حق جویی و حق با توست، ولی حق را برادر جان به زور این زبان نافهم آتشبار نباید جست...
اگر اینبار شد وجدان خواب آلوده ات بیدار.. تفنگت را زمین بگذار...
این قطعه آخرین اثر استاد شجریان است که ایشان بطور امانت آن را نزد دکتر میلانی گذاشته بود و خواسته بود که هر وقت #خیزش مردم شروع شد در اختیار مردم گذاشته شود.