اندیشیدن تنها راه نجات

#شبه_علمی
Channel
Logo of the Telegram channel اندیشیدن تنها راه نجات
@AndishekonimPromote
5.31K
subscribers
22.7K
photos
21.1K
videos
8.79K
links
کانال اندیشه(گسترش علم و مبارزه با خرافات، ادیان، شبه علم) آیدی ادمین @Printrun @Salim_Evolution گروه تلگرامی عقاید محترم نیستند https://t.me/+afAiwBquqnIyZTli اینستاگرام https://www.instagram.com/p/Cpxu3rcjtzV/?igshid=YmMyMTA2M2Y= کتابخانه کانا
#همیوپاتی یا #فریب #درمانی


بسیاری از کلاه‌برداری‌های #شبه_علمی به فیزیک جدید و مکانیک کوانتومی می‌رسد که عاقبت به شکلی بی‌سر و ته به متافیزیک پیوند می‌خورد.

هومئوپاتی یا هومیوپاتی
Homeopathy
بر اساس یک جمع‌بندی کلی از تعاریف متفاوتی که برای این نوع درمان ذکر شده، به ساده ترین گویش، هومئوپاتی روش درمانی است که در آن با تحریک سیستم ایمنی و حیاتی بیمار توسط داروهای خاصِ هومئوپاتی، اقدام به درمان بیمار می شود. بر اساس اصول اولیه هومئوپاتی، هر ماده ای (یا عاملی) که بتواند در بدن سالم ایجاد یک سری علائم بیماری کند، می‌تواند در صورت تجویز به فردی بیمار با همان علائم، بیماری وی را درمان نماید؛ به شرط آنکه علائم موجود در بیمار و علائمی که آن ماده دارویی می‌تواند ایجاد کند تا حد ممکن مشابه باشند.

افرادی مانند «مسعود ناصری» این نوع شبه علم یا شبه درمان را ترویج می کنند، درمانی که گرچه در اروپا و امریکا هم دیده می‌شود اما ارزش علمی ندارد و پیامد آن کاملاً برعهده بیمار است.  این فرد نویسنده دو کتاب «صفر» و «یک» است که به روشی عارفانه و کاملاً غیرعلمی، از فیزیک کوانتوم برای توجیه همیوپاتی استفاده می‌کند، که متأسفانه هنوز چاپ می شوند. اینکه چگونه ناصری همه چیز را برای توجیه روش خود در هم آمیخته و از کم‌اطلاعی مردم در کوانتوم و فیزیک نوین به درمان بیماری رسیده خود حکایتی‌ست! جالب اینکه در بسیاری از کلاه‌برداری‌های شبهعلمی به فیزیک جدید می‌رسید که عاقبت به شکلی بی‌سر و ته به متافیزیک پیوند می‌خورد.

تحقیقات نشان می‌دهد مؤثر نبودن هومئوپاتی از لحاظ علمی ثابت شده؛ به طور مثال انجمن پزشکی استرالیا این روش را نامؤثر و متقلبانه می‌داند. همین طور مرکز ملی اطلاعات بیوتکنولوژی آمریکا (به نقل از آرشیو کتابخانه ملی پزشکی مؤسسات ملی بهداشت ایالات متحده) نیز نظر مشابهی را ارائه می دهد. جامعه علمی در موارد متعدد این روش را غیرعاقلانه توصیف کرده است. از سوی دیگر غیر ممکن بودن این روش از لحاظ فیزیکی بررسی و تأیید شده است. در مجله اخلاق پزشکی،هومئوپاتی نوعی روش درمانی غیراخلاقی عنوان شده است.

بنیاد آموزشی جیمز رندی، هومئوپاتیستها را به چالش کشیده و جایزه‌ای یک میلیون دلاری برای کسی که بتواند با هومئوپاتی تحت شرایط علمی کسی را درمان کند، در نظر گرفته که تا کنون کسی موفق به بردن این جایزه نشده‌ است. آزمایشاتی که درستی هومئوپاتی را نشان می دهند، دچار بایاس هستند (واژه Bias نوعی نتیجه‌گیری متمایل به هدف موردنظر و مغرضانه) ، به طوری که هیچ ارتباط خطی و مستقیمی بین پیش‌فرضهای کمی و کیفی و نتایج مطالعات، وجود ندارد. با همه این شواهد همچنان هومئوپاتی در عرصه پزشکی می‌تازد و متاسفانه بسیاری از پزشکان کشور نیز برای یافتن بازاری نو و پرمشتری آن را برگزیده‌اند، درمانی مالیخولیایی که بیمار را متقاعد می‌کند از مصرف داروهای تایید و امتحان شده بپرهیزد و به روشی روی آورد که هیچ مرجع علمی بر آن صحه نمی‌گذارد. محققین مخالف این روش درمانی،لیستی از قربانیان این روش درمانی تهیه کرده‌اند که افرادی بوده‌اند که علیرغم ابتلا به بیماریهای مهلک، با روی آوردن به هومئوپاتی و غفلت از درمانهای صحیح، جان خود را از دست داده‌اند.

پی نوشت: دکتر ناصری در رزومه اش ادعا می کرد که عضو هیات علمی دانشگاه امیرکبیر است. طبق مدارکی که پیش از این گذاشته بودیم نام ایشان در لیست اساتید این دانشگاه نبود.  هم اکنون این نام وجود دارد. در هر صورت در همان زمان نیز تاکید شده بود این مطلب کمکی به رد یا تایید این روش نمی کند.

خاستگاه : نشریه گمانه



@AndisheKonim
چطور اسیر ایده‌های #شبه_علمی نشویم؟


بنیاد اج سال ۲۰۱۱ ، از ۱۶۰ شخصیت برجسته‌ی علم و فلسفه پرسیده بود چه مفهوم علمی به جعبه ابزار شناختی ما کمک کننده است؟ یکی از این پاسخ‌ها را نوروساینتیست برجسته دانشگاه کالیفرنیا، ویلایانور راماچاندران، داده است. او حاشیه‌ای زده است به نقدی که به دانش مدرن از سوی تامس کون وارد شد. در این بخش، او به انتقاد از استفاده بی جا اصطلاح پارادایم سخن به میان‌اورده و همینطور استفاده نادرست از شکاک (اسکپتیک). راماچاندران که پارادایم مستقر علمی را «کلوپ از هم تعریف کنی عده‌ای در بن بست تخصصی شدن گیر افتاده‌ها» می‌خواند و همکارانش را متهم به تامین بودجه پژوهش همدیگر در ازای حفظ محدوده تخصصی‌شان با تعصب‌های قبیله‌ای و ستایش مومنانه اساتید رشته می‌خواند، بی شک نگرانی‌های کون در گیرافتادن ایده‌های جدید در هزارتوی دانش مدرن را درک می‌کند. با این حال در مواجه با آن، کاملا بی‌استفاده‌اش نمی‌خواند و بر خلاف کون، آن را استبداد دانش نمی‌داند می‌گوید اتفاقا ساختار علم به دلیل رشد خیره کننده‌اش به این صورت شده است که دانش رایج، بیش از اینکه نیازمند ارشیتکت‌های دانش داشته باشد، نیازمند تجمیع تدریجی دانش به صورت ردیف‌های آجر برای بالا بردن بنای دانش است. با این حال وقتی یافته‌ای از جنس همین آجرها، کل بنای دانش رایج را تهدید به فروپاشی می‌کند، واکنش معمول، نادیده گرفتن و به زیر فرش جارو کردن‌اش هست. آنومالی‌ها، یا به عبارتی یافته‌های علمی که در تضاد با باور مستقر علمی هستند، از سوی دانشمندان مورد انکار قرار می‌گیرند.....

ادامه‌ی نوشتار :

http://en.iraaaas.com/?p=7652




@AndisheKonim
اُکسی توسین: هورمون عشق و اعتماد؟

⭕️ نوروساینس اجتماعی: نقشِ مهم محیط اجتماعی در فرآیندهای زیستی

بازارگرمی با اُکسی توسین؛ مولکول عشق، اعتماد و اخلاق!!!

یک مدل #شبه_علمی مورد علاقه رسانه‌ها (و برخی بنگاه‌های تجاری و بازاریابی) تحریف نتایج پژوهش‌های علمی و تبدیل آن به افسانه‌های علمی‌ای است که هر کس در مخالفت با آن‌ها صحبت کند توسط طرفداران علم و مردم عادی به آن‌ها حمله‌ور می‌شوند!

یک نمونه جالب و جذاب آن هورمون اُکسی توسین است:

هورمون عشق! مولکول اعتماد!

یکی از کشفیات نسبتا جدید در زیست شناسی، علوم اعصاب، علوم شناختی و علوم رفتاری، نقش مهم محرک‌های محیطی و مفاهیم و سازه‌های اجتماعی-فرهنگی در فرایندهای زیستی است که در بیان اول بسیار عجیب می‌نماید و باعث مجادلات علمی فراوان می‌شود.

در مقاله‌ای که در سال ۲۰۰۵ در ژورنال معتبر نیچر چاپ شده، گفته شد در یک تحقیق علمی، مردمی که مقداری اسپری حاوی اُکسی توسین را از طریق بینی دریافت کردند، بیشتر به دیگران اعتماد کردند! و در یک رول-پِلِی طراحی شده در پژوهش‌ها، پول بیشتری به دیگران می‌دهند.

این سرآغازی بود برای نامیدن اکسی توسین به نام "مولکول اعتماد" و بمبارانی‌ از سخنرانی‌های تِد، مطالب عامیانه در صفحات روانشناسی زرد (pop psychology) و محافل به ظاهر علمی، درباره اثرات شگفت انگیز این هورمون و آینده اختراعات و داروهایی که انسان‌ها را به وسیله آن‌ها فریب خواهند داد!

اما برخی محققین به این ایده شک کردند و قانع نشدند (ولو این ادعا با مقاله‌ای که در Nature چاپ شده بود حمایت شود!) و پژوهش‌های دیگری انجام دادند.

برای مثال در سال ۲۰۱۰ تیمی بلژیکی به سرپرستی دکتر میکولازاک، گزارشی با عنوان "اکسی توسین مردم را اعتمادگر می‌کند، نه ساده لوح" نشان داد کانتکست و محیط و شرایطی که آزمایش در آن انجام می‌شود نیز مهم است. او نوشت:
«وقتی در بازی‌های طراحی شده سرنخ ها و نشانه هایی از غیرقابل اعتماد بودن پارتنر به شخص داده می شود، اکسی توسین هیچ تاثیری بر اعتماد ندارد.»

این گزارش اولین مقاله‌ای بود که نشان داد، آثار اُکسی توسین در انسان‌ها وابسته به کانتکست و شرایط اجتماعی (محیطی) است و در ادامه فرایند تحقیقات درباره اُکسی توسین، یافته‌های دیگری در موش‌های رودِنت نشان داد که شرایط و کانتِکست محیطی حتی در پاسخ حیوانات به کاربرد اکسی توسین هم بسیار اهمیت دارد.

مقاله‌ای دیگر نشان داده، به قدری عوامل ناشناخته در اختلالات روانی و رفتاری موثر است که هیچ دارویی که میزان اکسی توسین را تغییر می‌دهد، نتیجه دلخواه بر این بیماری‌ها را ندارد.

پژوهشی دیگر نشان می‌دهد که ویژگی‌های شخصیتی هم بر نحوه بروز رفتارهای مرتبط با اکسی توسین اثرگذارند به طوری‌که رفتار اجتماعی سخاوت‌مندی و بخشش پول را در افراد خود-محور (self centered) تغییر می‌دهد، اما تاثیری بر افراد دیگر ندارد!

مانند بسیاری از مطالب شبه علمی دیگر، سخنان عوام‌فریبانه درباره اُکسی توسین از مفاهیم علمی و صحیحی استفاده می‌کنند اما آن را به شکلی گسترده تعمیم می‌دهند و نتیجه‌گیری‌های غیرمعتبری می‌کنند که توسط رسانه‌ها بسیار تبلیغ می‌شود.

نویسنده: هادی محمدپور

📚 منابع:
Oxytocin: the Molecule of Love, Trust, Morality, and Sociality?
https://www.dana.org/article/one-molecule-for-love-trust-and-morality/

Oxytocin Increases Trust
https://www.nature.com/articles/nature03701

Oxytocin Makes People Trusting, Not Gullible
https://journals.sagepub.com/doi/abs/10.1177/0956797610377343?journalCode=pssa

Overview of Human Oxytocin Research
https://pubmed.ncbi.nlm.nih.gov/28864976/

Oxytocin Modulates Social Value Representations In The Amygdala
https://www.nature.com/articles/s41593-019-0351-1

@AndisheKonim