اندیشیدن تنها راه نجات

#برهان_نظم
Channel
Logo of the Telegram channel اندیشیدن تنها راه نجات
@AndishekonimPromote
5.31K
subscribers
22.7K
photos
21.1K
videos
8.79K
links
کانال اندیشه(گسترش علم و مبارزه با خرافات، ادیان، شبه علم) آیدی ادمین @Printrun @Salim_Evolution گروه تلگرامی عقاید محترم نیستند https://t.me/+afAiwBquqnIyZTli اینستاگرام https://www.instagram.com/p/Cpxu3rcjtzV/?igshid=YmMyMTA2M2Y= کتابخانه کانا
Forwarded from اندیشیدن تنها راه نجات (𝐒@𝐥𝐢𝐦)
نکاتی در رد #برهان_نظم

🔻این برهان با تقریرهای مختلفش قصد دارد بگوید در جهان به نحو کلی و یا در هر پدیده به نحو مجزا نظم وجود دارد و از این رهگذر اثبات کند که چون هر نظمی، ناظمی دارد لذا برای جهان نیز ناظمی هست و این ناظم هم همان خداست.
[ادعای نظم در سراسر جهان، امری غیریقینی است مگر اینکه با توجه به ابهام در تعریف نظم، آن را تعمیم دهیم]
این برهان عامه فهم است به همین خاطر به نحو وسیع به کار گرفته می شود گرچه اشکالات فراوانی دارد که باعث شده است که حتی بعض الهیون از جمله آقایان جوادی آملی و مطهری آن را کافی برای اثبات خدا ندانند.

در اینجا فهرست‌وار به بعضی نقدهای وارد بر برهان نظم اشاره می‌کنیم:

🔸اشکال اول

اول اینکه نظم یک معقول ثانی فلسفی است و به فاعل نیاز ندارد. مفاهیمی مثل علت، وحدت، کثرت و... مفاهیم ثانوی فلسفی هستند که از اشیاء انتزاع می شوند و به نحو مجزا فاعل نمی خواهد. مثلا شما چند چیز را به وجود می آورید. حال از آنها انتزاع کثرت می شود. این بدان معنا نیست که کثرت هم پدیدآورنده لازم داشته باشد.

🔸اشکال دوم

دوم اینکه بر فرض اثبات ناظم، نمی توان حکم کرد که ناظم طبیعت همان خدای مدنظر است. (مثلا از کجا معلوم خود این ناظم به ناظم دیگری نیاز نداشته باشد؟)
گفته اند که این برهان نمی‌گوید هر ناظمی، ناظم می خواهد، بلکه می‌گوید هر نظمی ناظم می خواهد.
در پاسخ می گوییم که خدا یا خودش موجودی منظم است و یا نیست. اگر منظم است که ناظم می خواهد. اگر نامنظم است پس چگونه نامنظم، منظم را پدید آورده؟
گویند که خدا نه منظم است و نه نامنظم بلکه بسیط است و اصلا اجزاء ندارد.
در پاسخ گوییم: چگونه از چیزی بسیط که یکدست و بی اجزاست (که البته درک موجود بسیط از معضلات است) چیزی مرکب و ذو اجزاء پدید آمده؟

🔸اشکال سوم
سوم اینکه به چه دلیلی نظم را باید با انسان محوری درک کرد؟ به عبارتی شاید از دید ناظر انسانی جهان منظم باشد و از دید ناظر دیگر، جهان نظمی نداشته باشد.

🔸اشکال چهارم
چهارم اینکه اگر پدیده های منظم اثبات ناظم می‌کنند پس پدیده های مغشوش هم باید رد ناظم کنند. چرا فقط نظم ها را می بینید و بی نظمی ها را خیر؟
اگر از سلامت و قوت جسم یک انسان، انتزاع نظم می کنید، چرا از بیماری و ضعف یک انسان، انتزاع بی نظمی نکنیم؟
گرچه پیروان برهان نظم اساساً بی نظمی را مفهومی بلامصداق می دانند.
اینکه دست روی هر پدیده ای بگذاریم و ادعا شود که منظم است یعنی هرپدیده هرجور باشد، منظم است پس اساسا نیازش به ناظم برای چیست؟
اگر زلزله ای نبود گفته می شد که دیدید زمین چه بستر آرامی برای ماست.
حال که زلزله هست می‌گویند دیدید چقدر زلزله منظم است.
خوب وقتی در هر حالتی هر پدیده ای را بتوان از آن انتزاع نظم کرد که دیگر وجود ناظم یک امر زائد خواهد بود. زیرا هر کنار هم قرار گرفتنی را نظم فرض کرده اند.
در براهین نظم هم دیده ایم که گویند اینکه هیچ معلولی از علت خود تخلف نمی کند یعنی منظم است. (نظم علّی و معلولی)

🔸پنجم اینکه این برهان مهارت و حکمت ازلی را اثبات نمی‌کند به عبارت دیگر نمی توان ادعا کرد که این جهان ثمره آزمون و خطای ناظم مفروض نباشد. زیرا برای اثبات ناظم باید ابتدا تا انتهای یک پدیدار را مشاهده کرد تا دید که آیا این پدیده خراب است یا خیر. فاسد می گردد یا خیر و...
شما با دیدن یک ساختمان در یک ساعت، نمی توانید به مهارت مهندس آن پی ببرید زیرا برای قضاوت درباره مهندسی خارق العاده یک ساختمان، باید چند سالی صبر کرد.
حال درباره جهان نیز زمانی میلیارد سالی نیاز داریم که کل عمر بشر به یک صدم آن هم نمی رسد.

🔸ششم اینکه نظم را به معنای حرکت اشیا به سمت هدف معین تعریف کرده اند (نظم غایت انگارانه). حال سوال این است که شما هدفمندی جهان را از کجا به دست آوردید که حال برای آن دعوی نظم دارید؟
ما برای هر موجودی، هدفی فرض گرفته ایم، حال اگر آن موجود، به گونه ای دیگر نیز بود، باز سیستم آن موجود را دارای هدفی می دانستیم.
مثلا هدف زلزله؟ هدف سیل ویرانگر؟ هدف طوفان ریزگردها؟ هدف پدیدارهای معلول و معیوب.
آیا اساساً معقول است که برای هر چیزی هدفی قرار دهیم؟ اینکه ما همواره چیزی را هدفدار می‌گیریم به معنای آن نیست که آن چیز واقعاً تابع هدف مفروض ذهن ماست.

@AndisheKonim
نکاتی در رد #برهان_نظم

🔻این برهان با تقریرهای مختلفش قصد دارد بگوید در جهان به نحو کلی و یا در هر پدیده به نحو مجزا نظم وجود دارد و از این رهگذر اثبات کند که چون هر نظمی، ناظمی دارد لذا برای جهان نیز ناظمی هست و این ناظم هم همان خداست.
[ادعای نظم در سراسر جهان، امری غیریقینی است مگر اینکه با توجه به ابهام در تعریف نظم، آن را تعمیم دهیم]
این برهان عامه فهم است به همین خاطر به نحو وسیع به کار گرفته می شود گرچه اشکالات فراوانی دارد که باعث شده است که حتی بعض الهیون از جمله آقایان جوادی آملی و مطهری آن را کافی برای اثبات خدا ندانند.

در اینجا فهرست‌وار به بعضی نقدهای وارد بر برهان نظم اشاره می‌کنیم:

🔸اشکال اول

اول اینکه نظم یک معقول ثانی فلسفی است و به فاعل نیاز ندارد. مفاهیمی مثل علت، وحدت، کثرت و... مفاهیم ثانوی فلسفی هستند که از اشیاء انتزاع می شوند و به نحو مجزا فاعل نمی خواهد. مثلا شما چند چیز را به وجود می آورید. حال از آنها انتزاع کثرت می شود. این بدان معنا نیست که کثرت هم پدیدآورنده لازم داشته باشد.

🔸اشکال دوم

دوم اینکه بر فرض اثبات ناظم، نمی توان حکم کرد که ناظم طبیعت همان خدای مدنظر است. (مثلا از کجا معلوم خود این ناظم به ناظم دیگری نیاز نداشته باشد؟)
گفته اند که این برهان نمی‌گوید هر ناظمی، ناظم می خواهد، بلکه می‌گوید هر نظمی ناظم می خواهد.
در پاسخ می گوییم که خدا یا خودش موجودی منظم است و یا نیست. اگر منظم است که ناظم می خواهد. اگر نامنظم است پس چگونه نامنظم، منظم را پدید آورده؟
گویند که خدا نه منظم است و نه نامنظم بلکه بسیط است و اصلا اجزاء ندارد.
در پاسخ گوییم: چگونه از چیزی بسیط که یکدست و بی اجزاست (که البته درک موجود بسیط از معضلات است) چیزی مرکب و ذو اجزاء پدید آمده؟

🔸اشکال سوم
سوم اینکه به چه دلیلی نظم را باید با انسان محوری درک کرد؟ به عبارتی شاید از دید ناظر انسانی جهان منظم باشد و از دید ناظر دیگر، جهان نظمی نداشته باشد.

🔸اشکال چهارم
چهارم اینکه اگر پدیده های منظم اثبات ناظم می‌کنند پس پدیده های مغشوش هم باید رد ناظم کنند. چرا فقط نظم ها را می بینید و بی نظمی ها را خیر؟
اگر از سلامت و قوت جسم یک انسان، انتزاع نظم می کنید، چرا از بیماری و ضعف یک انسان، انتزاع بی نظمی نکنیم؟
گرچه پیروان برهان نظم اساساً بی نظمی را مفهومی بلامصداق می دانند.
اینکه دست روی هر پدیده ای بگذاریم و ادعا شود که منظم است یعنی هرپدیده هرجور باشد، منظم است پس اساسا نیازش به ناظم برای چیست؟
اگر زلزله ای نبود گفته می شد که دیدید زمین چه بستر آرامی برای ماست.
حال که زلزله هست می‌گویند دیدید چقدر زلزله منظم است.
خوب وقتی در هر حالتی هر پدیده ای را بتوان از آن انتزاع نظم کرد که دیگر وجود ناظم یک امر زائد خواهد بود. زیرا هر کنار هم قرار گرفتنی را نظم فرض کرده اند.
در براهین نظم هم دیده ایم که گویند اینکه هیچ معلولی از علت خود تخلف نمی کند یعنی منظم است. (نظم علّی و معلولی)

🔸پنجم اینکه این برهان مهارت و حکمت ازلی را اثبات نمی‌کند به عبارت دیگر نمی توان ادعا کرد که این جهان ثمره آزمون و خطای ناظم مفروض نباشد. زیرا برای اثبات ناظم باید ابتدا تا انتهای یک پدیدار را مشاهده کرد تا دید که آیا این پدیده خراب است یا خیر. فاسد می گردد یا خیر و...
شما با دیدن یک ساختمان در یک ساعت، نمی توانید به مهارت مهندس آن پی ببرید زیرا برای قضاوت درباره مهندسی خارق العاده یک ساختمان، باید چند سالی صبر کرد.
حال درباره جهان نیز زمانی میلیارد سالی نیاز داریم که کل عمر بشر به یک صدم آن هم نمی رسد.

🔸ششم اینکه نظم را به معنای حرکت اشیا به سمت هدف معین تعریف کرده اند (نظم غایت انگارانه). حال سوال این است که شما هدفمندی جهان را از کجا به دست آوردید که حال برای آن دعوی نظم دارید؟
ما برای هر موجودی، هدفی فرض گرفته ایم، حال اگر آن موجود، به گونه ای دیگر نیز بود، باز سیستم آن موجود را دارای هدفی می دانستیم.
مثلا هدف زلزله؟ هدف سیل ویرانگر؟ هدف طوفان ریزگردها؟ هدف پدیدارهای معلول و معیوب.
آیا اساساً معقول است که برای هر چیزی هدفی قرار دهیم؟ اینکه ما همواره چیزی را هدفدار می‌گیریم به معنای آن نیست که آن چیز واقعاً تابع هدف مفروض ذهن ماست.

@AndisheKonim
#برهان_نظم

پنج دلیل برای اینکه چرا مردم به برهان نظم روی آورده اند

نخست اینکه برهان نظم ساده است

برهان نظم روشی ساده است برای پاک کردن صورت مسئله. آدمی موجودی است بسیار پرسشگر و کنجکاو، انسانها از زمانی که روی کره زمین پیدا شده اند همواره به دنبال یافتن «علت ها» بوده اند، و میخواسته اند علت هر چیزی را بدانند و تا یافتن علت واقعی یک چیز آرام و قرار نداشته اند، اما روشی بوجود آمد که به انسانها کمک کرد به آرامشی کاذب در این مواقع برسند، و آن روش این بود که آنها خدا را بعنوان علت هر چیزی  که علتش را نمیدانستند انتخاب کردند و این ساده ترین راه بود برای کنار گذاشتن سوالهای اساسی. برای نمونه در ذهن انسان باستانی همواره این پرسش وجود داشته است که علت رعد و برق چیست؟ چه پاسخی ساده تر و قانع کننده تر از این برای وی وجود داشته است که رعد و برق نشانه خشم خدایان است؟ آری بسیاری از انسانها پاسخ های ساده را دوست دارند و حتی پاسخ ساده اما غلط را به پاسخ درست ولی پیچیده ترجیح میدهند و از دلایل گسترش برهان نظم همین سادگی اش است.

دلیل دوم شهودی بودن.

برهان شهودی برهانی است که نیاز به شهادت (دیدن یا حس کردن) دارد. بر خلاف براهینی همچون براهین وجودی انسلم، امکان و وجوب، صدیقین، کیهانشناسی، حرکت، اخلاقی و سایر براهین که اکثراً تنها جنبه نظری دارند و در بیشتر مواقع نیازی به تجربه و شهود ندارند، تقریرهایی از برهان نظم کاملاً مبتنی بر شهود هستند...


@AndisheKonim

ادامه مطلب :👇



https://t.center/iv?url=http%3A%2F%2Fen.iraaaas.com%2F%3Fp%3D8512&rhash=3999e7a0fe3cd7
#برهان_نظم

برای اینکه جهان منظم خوانده شود باید هدفی برای جهان در نظر گرفته شود، در نتیجه این مسئله پیش می آید که هدف جهان چیست؟

ممکن است خداباوران در پاسخ به این پرسش اهداف مختلفی را مطرح کنند، اما مطرح کردن و مدعی شدن تنها کافی نیست بلکه آنها باید چنین اهدافی را اثبات نیز بکنند. حال کسانی که خود درون جهان زندگی میکنند و تنها قسمت بسیار بسیار کمی از جهان را مشاهده کرده اند چگونه میتوانند حکمی کلی درباره جهان صادر کنند و بگویند که جهان فلان هدف را دنبال میکند؟

روشن است که اثبات هدفمند بودن جهان بعنوان یک کل، مسئله ای اثبات پذیر نیست و خداباوران تنها از روی ایمان به باورهای دینیشان به چنین اهدافی معتقدند. از این گذشته وجود هدف بدون وجود علت فاعلی محال است بنابر این خداباوران باهدفمند در نظر گرفتن جهان مغلطه توسل به مطلوب را مرتکب میشوند یعنی آنچه را قرار است اثبات کنند مسلم فرض میکنند و سپس تحصیل حاصل میکنند.
اغلب اهدافی که معمولاً خداباوران برای جهان ذکر میکنند اهدافی Anthropocentric هستند، یعنی به باورهای باستانی باز میگردند که در آنها انسان محور کائنات بشمار میرفته است و جهان برای او آفریده شده است، چنین دیدگاهی البته با انقلاب کپرنیکوسی-کشف مرکزیت خورشید در منظومه شمسی که مرکزیت زمین را منتفی ساخت و همچنین نظریه فرگشت که مرکزیت انسان را در میان جانداران به نظر خداباوران بر میدارد دیگر وجود ندارد و باور داشتن به این باورهای باستانی تنها نشان از ناآگاهی و و تنبلی فکری این باورمندان دارد.
نکته ی دیگر این است که منظم بودن اجزاء منظم بودن کل را نتیجه نمیدهد.
از بسیاری از افراد شنیده میشود که به اجزاء جهان اشاره میکنند و میگویند که این اجزاء منظم هستند، سپس نتیجه میگیرند که خود جهان بعنوان یک کل نیز منظم است. کسانی که اینگونه تفکر میکنند در واقعه دچار مغلطه ترکیب (Fallacy of composition) میشوند، زیرا از روی ویژگیهای اجزاء یک کل نمیتوان نتیجه گرفت که خود آن کل نیز همان ویژگی ها را دارد و برعکس
#برهان_نظم

ساده ترین اشکال برهان نظم

اولین چیزی که در برابر بیخدایان به یاد خداباوران می رسد همین مساله نظم جهان و ناظم است ولی مسائل و پیش آمدهای بعدی آن را به نظر نمی آورند.

گویا تنها تا اینجا اجازه دارند یا بلدند فکر کنند.
از سایر ایرادهای سخت تراین برهان که بگذریم، به سادگی به نظر یک ذهن باز خواهد رسید که مگر میشود با مطالعه جهان، قوانین و معیارهای مرتبط با نظم را استنباط کرد و سپس همان قوانین را در رابطه با همان جهان معیار قرار داد؟
این مانند اینست که شما با مطالعه خط کشتان بفهمید که خط کش یعنی یک قطه که 20 عدد بزرگ دارد و بین هر دام از آنها 10 عدد کوچکتر هست

ادامه مطلب:

http://en.iraaaas.com/?p=7610