نکاتی در
رد #برهان_نظم🔻این
برهان با تقریرهای مختلفش قصد دارد بگوید در جهان به نحو کلی و یا در هر پدیده به نحو مجزا
نظم وجود دارد و از این رهگذر اثبات کند که چون هر نظمی، ناظمی دارد لذا برای جهان نیز ناظمی هست و این ناظم هم همان خداست.
[ادعای
نظم در سراسر جهان، امری غیریقینی است مگر اینکه با توجه به ابهام در تعریف
نظم، آن را تعمیم دهیم]
این
برهان عامه فهم است به همین خاطر به نحو وسیع به کار گرفته می شود گرچه اشکالات فراوانی دارد که باعث شده است که حتی بعض الهیون از جمله آقایان جوادی آملی و مطهری آن را کافی برای اثبات خدا ندانند.
در اینجا فهرستوار به بعضی نقدهای وارد بر
برهان نظم اشاره میکنیم:
🔸اشکال اول
اول اینکه
نظم یک معقول ثانی فلسفی است و به فاعل نیاز ندارد. مفاهیمی مثل علت، وحدت، کثرت و... مفاهیم ثانوی فلسفی هستند که از اشیاء انتزاع می شوند و به نحو مجزا فاعل نمی خواهد. مثلا شما چند چیز را به وجود می آورید. حال از آنها انتزاع کثرت می شود. این بدان معنا نیست که کثرت هم پدیدآورنده لازم داشته باشد.
🔸اشکال دوم
دوم اینکه بر فرض اثبات ناظم، نمی توان حکم کرد که ناظم طبیعت همان خدای مدنظر است. (مثلا از کجا معلوم خود این ناظم به ناظم دیگری نیاز نداشته باشد؟)
گفته اند که این
برهان نمیگوید هر ناظمی، ناظم می خواهد، بلکه میگوید هر نظمی ناظم می خواهد.
در پاسخ می گوییم که خدا یا خودش موجودی منظم است و یا نیست. اگر منظم است که ناظم می خواهد. اگر نامنظم است پس چگونه نامنظم، منظم را پدید آورده؟
گویند که خدا نه منظم است و نه نامنظم بلکه بسیط است و اصلا اجزاء ندارد.
در پاسخ گوییم: چگونه از چیزی بسیط که یکدست و بی اجزاست (که البته درک موجود بسیط از معضلات است) چیزی مرکب و ذو اجزاء پدید آمده؟
🔸اشکال سوم
سوم اینکه به چه دلیلی
نظم را باید با انسان محوری درک کرد؟ به عبارتی شاید از دید ناظر انسانی جهان منظم باشد و از دید ناظر دیگر، جهان نظمی نداشته باشد.
🔸اشکال چهارم
چهارم اینکه اگر پدیده های منظم اثبات ناظم میکنند پس پدیده های مغشوش هم باید رد ناظم کنند. چرا فقط
نظم ها را می بینید و بی نظمی ها را خیر؟
اگر از سلامت و قوت جسم یک انسان، انتزاع
نظم می کنید، چرا از بیماری و ضعف یک انسان، انتزاع بی نظمی نکنیم؟
گرچه پیروان
برهان نظم اساساً بی نظمی را مفهومی بلامصداق می دانند.
اینکه دست روی هر پدیده ای بگذاریم و ادعا شود که منظم است یعنی هرپدیده هرجور باشد، منظم است پس اساسا نیازش به ناظم برای چیست؟
اگر زلزله ای نبود گفته می شد که دیدید زمین چه بستر آرامی برای ماست.
حال که زلزله هست میگویند دیدید چقدر زلزله منظم است.
خوب وقتی در هر حالتی هر پدیده ای را بتوان از آن انتزاع
نظم کرد که دیگر وجود ناظم یک امر زائد خواهد بود. زیرا هر کنار هم قرار گرفتنی را
نظم فرض کرده اند.
در براهین
نظم هم دیده ایم که گویند اینکه هیچ معلولی از علت خود تخلف نمی کند یعنی منظم است. (
نظم علّی و معلولی)
🔸پنجم اینکه این
برهان مهارت و حکمت ازلی را اثبات نمیکند به عبارت دیگر نمی توان ادعا کرد که این جهان ثمره آزمون و خطای ناظم مفروض نباشد. زیرا برای اثبات ناظم باید ابتدا تا انتهای یک پدیدار را مشاهده کرد تا دید که آیا این پدیده خراب است یا خیر. فاسد می گردد یا خیر و...
شما با دیدن یک ساختمان در یک ساعت، نمی توانید به مهارت مهندس آن پی ببرید زیرا برای قضاوت درباره مهندسی خارق العاده یک ساختمان، باید چند سالی صبر کرد.
حال درباره جهان نیز زمانی میلیارد سالی نیاز داریم که کل عمر بشر به یک صدم آن هم نمی رسد.
🔸ششم اینکه
نظم را به معنای حرکت اشیا به سمت هدف معین تعریف کرده اند (
نظم غایت انگارانه). حال سوال این است که شما هدفمندی جهان را از کجا به دست آوردید که حال برای آن دعوی
نظم دارید؟
ما برای هر موجودی، هدفی فرض گرفته ایم، حال اگر آن موجود، به گونه ای دیگر نیز بود، باز سیستم آن موجود را دارای هدفی می دانستیم.
مثلا هدف زلزله؟ هدف سیل ویرانگر؟ هدف طوفان ریزگردها؟ هدف پدیدارهای معلول و معیوب.
آیا اساساً معقول است که برای هر چیزی هدفی قرار دهیم؟ اینکه ما همواره چیزی را هدفدار میگیریم به معنای آن نیست که آن چیز واقعاً تابع هدف مفروض ذهن ماست.
⚛ @AndisheKonim