نکاتی در
رد #برهان_حدوث🔻این
برهان بیان میکند که پدیده قبل از اینکه توسط علتش به وجود بیاید، نبوده و سپس «بود» شده است.
این استدلال توسط متکلمان ارائه شده و از سوی فلاسفه مورد انتقاد قرار گرفته است. بعدها فلاسفه،
حدوث را پذیرفته و در ادبیات آنها نیز با مفهومی وسیع تر استفاده شده است.
🔸۱- مهم ترین اشکال این
برهان، کافی نبودن این
برهان برای اثبات خدای ادیان است. به دلیل این که پدیدآورنده اشیای طبیعی میتواند یک موجود مجرد و غیر مادی و یا قدیم و در عین حال امری ممکن و محتاج باشد. بنابراین تا زمانی که از
برهان امکان و وجوب کمک گرفته نشود، استدلال به واسطه
برهان حدوث به واقعیتی که در ذات خود واجب و بینیاز از غیر باشد، ختم نمیشود.
🔸۲- از سویی کیفیت خلقت در اینجا هم محل سوال و اشکال است. در بحث حرکت گفته می شود که چیزی که خود حرکت و تغییر ندارد چطور حرکت را به چیز دیگری اعطا میکند(طبق قاعده معطی).
حال اگر آنجا کسی حرکت را ذاتی ماده بداند دیگر اساساً حرکت اعطایی نیست و نیاز به حرکت دهنده خارجی ندارد.
به عبارت دیگر ممکن است کسی حرکت جوهری را قبول داشته باشد در این صورت صرف به وجود آمدن ماده کفایت میکند و اتصال حرکت جداگانه به ماده لازم نیست.
این مخلوقات از کجا سربرآوردند؟
🔸۳- اگر بگویید که خدا خودش جسم نیست اما مافوق جسم است و چون مافوق جسم است پس جسم را هم داراست.
اولا در بحث خلقت قرار نیست از خدا چیزی کم شود که حال فرض کنیم آیا خدا جسم است یا فوق جسم بلکه مدعیان خلقت میگویند که مخلوق با خدا یکی نیست.
اگر مراد این است که جسم محدود به ابعاد سه گانه است و خدا نامحدود که باید گفت چنین تحققی محال است و قائل شدن به چنین موجودی محذور عقلی دارد.
اگر مراد این است که خدا اصلا جسم نیست، این هم در آن اشکال است چرا که باید اثبات شود چگونه فاقد شی، معطی شی می شود.
اگر بگویید که درجه شدیدتر وجود است. این هم باطل است چون اولا وجود، تشکیک بردار نیست و ثانیاً چیزی به نام وجود نداریم بلکه ما هویات یا موجود داریم و کشاندن بحث به امور انتزاعی در اینجا ارزشی ندارد.
🔸۴- همچنین اگر مراد از وجود، ابحاث عرفانی و تجلیات باشد که ربطی به
برهان حدوث ندارد.
🔸۵- اگر تغییر را دال بر
حدوث بگیریم، خدا نیز حادث است چرا که او نیز دچار تغییر می شود. گاهی خلق میکند، گاهی معدوم، گاهی شاد و گاهی غمگین (ولو شادی و غمگینی خدا با انسان ها متفاوت باشد اما به هرحال تغییر است) زمانی نبی می فرستد، زمانی عذاب میکند.
اساسا هر فعلی ملازم یک تغییر در فاعل است.
🔸۶- خطای مهم دیگری که در این
برهان است این است که وقتی هوا، طوفانی و گاه آرام می شود، دال بر
حدوث حالات هواست، نه اینکه دلالت بر
حدوث خود هوا کند. پس اینکه عالم متغیر است. دلیل بر این نیست که عالم حادث است. بلکه دال بر این است که حالات عالم حادث است و دم به دم عوض می شود. به عبارتی تحول ماهیت را نباید به تحول هستی یک شی نسبت داد.
⚛ @AndisheKonim