این روزها خاک کربلا به گذشته های دور ورق می خورد...
وبار دیگر به یاد می آورد...
لحظه لحظه ی خون وعطش را ...
🍁چهل روز از داغ بی فرزندی رباب گذشت...
ام البنین دیگر عباسی ندارد...
چهل روز از وداع زینب با برادر گذشت
چهل روز است که زینب حسرت فقط یک نگاه برادر دارد...
🥀اربعین برای زینب چهل روزنبوده
به سان چهل سال اورا فرتوت کرده...
زینب جان تسلیت...
می دانم هیچ چیز داغ دلت را تسکین نمی دهد
می دانم بعد از چهل روز اندکی زخم های روحت التیام نیافته...
می دانم هنوز آنقدر کوچکم که حالت را خوب نمی فهمم!
ولی این را خوب می دانم که تو در عاشورای کربلا شهید شدی
آنجا که به دنبال گل گم کرده ی خود بودی
آنجا که حتی فرصت وداع با حسین را هم نداشتی...
آنجا که باید با دل بی قرارت قرار دل رقیه می شدی...
خیمه های عزا را دارند جمع می کنند
اما خدایا من چه کنم وقتی دلم را محرم جا گذاشته ام...
تازه می فهمم حسین
حسین است
که عالم همه دیوانه ی اوست...
محرم امسال من جانی تازه گرفتم...
حس تازه ای دارم...با شنیدن نام کربلا حال وهوایم دگرگون میشود...
کربلا نرفته ام...
اما...عطش کربلا دارم...
اما... خود را لایق نمی دانم...
می نشینم به انتظار تا شاید ارباب نگاهی به حال و روزم افکند...
🌷#من_به_جاماندن_ازین_قافله_عادت_دارم#التماس_دعا#از_عشق_دل_نوشت#کانال_شهید_سیدسجادخلیلی @Aghaseyedsajad