آنچنان کز رفتنِ گل، خار میمانَد به جا
از جوانی حسرتِ بسیار میمانَد به جا
آهِ افسوس و سرشکِ گرم و داغِ حسرت است
آنچه از عمرِ سبکرفتار میمانَد به جا
نیست غیر از رشتهٔ طولِ اَمَل چون عنکبوت
آنچه از ما بر در و دیوار میمانَد به جا
کامجویی غیرِ ناکامی ندارد حاصلی
در کفِ گلچین ز گلشن خار میمانَد به جا
رنگ و بوی عاریت پا در رکابِ رحلت است
خارخاری در دل از گلزار میمانَد به جا
جسمِ خاکی مانعِ عمرِ سبکرفتار نیست
پیش این سیلاب کِی دیوار میمانَد به جا
غافل است آنکز حیاتِ رفته میجویَد اثر
نقشِ پا کِی زان سبکرفتار میمانَد به جا
هیچ کار از سعیِ ما چون کوهکن صورت نبست
وقتِ آنکس خوش کزو آثار میمانَد به جا
#صائب_تبریزی