✳ خانه ما پنجاه متر مساحت دارد. اندازه یک باغچه متوسط در بالای شهر است. برای همین امیر می گوید: «این قدر خانهام خانهام نگو».
اینجا نهمین خانهای است که به آن نقل مکان کردهایم و احساسی داریم که در هیچ کدام از اسباب کشیهای قبلی نداشتهایم. امیر عارش میآید این احساسات را داشته باشد چه برسد به اینکه بخواهد از آن چیزی بگوید.
ولی من دلم میخواهد از خانهمان حرف بزنم. خانهای که در آن، مستأجر هیچ صاحبخانهای نیستیم. صاحبخانه شیطان نیست ولی همان اندازه میتواند روح آدم را تسخیر بکند.
احساس آزادی میکنم و از آن حرف میزنم ولی امیر اجازه نمیدهد کلمه به این مهمی را در مورد چنین حس های کوچک و ناچیزی به کار برم. آزادی در بعد جهانی معنی دارد. در بعد تاریخی هم همین طور. ولی در یک خانه قناس پنجاه متری در یک محله شلوغ و در یک کشور جهان سومی ... آخ چطور میتوانم این قدر نادان باشم؟
تا وقتی امیر در خانه است اجازه ندارم نادان باشم. برای همین صبر میکنم تا او بیرون برود.
#فریبا_وفی#پرنده_مننشر مرکز
صفحات ۱۰و۱۱
@Ab_o_Atash