✳ سادهزیستی
مدرسقال علی«ع»: «اول الزهد التزهد» (ابتدای زهد، سادهزیستی و بیآلایشی است.)
مدرس در سادهزیستی به مولایش علی«ع» اقتدا کرده که فرموده بود: «بدانید که پیشوای شما از دنیای خود به دو جامه کهنه و از خوراکش به دو قرص نان اکتفا کرده است و شما بر چنین رفتاری توانا نیستید ولی مرا به وسیله پرهیزگاری و کوشش و پاکدامنی و درستکاری یاری کنید. به خدا سوگند از دنیای شما طلا و نقره نیندوخته و از ثروتهای آن مال فراوانی ذخیره نکرده و با کهنه جامهای که دربردارم، جامعه دیگری آماده نکردهام.»
مدرس در زمستان و تابستان لباسی از کرباس به تن داشت و به طعامی قلیل اکتفا میکرد به طوری که
در دوران طلبگی یک ماه تمام با یک من نان خشک روزه گرفت. به هنگام شهادت، ثروت
مدرس فقط ۲۴ تومان بوده است. خود
در فقر زندگی میکرد و از فقرا نیز دفاع میکرد. هنگامی که نمایندگان مجلس تقاضای اضافه شدن حقوق خود را از صد تومان کرده بودند وی
در یکی از نطقهای خود گفت: «ما که آمدهایم اینجا وکیلیم، ولی نیستیم. وکیل این است که نظر موکلینش را بداند و بنده از تمام موکلین خودم که سی کرور میباشند یکی را نمیدانم که راضی باشد ما حقوقمان را سیصد تومان بکنیم، چرا؟ برای اینکه ندار هستند، فقیرند، بیچیزند.»
مرحوم
مدرس در دوران تحصیل برای امرار معاش و هزینه تحصیل، کار میکرده است. چنان که خودش میگوید: «من برای تهیه مخارج روزانه و هزینه تحصیل مجبور بودم که
در ایام تعطیلات هفته به دهات بروم و لباس عوض کنم و مشغول کار عملگی و بنایی گردم تا مخارج تحصیل را فراهم کنم.»
مستوفی نویسنده تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، درباره مرحوم
مدرس و شیوه زندگی وی چنین میگوید: «از وقتی که من با سید سر و کار پیدا کردم، سید بزرگوار داماد سرخانه مشهدی عبدالکریم و
در خانه کوچه بنبست سمت جنوب اول خیابان شاهآباد منزل و
در این خانه یک اتاق جنب کریاس جهت بیرونی و یک اتاق دیگر برای مسکن زن و پسر شش هفت ساله خود بیشتر نداشت. اتاق بیرونی کاهگلی و فرش آن یک دست نمد نازک و میان فرش، گلیم راهراه فرسودهای، یک کلک گلی با دو قوری و یکی دو استکان کوچک شصتی با قاشق برنجی پوست پیازی و نعلبکی و کاسه تنباکو و قلیان و دو سه ظرف خاکستر سیگار حلبی برای واردین، اثاثیه اتاق را تکمیل میکرد. چرا!
در دستدانی زیر یکی از طاقچهها و به نزدیکی ودسترسی سید بزرگوار یک کوزه بزرگ برای عوض کردن آب قلیان و یک تنگ خالی برای آب خوردن و یک کاسه بدل چینی هم بود... لباس سید، پیراهن متقال یا کرباس و
در تابستان چلوار بود و به روی آن قبایی از قدک و
در فصل سرما از کرباس ملهوار آرخالقی اضافه میکرد و به روی تمام آنها زمستانها عبایی و گاهلبادهای هم افزوده میشد که این عبا روپوش بیرون رفتنش هم بود... [البته خواهرزاده شهید
مدرس با رد این مطلب میگویند که آقا
در تابستان و زمستان با همان قبا و پیراهن کرباسی میگشته است و
در جواب اینکه سرما میخورید، میگفت: بدن را هرطور که عادت دهید همانگونه عادت میکند.]
این زندگی با ماهی سه چهار تومان کرایه خانه که مسلماً سید به مشهدی عبدالکریم میپرداخت بیش از بیست تومان خرج نداشت و حقوق وکالت سید ماهی صد تومان بود ولی سید بیش از بیست تومان که همان حدود، مخارج قبل از وکالتش بود از این صد تومان خرج نمیکرد و باقی حقوق او
در صندوق اداره مباشرات مجلس میماند...
در این اواخر (احمد) شاه تولیت و تدریس مدرسه سپهسالار را هم به
مدرس داده و
مدرس در تمام کردن نازککاری مقصوره بزرگ و سایر قسمتهای این مدرسه هم زحماتی کشید. حقالتدریس و حقالتولیه این مدرسه وجه معتنابهی بود، ولی سید از آن استفاده نمیکرد. بنابراین،
در زندگی شخصی او تفاوتی حاصل نشد. همان فرش و گلیم، همان کاسه و کوزه، همان کلک و کاسه تنباکو وسایل او را تشکیل میداد. لباسهایش همان بود که بود فقط چیزی که اضافه شده و آن هم به واسطه زیادی صادر و وارد (ورود و خروج میهمانان) و ناگزیر بود یک قالی سه
در چهار و یک نفر خدمتکار بود... خدمتکار هم مثل رفیق
در محضرش نشسته و با او همغذا هم میشد به طوری که معلوم نبود این شخص نوکر است یا از راه ارادت به سید بزرگوار خدمت میکند.»
#تقی_دژاکام#سیدمصطفی_سادات#مدرس_در_مکتب_تربیتی_اسلام#روزنامه_کیهان۱۱ آذرماه ۱۳۶۹
صفحه ۶.
#سیدحسن_مدرس[بخشی از یک پژوهش بلند]
@Ab_o_Atash