کدام گروههای اجتماعی انقلاب بهمن را آغاز کردند؟
علی مرادی مراغه ای
بر عکس اکثر نویسندگان مخصوصا چپها که بر نقش فقرا و حاشیه نشینان در انقلاب ۵۷ تاکید داشته و قشر فقرا را به عنوان گروه انقلابی شمرده اند به ضرس قاطع باید گفت که حاشیه نشینان فقیر و یا دهقانان هیچ نقشی در انقلاب ایران نداشتند.
اینجانب تمامی شماره های روزنامه کیهان را از اول فروردین ۱۳۵۷ تا بهمن۱۳۵۷ که انقلاب پیروز میشود بررسی کرده ام به روشنی نشان داده که طبقه تحصیلکرده و روشنفکر به همراه مذهبیون (مرکب از روحانیت و قشر مذهبی بازار) ستونهای اصلی انقلاب بوده و تقریبا کمتر راهپیمایی و تظاهراتی وجود داشته که این دو طبقه شرکت نداشته باشند!
اما حضور دهقانان و کارگران در ابتدا به هیچوجه دیده نمیشود آنها تنها در اواخر رژیم و مخصوصا پس از خروج شاه از ایران در دی ۵۷ به صف انقلاب پیوستند و تنها پس از خروج شاه، کم کم شاهد حضور دهقانان و حاشیه نشینان و کارگران میگردیم که چندان مهم نیستند چون دیگر شیرازه و اقتدار حکومت شاه از هم فروپاشیده بوده...
پس، دو گروه به ترتیب تقدم زمانی در انقلاب فعال و آغاز کننده اند:
اول، طبقه تحصیلکرده (مدارس و طبقه دانشگاهی اعم از روشنفکران دینی و غیر دینی).
دوم، ترکیبی از بازار و مسجد.
پس، اینهمه که در مورد نقش کارگران و فقرا گفته می شود درست نیست، طبقه کارگر و یا حاشیه نشینان شهری و دهقانان حضور نداشتند.
این طبیعی بود چون دهقانان که در آن زمان ۵۰ درصد جمعیت ایران را تشکیل میدادند بخاطر اجرای اصلاحات ارضی، بیشترشان طرفدار شاه بودند حتی در برخی نقاط مانند آذربایجان و گیلان، دهقانان در دفاع از شاه در مقابل انقلاب قرار گرفتند!
علت کاملا روشن بود:
آنان انگیزه ای برای جنگیدن نداشتند اگر میخواستند برای زمین بجنگند نیازی نبود چون اصلاحات ارضی، زمین را به آنها داده بود!
چریکها در سیاهکل هرگز به این تجربه تلخ و گرانبار توجه نکردند که آنان در واقع از دهقانان سیاهکل شکست خوردند نه از ژاندارمها و ماموران شاه.
فداییان خلق را در سیاهکل، دهقانان با ابزارهای دهقانی مانند بیل، داس و تبر که برای چپها نماد مقدس بودند دستگیر کرده، زخمی ساخته و تحویل ژاندارمها دادند!
برعکس نوشته های چپها که همیشه بر کارگران در انقلاب تاکید داشتند، کارگران حضور نداشتند. همچنین، کارمندان حوزه های خدمات عمومی مانند راه آهن، آب، برق، تلفن، پست و مخصوصا کارمندان شرکت نفت... حضور نداشتند.
دقت شود که، آنها تنها در مراحل بعدی به اعتصاب پرداخته و باعث فلج رژیم شدند.
از طرف دیگر:
اولا، نباید کارمندان را به اشتباه مترادف با کارگر (پرولتر) نامید که حزب توده و فداییان خلق از آن یاد میکردند.
ثانیا، خود این اعتصابات نیز پس از به راه افتادن کاروان انقلاب و تقریبا در اواخر انقلاب صورت گرفت و تنها سقوط رژیم شاه را تسریع کرد.
کارگران و محرومین اگر چه در نوشته های چپ ها مقدس بوده اند اما کمتر وارد صفوف کمونیستها شدند، قشر محروم جامعه همیشه قربانی جهل و فقرند و غرق در خرافات و بتهای ذهنی.
در واقع، زمینه تمامی نظام های استبدادی را لایه هایی از تهیدستان فراهم می نمایند، آنان به آسانی فریب میخورند چون فقر، خرد و اخلاقیات را از آنان ستانده در نتیجه، غرق در شور و احساسات و افراط و تفریط اند. اگر چه آنها شایسته و مستحق زندگی بهتری هستند...
شایان ذکر است که در انقلاب مشروطه نیز همین گروههای مشابه یعنی روشنفکران و تجار آشنا به دنیای غرب به اتفاق علما فعال بودند با این تفاوت عمیق که روشنفکران انقلاب مشروطه، نگرششان غرب دوستی، دستاوردهای غربی، قانونگرایی، آزادیها و حقوق فردی، شهروندی، نوسازی و مدرنیزاسیون بود اما روشنفکران انقلاب۵۷ متاثر از کودتای تلخ ۲۸ مرداد و متاثر از اندیشه های چپ مارکسیستی، ضد غرب و آموزههای غربی بودند و آنها را مفاهيمی بورژوائی و ليبرالی و فراوردههای منحوس امپرياليسم سرمایه داری تعبیر میکردند!
به همین خاطر، تحصیلکردگان مشروطه برای پناهگاه و تحصن، سفارت خارجی را انتخاب میکردند اما تحصیلکردگان انقلاب ۵۷ سفارت خارجی تسخیر میکردند!
پس تفاوت و تضادشان به اندازه تفاوتِ آخوندزاده، طالبوف، رسولزاده و مستشارالدوله... با امثال جزنی، طبری، کیانوری، آل احمد و شریعتی... بود!
روشنفکران انقلاب مشروطه در مقابل شیخ فضل الله نوری قرار داشتند اما روشنفکران انقلاب ۵۷ در فضای چپ زدگی و دیکتاتوری محمدرضاشاه با فرزندان شیخ فضل الله نوری دست اتحاد داده، نرد عشق باختند برای زدن دشمن مشترکشان!
اما بزودی همچنانکه انتظار می رفت پس از برافتادن دشمن مشترکشان، در مقابل هم قرار گرفتند که:
که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکلها...
@A_pajhohi
دیدار این کرواتی ها با انقلاب جالب است: