الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)

#شهید_علی_اصغر_صادقیان
Channel
Logo of the Telegram channel الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)
@ALVARESINCHANNELPromote
537
subscribers
10.3K
photos
645
videos
247
links
❤️رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤️ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @alvaresin1394
#وضع_خط_خیلی_آشفته_است
#عملیات_کربلای_8
#غرب_کانال_ماهی
18 فروردین 66
✍️✍️✍️ راوی : #حاج_قاسم_غلامرضایی

#شهید_سید محمد با عجله اومد و گفت سوار شوید بریم خط
وضع خط خیلی آشفته است
دشمن داره #شبانه_پاتک میکنه و داره زمین وزمان رو به هم میدوزه
من و #شهید_صادقیان و #شهید_سید_محمد جلوی وانت سوار شدیم و #شهید_حمید_رضا_دادو وهادی کسکنی هم پشت وانت و رفتیم توی خط.
غوغایی بود
از زمین و آسمان گلوله میریخت
اونقدر گلوله توپ و خمپاره زمین خوره بود و #چاله_انفجار درست کرده بود که ماشین توی چاله ها میفتاد و به زحمت بیرون میومد
چاله های کم عمق رو با فشار دادن گاز شهید سید محمد رد میکرد
اما یه خورده جلو تر ماشین توی یه چاله ی توپ که عمیق بود افتادیم
هرچه گاز دادیم ماشین بالا نیومد
اومدیم پایین که چرخ ماشین رو توی لوک بذاریم که یه خمپاره کنار ماشین به زمین خورد
من و #شهید_صادقیان کنار ماشین بودیم
با انفجار هردوتامون به هوا پرتاپ شدیم
به خودم اومدم دیدم پاهام رو نمیتونم تکون بدم.
گفتم پاهام قطع شد!!!
دیدم دستم هم در اختیارخودم نیست
دستم هم شکست
کمرم هم بالا نمیومد
اون هم آسیب دید
چشم هام رو باز کردم دیدم #اصغر_صادقیان در کنارم به صورت افتاده
هرچی صداش کردم جواب نداد
#سید_محمد با کمک #شهید_دادو و هادی من رو داخل یک سوله بردند
داخل سوله پر بود از جنازه های عراقی ها.
یه ماشین برای خط وسایل میبرد.وسایلش رو خالی کرد و برگشت .
من رو سوار ماشین کردند
پاهام بالا مونده بود و هیچ حرکتی نداشتم
سید مدام بالای سرم بود
رسیدیم پست امداد خط
ریختند دور من
میشنیدم به آقا سید میگفتند این بنده خدا #شهید_میشه ما کاری نمیتونیم بکنیم
رفتند پلاستیک هم آوردن وپهن کردند که من رو توش #شکلات_پیچ کنند
اما سید محمد میگفت: بابا پاهاش هنوز داغه این شهید نشده
با اصرار #شهید_سید_محمد من رو برای مداوا به عنوان مجروح عقب فرستادند و زخم هام رو بستند.
توی این سرو صداهای توی بهداری داخل خط.
دیدم وشنیدم که آقا سید دو دستی میزد توی سرش و میگفت: امیدم رفت..مسوول محورم رفت.
سید داشت در غم از دست دادن #شهید_صادقیان بی تابی میکرد
اون شب من به شدت مجروح شدم و #شهید_علی_اصغر_صادقیان یه راست رفت بهشت...
خوش به حالش
#سردار_شهید_حاج_سید_محمد_زینال_حسینی فرمانده گردان تخریب لشگر10 و شهید حمید رضا دادو در تیر ماه 66 آسمانی شدند
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#تخریبچی_سر_به_زیر
#شهید_علی_اصغر_صادقیان
شهادت: #عملیات_کربلای_8
#غرب_کانال_ماهی
بارها میگفت: یه #تخریبچی باید مثل یه درخت پر ثمر باشه که هرچی بارش بیشتر میشه افتاده و متواضع تر میشه
او خودش اینگونه بود
توی گردان تخریب لشگر10 علی اصغر برای خودش استوانه ای بود.
معمولا توی عملیات ها در نقش معاون گردان ظاهر میشد
فرماندهان تخریب لشگر10 مثل شهید حاج عبدالله و شهید حاج سید محمد به توانمندی او ایمان داشتند.
روزهای سخت پاتک های دشمن در #عملیات_والفجر_8 در شهر فاو #شهید_علی_اصغر فرمانده تخریبچی در خط بود.
اونجا فقط انفجار در مسیر پاتک دشمن و مین گذاری چاره کار بود و این هم به آسانی انجام نمیشد .
بچه هایی که باید انتخاب میشدند برای این کار استثنایی بودند و علی اصغر روی تک تک بچه ها شناخت داشت و انتخاب نیروها برای عملیاتش حرف نداشت.
عملیات کربلای 4 و 5 و 8 مسولیت محور تخریب رو در خط مقدم و قرارگاه لشگر10 داشت.
تا اینکه به #عملیات_کربلای_8 رسید.
کار عملیات در غرب کانال ماهی سخت و پیچیده بود
فاصله با دشمن خیلی کم بود و خط درگیری هم شلوغ بود.
دشمن با آتش پرحجم و میدان های مین ایضایی سعی کرده بود حرکت رزمندگان رو در عملیات کند کنه.
برنامه ریزی برای عبور از زمین مسلح به مین و موانع وسیع دشمن در محور عملیاتی لشگر10 با شهید علی اصغر صادقیان به عنوان #معاون_تخریب_لشگر_10 بود.
روز 18 فروردین 66 بود بچه های توی خط با دشمن درگیر بودند و علی اصغر بین خط و قرارگاه در رفت و آمد بود.
تا اینکه شب فرا رسید . دشمن همه ی امکانات رزهی اش رو پای کار آورده بود که همون شب پاتک کنه و بچه ها رو عقب بزنه. و فرماندهان برای مقابله ی با دشمن به خط مقدم فراخوانده شدند.
شهید سید محمد زینال حسینی فرمانده تخریب لشگر10 و شهید علی اصغر صادقیان و یه تعداد از بچه های تخریب هم عازم خط شدند که در مسیر رسیدن به خط با گلوله خمپاره #شهید_علی_اصغر_صادقیان آسمانی شد.
و فرمانده تخریب لشگر10 شهید حاج سید محمد زینال حسینی بالای پیکر مطهر #شهید_علی_اصغر_صادقیان دو دستی بر سر میکوبید و میگفت: #خدایا_امیدم_رفت.
یاد شهید علی اصغر صادقیان و برادر شهید علی اکبر بخیر
به روح شهیدان صلوات.
#جعفر_طهماسبی
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#تخریبچی_سر_به_زیر
#شهید_علی_اصغر_صادقیان
معاون گردان تخریب لشگر10
شهادت: #عملیات_کربلای_8
#غرب_کانال_ماهی
فروردین ماه سال 66
@alvaresinchannel
🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹
🥀🌹
#وضع_خط_خیلی_آشفته_است
#عملیات_کربلای_8
#غرب_کانال_ماهی
18 فروردین 66
✍️✍️✍️ راوی : #حاج_قاسم_غلامرضایی

#شهید_سید محمد با عجله اومد و گفت سوار شوید بریم خط
وضع خط خیلی آشفته است
دشمن داره #شبانه_پاتک میکنه و داره زمین وزمان رو به هم میدوزه
من و #شهید_صادقیان و #شهید_سید_محمد جلوی وانت سوار شدیم و #شهید_حمید_رضا_دادو وهادی کسکنی هم پشت وانت و رفتیم توی خط.
غوغایی بود
از زمین و آسمان گلوله میریخت
اونقدر گلوله توپ و خمپاره زمین خوره بود و #چاله_انفجار درست کرده بود که ماشین توی چاله ها میفتاد و به زحمت بیرون میومد
چاله های کم عمق رو با فشار دادن گاز شهید سید محمد رد میکرد
اما یه خورده جلو تر ماشین توی یه چاله ی توپ که عمیق بود افتادیم
هرچه گاز دادیم ماشین بالا نیومد
اومدیم پایین که چرخ ماشین رو توی لوک بذاریم که یه خمپاره کنار ماشین به زمین خورد
من و #شهید_صادقیان کنار ماشین بودیم
با انفجار هردوتامون به هوا پرتاپ شدیم
به خودم اومدم دیدم پاهام رو نمیتونم تکون بدم.
گفتم پاهام قطع شد!!!
دیدم دستم هم در اختیارخودم نیست
دستم هم شکست
کمرم هم بالا نمیومد
اون هم آسیب دید
چشم هام رو باز کردم دیدم #اصغر_صادقیان در کنارم به صورت افتاده
هرچی صداش کردم جواب نداد
#سید_محمد با کمک #شهید_دادو و هادی من رو داخل یک سوله بردند
داخل سوله پر بود از جنازه های عراقی ها.
یه ماشین برای خط وسایل میبرد.وسایلش رو خالی کرد و برگشت .
من رو سوار ماشین کردند
پاهام بالا مونده بود و هیچ حرکتی نداشتم
سید مدام بالای سرم بود
رسیدیم پست امداد خط
ریختند دور من
میشنیدم به آقا سید میگفتند این بنده خدا #شهید_میشه ما کاری نمیتونیم بکنیم
رفتند پلاستیک هم آوردن وپهن کردند که من رو توش #شکلات_پیچ کنند
اما سید محمد میگفت: بابا پاهاش هنوز داغه این شهید نشده
با اصرار #شهید_سید_محمد من رو برای مداوا به عنوان مجروح عقب فرستادند و زخم هام رو بستند.
توی این سرو صداهای توی بهداری داخل خط.
دیدم وشنیدم که آقا سید دو دستی میزد توی سرش و میگفت: امیدم رفت..مسوول محورم رفت.
سید داشت در غم از دست دادن #شهید_صادقیان بی تابی میکرد
اون شب من به شدت مجروح شدم و #شهید_علی_اصغر_صادقیان یه راست رفت بهشت...
خوش به حالش
#سردار_شهید_حاج_سید_محمد_زینال_حسینی فرمانده گردان تخریب لشگر10 و شهید حمید رضا دادو در تیر ماه 66 آسمانی شدند
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#تخریبچی_سر_به_زیر
#شهید_علی_اصغر_صادقیان
شهادت: #عملیات_کربلای_8
#غرب_کانال_ماهی
بارها میگفت: یه #تخریبچی باید مثل یه درخت پر ثمر باشه که هرچی بارش بیشتر میشه افتاده و متواضع تر میشه
او خودش اینگونه بود
توی گردان تخریب لشگر10 علی اصغر برای خودش استوانه ای بود.
معمولا توی عملیات ها در نقش معاون گردان ظاهر میشد
فرماندهان تخریب لشگر10 مثل شهید حاج عبدالله و شهید حاج سید محمد به توانمندی او ایمان داشتند.
روزهای سخت پاتک های دشمن در #عملیات_والفجر_8 در شهر فاو #شهید_علی_اصغر فرمانده تخریبچی در خط بود.
اونجا فقط انفجار در مسیر پاتک دشمن و مین گذاری چاره کار بود و این هم به آسانی انجام نمیشد .
بچه هایی که باید انتخاب میشدند برای این کار استثنایی بودند و علی اصغر روی تک تک بچه ها شناخت داشت و انتخاب نیروها برای عملیاتش حرف نداشت.
عملیات کربلای 4 و 5 و 8 مسولیت محور تخریب رو در خط مقدم و قرارگاه لشگر10 داشت.
تا اینکه به #عملیات_کربلای_8 رسید.
کار عملیات در غرب کانال ماهی سخت و پیچیده بود
فاصله با دشمن خیلی کم بود و خط درگیری هم شلوغ بود.
دشمن با آتش پرحجم و میدان های مین ایضایی سعی کرده بود حرکت رزمندگان رو در عملیات کند کنه.
برنامه ریزی برای عبور از زمین مسلح به مین و موانع وسیع دشمن در محور عملیاتی لشگر10 با شهید علی اصغر صادقیان به عنوان #معاون_تخریب_لشگر_10 بود.
روز 18 فروردین 66 بود بچه های توی خط با دشمن درگیر بودند و علی اصغر بین خط و قرارگاه در رفت و آمد بود.
تا اینکه شب فرا رسید . دشمن همه ی امکانات رزهی اش رو پای کار آورده بود که همون شب پاتک کنه و بچه ها رو عقب بزنه. و فرماندهان برای مقابله ی با دشمن به خط مقدم فراخوانده شدند.
شهید سید محمد زینال حسینی فرمانده تخریب لشگر10 و شهید علی اصغر صادقیان و یه تعداد از بچه های تخریب هم عازم خط شدند که در مسیر رسیدن به خط با گلوله خمپاره #شهید_علی_اصغر_صادقیان آسمانی شد.
و فرمانده تخریب لشگر10 شهید حاج سید محمد زینال حسینی بالای پیکر مطهر #شهید_علی_اصغر_صادقیان دو دستی بر سر میکوبید و میگفت: #خدایا_امیدم_رفت.
یاد شهید علی اصغر صادقیان و برادر شهید علی اکبر بخیر
به روح شهیدان صلوات.
#جعفر_طهماسبی
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#تخریبچی_سر_به_زیر
#شهید_علی_اصغر_صادقیان
معاون گردان تخریب لشگر10
شهادت: #عملیات_کربلای_8
#غرب_کانال_ماهی
فروردین ماه سال 66
@alvaresinchannel
🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹
🥀🌹
#وضع_خط_خیلی_آشفته_است
#عملیات_کربلای_8
#غرب_کانال_ماهی
18 فروردین 66
✍️✍️✍️ راوی : #حاج_قاسم_غلامرضایی

#شهید_سید محمد با عجله اومد و گفت سوار شوید بریم خط
وضع خط خیلی آشفته است
دشمن داره #شبانه_پاتک میکنه و داره زمین وزمان رو به هم میدوزه
من و #شهید_صادقیان و #شهید_سید_محمد جلوی وانت سوار شدیم و #شهید_حمید_رضا_دادو وهادی کسکنی هم پشت وانت و رفتیم توی خط.
غوغایی بود
از زمین و آسمان گلوله میریخت
اونقدر گلوله توپ و خمپاره زمین خوره بود و #چاله_انفجار درست کرده بود که ماشین توی چاله ها میفتاد و به زحمت بیرون میومد
چاله های کم عمق رو با فشار دادن گاز شهید سید محمد رد میکرد
اما یه خورده جلو تر ماشین توی یه چاله ی توپ که عمیق بود افتادیم
هرچه گاز دادیم ماشین بالا نیومد
اومدیم پایین که چرخ ماشین رو توی لوک بذاریم که یه خمپاره کنار ماشین به زمین خورد
من و #شهید_صادقیان کنار ماشین بودیم
با انفجار هردوتامون به هوا پرتاپ شدیم
به خودم اومدم دیدم پاهام رو نمیتونم تکون بدم.
گفتم پاهام قطع شد!!!
دیدم دستم هم در اختیارخودم نیست
دستم هم شکست
کمرم هم بالا نمیومد
اون هم آسیب دید
چشم هام رو باز کردم دیدم #اصغر_صادقیان در کنارم به صورت افتاده
هرچی صداش کردم جواب نداد
#سید_محمد با کمک #شهید_دادو و هادی من رو داخل یک سوله بردند
داخل سوله پر بود از جنازه های عراقی ها.
یه ماشین برای خط وسایل میبرد.وسایلش رو خالی کرد و برگشت .
من رو سوار ماشین کردند
پاهام بالا مونده بود و هیچ حرکتی نداشتم
سید مدام بالای سرم بود
رسیدیم پست امداد خط
ریختند دور من
میشنیدم به آقا سید میگفتند این بنده خدا #شهید_میشه ما کاری نمیتونیم بکنیم
رفتند پلاستیک هم آوردن وپهن کردند که من رو توش #شکلات_پیچ کنند
اما سید محمد میگفت: بابا پاهاش هنوز داغه این شهید نشده
با اصرار #شهید_سید_محمد من رو برای مداوا به عنوان مجروح عقب فرستادند و زخم هام رو بستند.
توی این سرو صداهای توی بهداری داخل خط.
دیدم وشنیدم که آقا سید دو دستی میزد توی سرش و میگفت: امیدم رفت..مسوول محورم رفت.
سید داشت در غم از دست دادن #شهید_صادقیان بی تابی میکرد
اون شب من به شدت مجروح شدم و #شهید_علی_اصغر_صادقیان یه راست رفت بهشت...
خوش به حالش
#سردار_شهید_حاج_سید_محمد_زینال_حسینی فرمانده گردان تخریب لشگر10 و شهید حمید رضا دادو در تیر ماه 66 آسمانی شدند
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#دوربین_کتابی_110
#مین_گذاری_فاو
#شهید_صاحب_علی_نباتی
#فروردین_65
✍️✍️✍️ : راوی : #سید_محسن_حسینی

صبح دومین روز #مین_گذاری مقابل دشمن در #فاو به #شهید_نباتی گفتم : دوربین عکاسی ات رو بده چند تا عکس با #گلدسته_مسجد_فاو بگیریم.
اون زیاد مایل نبود.. گفت این دوربین رو نیاوردم شما از خودت عکس بگیری آوردم از کارمون عکس بگیرم.
خیلی با هم کلنجار رفتیم و او هم حاضر نشد دوربین بدهد.
شب سوم را رفتیم برای ادامه #مین_گذاری و ساعت 5 صبح کار تموم شد و به مقرمون برگشتیم. یه حموم صحرایی اون جا بود با همون آب سرد یه دوش گرفتیم و خوابیدیم.
قبل ازظهر که بیدارشدیم #شهید_نباتی بدونه هیچ حرفی دوربین رابه من دادو گفت: هرعکسی میخواهی بگیر.. بگیر
من تعجب کردم
گفتم چی شد... خواب دیدی
نباتی لبخندی زد و رفتیم ه اتفاق #شهید_علی_اصغر_صادقیان به #سمت_مسجد_فاو و اونجا چند تا عکس یادگاری گرفتیم
و..... بیست وچهارساعت بعد باهمان دوربین کتابی 110 در#معراج_شهدای_لشگر_امام_حسین_علیه_السلام از#پیکر_مطهر_و_تکه_تکه_ شده #تخریبچی_شهید_صاحب_علی_نباتی دوباره عکس گرفتم
تصاویری که اون روز به ثبت رسید
👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#دوربین_کتابی_110
#مین_گذاری_فاو
#شهید_صاحب_علی_نباتی
#فروردین_65
✍️✍️✍️ : راوی : #سید_محسن_حسینی

صبح دومین روز #مین_گذاری مقابل دشمن در #فاو به #شهید_نباتی گفتم : دوربین عکاسی ات رو بده چند تا عکس با #گلدسته_مسجد_فاو بگیریم.
اون زیاد مایل نبود.. گفت این دوربین رو نیاوردم شما از خودت عکس بگیری آوردم از کارمون عکس بگیرم.
خیلی با هم کلنجار رفتیم و او هم حاضر نشد دوربین بدهد.
شب سوم را رفتیم برای ادامه #مین_گذاری و ساعت 5 صبح کار تموم شد و به مقرمون برگشتیم. یه حموم صحرایی اون جا بود با همون آب سرد یه دوش گرفتیم و خوابیدیم.
قبل ازظهر که بیدارشدیم #شهید_نباتی بدونه هیچ حرفی دوربین رابه من دادو گفت: هرعکسی میخواهی بگیر.. بگیر
من تعجب کردم
گفتم چی شد... خواب دیدی
نباتی لبخندی زد و رفتیم ه اتفاق #شهید_علی_اصغر_صادقیان به #سمت_مسجد_فاو و اونجا چند تا عکس یادگاری گرفتیم
و..... بیست وچهارساعت بعد باهمان دوربین کتابی 110 در#معراج_شهدای_لشگر_امام_حسین_علیه_السلام از#پیکر_مطهر_و_تکه_تکه_ شده #تخریبچی_شهید_صاحب_علی_نباتی دوباره عکس گرفتم
تصاویری که اون روز به ثبت رسید
👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#دوربین_کتابی_110
#مین_گذاری_فاو
#شهید_صاحب_علی_نباتی
#فروردین_65
✍️✍️✍️ : راوی : #سید_محسن_حسینی

صبح دومین روز #مین_گذاری مقابل دشمن در #فاو به #شهید_نباتی گفتم : دوربین عکاسی ات رو بده چند تا عکس با #گلدسته_مسجد_فاو بگیریم.
اون زیاد مایل نبود.. گفت این دوربین رو نیاوردم شما از خودت عکس بگیری آوردم از کارمون عکس بگیرم.
خیلی با هم کلنجار رفتیم و او هم حاضر نشد دوربین بدهد.
شب سوم را رفتیم برای ادامه #مین_گذاری و ساعت 5 صبح کار تموم شد و به مقرمون برگشتیم. یه حموم صحرایی اون جا بود با همون آب سرد یه دوش گرفتیم و خوابیدیم.
قبل ازظهر که بیدارشدیم #شهید_نباتی بدونه هیچ حرفی دوربین رابه من دادو گفت: هرعکسی میخواهی بگیر.. بگیر
من تعجب کردم
گفتم چی شد... خواب دیدی
نباتی لبخندی زد و رفتیم ه اتفاق #شهید_علی_اصغر_صادقیان به #سمت_مسجد_فاو و اونجا چند تا عکس یادگاری گرفتیم
و..... بیست وچهارساعت بعد باهمان دوربین کتابی 110 در#معراج_شهدای_لشگر_امام_حسین_علیه_السلام از#پیکر_مطهر_و_تکه_تکه_ شده #تخریبچی_شهید_صاحب_علی_نباتی دوباره عکس گرفتم
تصاویری که اون روز به ثبت رسید
👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹
🥀🌹
#وضع_خط_خیلی_آشفته_است
#عملیات_کربلای_8
#غرب_کانال_ماهی
18 فروردین 66
✍️✍️✍️ راوی : #حاج_قاسم_غلامرضایی

#شهید_سید محمد با عجله اومد و گفت سوار شوید بریم خط
وضع خط خیلی آشفته است
دشمن داره #شبانه_پاتک میکنه و داره زمین وزمان رو به هم میدوزه
من و #شهید_صادقیان و #شهید_سید_محمد جلوی وانت سوار شدیم و #شهید_حمید_رضا_دادو وهادی کسکنی هم پشت وانت و رفتیم توی خط.
غوغایی بود
از زمین و آسمان گلوله میریخت
اونقدر گلوله توپ و خمپاره زمین خوره بود و #چاله_انفجار درست کرده بود که ماشین توی چاله ها میفتاد و به زحمت بیرون میومد
چاله های کم عمق رو با فشار دادن گاز شهید سید محمد رد میکرد
اما یه خورده جلو تر ماشین توی یه چاله ی توپ که عمیق بود افتادیم
هرچه گاز دادیم ماشین بالا نیومد
اومدیم پایین که چرخ ماشین رو توی لوک بذاریم که یه خمپاره کنار ماشین به زمین خورد
من و #شهید_صادقیان کنار ماشین بودیم
با انفجار هردوتامون به هوا پرتاپ شدیم
به خودم اومدم دیدم پاهام رو نمیتونم تکون بدم.
گفتم پاهام قطع شد!!!
دیدم دستم هم در اختیارخودم نیست
دستم هم شکست
کمرم هم بالا نمیومد
اون هم آسیب دید
چشم هام رو باز کردم دیدم #اصغر_صادقیان در کنارم به صورت افتاده
هرچی صداش کردم جواب نداد
#سید_محمد با کمک #شهید_دادو و هادی من رو داخل یک سوله بردند
داخل سوله پر بود از جنازه های عراقی ها.
یه ماشین برای خط وسایل میبرد.وسایلش رو خالی کرد و برگشت .
من رو سوار ماشین کردند
پاهام بالا مونده بود و هیچ حرکتی نداشتم
سید مدام بالای سرم بود
رسیدیم پست امداد خط
ریختند دور من
میشنیدم به آقا سید میگفتند این بنده خدا #شهید_میشه ما کاری نمیتونیم بکنیم
رفتند پلاستیک هم آوردن وپهن کردند که من رو توش #شکلات_پیچ کنند
اما سید محمد میگفت: بابا پاهاش هنوز داغه این شهید نشده
با اصرار #شهید_سید_محمد من رو برای مداوا به عنوان مجروح عقب فرستادند و زخم هام رو بستند.
توی این سرو صداهای توی بهداری داخل خط.
دیدم وشنیدم که آقا سید دو دستی میزد توی سرش و میگفت: امیدم رفت..مسوول محورم رفت.
سید داشت در غم از دست دادن #شهید_صادقیان بی تابی میکرد
اون شب من به شدت مجروح شدم و #شهید_علی_اصغر_صادقیان یه راست رفت بهشت...
خوش به حالش
#سردار_شهید_حاج_سید_محمد_زینال_حسینی فرمانده گردان تخریب لشگر10 و شهید حمید رضا دادو در تیر ماه 66 آسمانی شدند
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel