الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)

#دهکده
Channel
Logo of the Telegram channel الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)
@ALVARESINCHANNELPromote
537
subscribers
10.3K
photos
645
videos
247
links
❤️رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤️ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @alvaresin1394
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#کرببلا_رفتن_بس_ماجرا_دارد

#اربعین_نزدیک است و خیلی ها از عاشقان حسینی آماده شرکت در راهپیمایی اربعین میشوند
امسال هم جمعی از همسنگران تخریبچی از #هیات_الوارثین عازم این عملیات فرهنگی هستند.
یاد اون روزهایی بخیر که برای راضی کردن مادرهامون برای حضور در جبهه قول آزادی راه کربلا رو میدادیم.
و وقت اعزام هامون به جبهه دست جمعی زمزمه میکردیم...
زایرین آماده باشید... کربلا در انتظار است
یا اینکه با همه ی توان وجودمون فریاد میزدیم..
این حمله غوغا میکنیم... راه نجف وا میکنیم.
یادم میاد آخرین سخنرانی فرمانده مون #شهید_حاج_سید_محمد زینال حسینی #فرمانده_تخریب لشگر10 وقتی که غواص ها مهیای #عملیات_کربلای 5 میشدند ازقول امام راحل فرمودند. که امام گفته به رزمنده ها بگید شما کربلا میرید و من هم می آییم و اونجا با هم نماز میخونیم.
#شهید_حسن_مقدم که چند روز قبل از محرم در عملیات کربلای 2 شهید شد این شعر رو زمزمه میکرد..
اگه باز بشه یه روزی را کربلات حسین..... من میام تو راه و میشم سگ زوارات حسین.
#مداح_شهید_امیر_مسعود_تابش بارها توی مجلس روضه و دعا این رباعی رو میخوند
آنانکه غمت به جان خریدند حسین
یکباره دل از جهان بریدند حسین
افسوس که خونین کفنان ایران
جان دادن و کربلا ندیدن حسین
آخرش هم در عملیات کربلای یک در نزدیک ترین فاصله به کربلا و ازداخل میادین مین #شهر_مهران با انفجار مین والمر به معراج رفت.
همه جا سخن از آزادی راه کربلا بود اون شهیدانی که من توفیق درک حضورشون را داشتم همه در آرزوی زیارت کربلا روز و شبشون میگذشت.
روزهای سال پایانی جنگ یعنی سال 67 روزهای سخت و تلخی بود. بچه ها به شوخی این نوحه معروف را با هم میخوندند که...
کربلا کربلا ما داریم میاییم... و بعد ادامه میدادند.. اگرمورچه بودیم تا حالا رسیده بودیم... اگه لاک پشت بودیم قدس وگرفته بودیم.
وتوی خنده هاشون میگفتند.. اگرم نیایم.. یارم میایه دلدارم میایه...
وآخرکلام
روزهای سخت #عملیات_عاشورایی_خیبربود
روزهایی که پیام امام رسیده بود که #جزیره_مجنون باید حفظ شود
همون روزهایی که فرمان رسیده بود ، همه برند جزیره و بجنگند تا مجنون سقوط نکنه.
توی این هیاهو وارد خط مقدم تیپ سیدالشهداء علیه السلام شدیم.
قبل از اینکه به #دهکده ، که اوج درگیری بود برسیم اونقدر آتش دشمن سنگین شد که مجبور شدیم به زمین بچسبیم. همه جا رو گرد و خاک گرفته بود. دهها تانک دورما بودند و با گلوله مستقیم رزمنده ها رو نشونه میرفتند.
توصیف اون غوغا برای من خیلی مشکله.
یه مقدار گرد و خاک که خوابید سینه رو یه کمی ازخاک بلند کردم و نگاهی به اطراف انداختم. یه تصویری توی ذهنم حک شد که تا عمر دارم یادم نمیره.
یه رزمنده به صورت افتاده بود که از کمر به پائین رو نداشت. معلوم بود که یکی از گلوله های مستقیم تانک نصیبش شده.
اما پشت #لباس_خاکیش که با خونش گلگون شده بود یه جمله ای نوشته بود که شرح همه ی سرنوشتش بود.
نوشته بود با خط خون...
#کرببلا_رفتن_بس_ماجرا_دادرد
یاد همه شون بخیر
جامونده از شهدا #جعفر_طهماسبی
🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
#معبر_برگشت
#عملیات_عاشورای_3
بامداد 25 مرداد1364
منطقه عملیات فکه
✍️✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی
1️⃣ #قسمت_اول

ساعت 5.30 غروب بود که تجهیزاتم رو محکم کردم.
یک نیم ساعتی دنبال کش گشتم تا نارنجک‌ها رو به حمایلم محکم کنم. قرار بود سر معبرها پرچم بزنیم.
چوب پرچم‌ها دو برابر قد من بود. بعد از اینکه تجهیزاتم رو بستم شروع کردم سر چوب پرچم ها رو با سرنیزه تیز کردن که به راحتی داخل خاک فرو بره... تازه از داغی آفتاب کم شده بود که با بلند گو همه گردان‌ها و واحدها رو در محوطه باز #دهکده_فتح_المبین(مقر عملیاتی لشگرده سیدالشهداء(ع) قبل از عملیات عاشورای 3 که در جاده فکه بعد از سه راهی قهوه خانه قرار داشت) خواستند.

دسته ما متشکل بود از مربی های کار کشته آموزش نظامی که بعضا از مربی های پادگان امام حسین (ع) بودند و من و چند تا از #بچه_های_تخریب مامور شده بودیم به این دسته و وظیفه این دسته به جهت توانمندی هایی که داشتند، در گیری با دشمن و سرگرم کردن اون برای خروج نیروها از منطقه درگیری بود و درحقیقت بچه های تخریب که به این دسته مامور بودند وظیفه داشتند معبر برگشت نیروهای عملیات کننده رو بزنند. اینهم از استثناهای عملیاتهای جنگ بود؛ #معبر_برگشت؟


ساعت نزدیک 6.30 غروب بود که تو محوطه اردوگاه واحدها و گردانها به خط شدند. ابتدا حاج آقای فضلی صحبت کرد و بعد هم آقا رحیم صفوی پشت تریبون رفت و در مورد عملیات توضیحی داد و بلافاصله اتوبوس‌ها و کامیون‌ها و چند مینی بوس و تویوتا وانت اومدن و بچه ها سوارشدند و به ستون از اردوگاه بیرون اومدیم و به چپ جاده پیچیدیم و به #سمت_فکه روانه شدیم
تا دو راهی سایت که یک راه به سمت شوش دانیال و یک راه به سمت فکه می‌رفت هوا روشن بود و بعد از اون هوا تاریک شد. ماشین ها با چراغ جنگی حرکت می‌کردند و مواظب بودن به هم نخورن. تا اینکه ستون روی جاده شنی عریضی نگه داشت و گفتن برای نماز و شام پیاده بشین. وقتی پیاده شدیم ساعتم رو از جای سیم چینم در آوردم، دیدم ساعت 9 شبه و یک ربع بود که از اذان گذشته بود. پرسیدم اینجا کجاست که گفتند روی #جاده_شهید_متوسلیان پیاده شدیم...
ادامه دارد👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
#معبر_برگشت
#عملیات_عاشورای_3
بامداد 25 مرداد1364
منطقه عملیات فکه
✍️✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی
1️⃣ #قسمت_اول

ساعت 5.30 غروب بود که تجهیزاتم رو محکم کردم.
یک نیم ساعتی دنبال کش گشتم تا نارنجک‌ها رو به حمایلم محکم کنم. قرار بود سر معبرها پرچم بزنیم.
چوب پرچم‌ها دو برابر قد من بود. بعد از اینکه تجهیزاتم رو بستم شروع کردم سر چوب پرچم ها رو با سرنیزه تیز کردن که به راحتی داخل خاک فرو بره... تازه از داغی آفتاب کم شده بود که با بلند گو همه گردان‌ها و واحدها رو در محوطه باز #دهکده_فتح_المبین(مقر عملیاتی لشگرده سیدالشهداء(ع) قبل از عملیات عاشورای 3 که در جاده فکه بعد از سه راهی قهوه خانه قرار داشت) خواستند.

دسته ما متشکل بود از مربی های کار کشته آموزش نظامی که بعضا از مربی های پادگان امام حسین (ع) بودند و من و چند تا از #بچه_های_تخریب مامور شده بودیم به این دسته و وظیفه این دسته به جهت توانمندی هایی که داشتند، در گیری با دشمن و سرگرم کردن اون برای خروج نیروها از منطقه درگیری بود و درحقیقت بچه های تخریب که به این دسته مامور بودند وظیفه داشتند معبر برگشت نیروهای عملیات کننده رو بزنند. اینهم از استثناهای عملیاتهای جنگ بود؛ #معبر_برگشت؟


ساعت نزدیک 6.30 غروب بود که تو محوطه اردوگاه واحدها و گردانها به خط شدند. ابتدا حاج آقای فضلی صحبت کرد و بعد هم آقا رحیم صفوی پشت تریبون رفت و در مورد عملیات توضیحی داد و بلافاصله اتوبوس‌ها و کامیون‌ها و چند مینی بوس و تویوتا وانت اومدن و بچه ها سوارشدند و به ستون از اردوگاه بیرون اومدیم و به چپ جاده پیچیدیم و به #سمت_فکه روانه شدیم
تا دو راهی سایت که یک راه به سمت شوش دانیال و یک راه به سمت فکه می‌رفت هوا روشن بود و بعد از اون هوا تاریک شد. ماشین ها با چراغ جنگی حرکت می‌کردند و مواظب بودن به هم نخورن. تا اینکه ستون روی جاده شنی عریضی نگه داشت و گفتن برای نماز و شام پیاده بشین. وقتی پیاده شدیم ساعتم رو از جای سیم چینم در آوردم، دیدم ساعت 9 شبه و یک ربع بود که از اذان گذشته بود. پرسیدم اینجا کجاست که گفتند روی #جاده_شهید_متوسلیان پیاده شدیم...
ادامه دارد👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿
@alvaresinchannel
#شهید_حاج_قاسم_اصغری
در جمع رزمندگان #گردان_علی_اصغر(ع)
با لباس سبز سپاه ساعتی قبل از عملیات
#سردار_فضلی هم در عکس حضور دارند
#دهکده_فتح_المبین
#شب_عملیات_عاشورای_3
25 مرداد 64
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
#معبر_برگشت
#عملیات_عاشورای_3
بامداد 25 مرداد1364
منطقه عملیات فکه
✍️✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی
1️⃣ #قسمت_اول

ساعت 5.30 غروب بود که تجهیزاتم رو محکم کردم.
یک نیم ساعتی دنبال کش گشتم تا نارنجک‌ها رو به حمایلم محکم کنم. قرار بود سر معبرها پرچم بزنیم.
چوب پرچم‌ها دو برابر قد من بود. بعد از اینکه تجهیزاتم رو بستم شروع کردم سر چوب پرچم ها رو با سرنیزه تیز کردن که به راحتی داخل خاک فرو بره... تازه از داغی آفتاب کم شده بود که با بلند گو همه گردان‌ها و واحدها رو در محوطه باز #دهکده_فتح_المبین(مقر عملیاتی لشگرده سیدالشهداء(ع) قبل از عملیات عاشورای 3 که در جاده فکه بعد از سه راهی قهوه خانه قرار داشت) خواستند.

دسته ما متشکل بود از مربی های کار کشته آموزش نظامی که بعضا از مربی های پادگان امام حسین (ع) بودند و من و چند تا از #بچه_های_تخریب مامور شده بودیم به این دسته و وظیفه این دسته به جهت توانمندی هایی که داشتند، در گیری با دشمن و سرگرم کردن اون برای خروج نیروها از منطقه درگیری بود و درحقیقت بچه های تخریب که به این دسته مامور بودند وظیفه داشتند معبر برگشت نیروهای عملیات کننده رو بزنند. اینهم از استثناهای عملیاتهای جنگ بود؛ #معبر_برگشت؟


ساعت نزدیک 6.30 غروب بود که تو محوطه اردوگاه واحدها و گردانها به خط شدند. ابتدا حاج آقای فضلی صحبت کرد و بعد هم آقا رحیم صفوی پشت تریبون رفت و در مورد عملیات توضیحی داد و بلافاصله اتوبوس‌ها و کامیون‌ها و چند مینی بوس و تویوتا وانت اومدن و بچه ها سوارشدند و به ستون از اردوگاه بیرون اومدیم و به چپ جاده پیچیدیم و به #سمت_فکه روانه شدیم
تا دو راهی سایت که یک راه به سمت شوش دانیال و یک راه به سمت فکه می‌رفت هوا روشن بود و بعد از اون هوا تاریک شد. ماشین ها با چراغ جنگی حرکت می‌کردند و مواظب بودن به هم نخورن. تا اینکه ستون روی جاده شنی عریضی نگه داشت و گفتن برای نماز و شام پیاده بشین. وقتی پیاده شدیم ساعتم رو از جای سیم چینم در آوردم، دیدم ساعت 9 شبه و یک ربع بود که از اذان گذشته بود. پرسیدم اینجا کجاست که گفتند روی #جاده_شهید_متوسلیان پیاده شدیم...
ادامه دارد👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿
@alvaresinchannel
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#یاد_باد_آن_روزگاران_یاد_باد
مراسم عزاداری قبل از #عملیات_عاشورای_3
مرداد ماه 1364
مداحی #شهید_رضا_قنبری
#دهکده_فتح_المبین
رزمندگان گردان قمر بنی هاشم (ع) لشگر10
❇️ #قسمت_دوم
@alvaresinchannel

شهید رضا حسین پور- شهید داوود اسماعیلی پورو....
در صورت شناسایی شهدا ما را هم مطلع کنید
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#یاد_باد_آن_روزگاران_یاد_باد
مراسم عزاداری قبل از #عملیات_عاشورای_3
مرداد ماه 1364
مداحی #شهید_رضا_قنبری
#دهکده_فتح_المبین
رزمندگان گردان قمر بنی هاشم (ع) لشگر10
❇️ #قسمت_اول
@alvaresinchannel

شهید رضا حسین پور- شهید داوود اسماعیلی پورو....
در صورت شناسایی شهدا ما را هم مطلع کنید
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
ظهر قبل از عملیات مرتضی رو توی #دهکده_فتح المبین در جاده فکه دیدم لباس سبز سپاه برتن داشت و یک گوشه به دیوار تکیه داده و مشغول نوشتن نامه بود .
خود کار توی دست های سرخش که با حنا رنگ گرفته بود تند تند عقب و جلو میرفت..
گفتم بچه محل سلام ما رو هم برسون.
سرش رو بالا آورد و خنده ای کرد.
#شهید_مرتضی_ملکی نیمه شب 25 مردادماه سال 64 در #شمال_فکه در حال معبر زدن برای عبور رزمندگان لشگرده سیدالشهداء(ع) به شهادت رسید و پیکر مطهرش در گلزار شهدای بهشت زهراء(س) در خاک آرام گرفت.
راوی: جعفرطهماسبی
@alvaresinchannel
🌹🔻🌹🔻🌹🔻🌹🔻🌹🔻🌹🔻🌹🔻
🌹
روزهای سخت عملیات عاشورایی #خیبربود
روزهایی که پیام امام رسیده بود که #جزیره_مجنون باید حفظ شود
همون روزهایی که فرمان رسیده بود
همه برند جزیره و بجنگند تا جزیره مجنون سقوط نکنه.
توی این هیاهو وارد خط مقدم #تیپ_سیدالشهداء علیه السلام شدیم.
قبل از اینکه به #دهکده ، که اوج درگیری بود برسیم اونقدر آتش دشمن سنگین شد که مجبور شدیم به زمین بچسبیم. همه جا رو گرد و خاک گرفته بود. دهها تانک دورما بودند و با گلوله مستقیم رزمنده ها رو نشونه میرفتند.
توصیف اون غوغا برای من خیلی مشکله.
یه مقدار گرد و خاک که خوابید سینه رو یه کمی ازخاک بلند کردم و نگاهی به اطراف انداختم. یه تصویری توی ذهنم حک شد که تا عمر دارم یادم نمیره.
یه رزمنده به صورت افتاده بود که از کمر به پائین رو نداشت. معلوم بود که یکی از گلوله های مستقیم تانک نصیبش شده.
اما پشت لباس خاکیش که با خونش گلگون شده بود یه جمله ای نوشته بود که شرح همه ی سرنوشتش بود.
نوشته بود با خط خون…

#کرببلا_رفتن_بس_ماجرا_دارد

یاد همشون بخیر
در سفر اربعین نائب الزیاره شهدا هستیم
#جعفر_طهماسبی
@alvaresinchannel
#شهید_حاج_قاسم_اصغری
در جمع رزمندگان #گردان_علی_اصغر(ع)
با لباس سبز سپاه ساعتی قبل از عملیات
#سردار_فضلی هم در عکس حضور دارند
#دهکده_فتح_المبین
#شب_عملیات_عاشورای_3
25 مرداد 64
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#کرببلا_رفتن_بس_ماجرا_دارد

#اربعین_نزدیک است و خیلی ها از عاشقان حسینی آماده شرکت در راهپیمایی اربعین میشوند
امسال هم جمعی از همسنگران تخریبچی از #هیات_الوارثین عازم این عملیات فرهنگی هستند.
یاد اون روزهایی بخیر که برای راضی کردن مادرهامون برای حضور در جبهه قول آزادی راه کربلا رو میدادیم.
و وقت اعزام هامون به جبهه دست جمعی زمزمه میکردیم...
زایرین آماده باشید... کربلا در انتظار است
یا اینکه با همه ی توان وجودمون فریاد میزدیم..
این حمله غوغا میکنیم... راه نجف وا میکنیم.
یادم میاد آخرین سخنرانی فرمانده مون #شهید_حاج_سید_محمد زینال حسینی #فرمانده_تخریب لشگر10 وقتی که غواص ها مهیای #عملیات_کربلای 5 میشدند ازقول امام راحل فرمودند. که امام گفته به رزمنده ها بگید شما کربلا میرید و من هم می آییم و اونجا با هم نماز میخونیم.
#شهید_حسن_مقدم که چند روز قبل از محرم در عملیات کربلای 2 شهید شد این شعر رو زمزمه میکرد..
اگه باز بشه یه روزی را کربلات حسین..... من میام تو راه و میشم سگ زوارات حسین.
#مداح_شهید_امیر_مسعود_تابش بارها توی مجلس روضه و دعا این رباعی رو میخوند
آنانکه غمت به جان خریدند حسین
یکباره دل از جهان بریدند حسین
افسوس که خونین کفنان ایران
جان دادن و کربلا ندیدن حسین
آخرش هم در عملیات کربلای یک در نزدیک ترین فاصله به کربلا و ازداخل میادین مین #شهر_مهران با انفجار مین والمر به معراج رفت.
همه جا سخن از آزادی راه کربلا بود اون شهیدانی که من توفیق درک حضورشون را داشتم همه در آرزوی زیارت کربلا روز و شبشون میگذشت.
روزهای سال پایانی جنگ یعنی سال 67 روزهای سخت و تلخی بود. بچه ها به شوخی این نوحه معروف را با هم میخوندند که...
کربلا کربلا ما داریم میاییم... و بعد ادامه میدادند.. اگرمورچه بودیم تا حالا رسیده بودیم... اگه لاک پشت بودیم قدس وگرفته بودیم.
وتوی خنده هاشون میگفتند.. اگرم نیایم.. یارم میایه دلدارم میایه...
وآخرکلام
روزهای سخت #عملیات_عاشورایی_خیبربود
روزهایی که پیام امام رسیده بود که #جزیره_مجنون باید حفظ شود
همون روزهایی که فرمان رسیده بود ، همه برند جزیره و بجنگند تا مجنون سقوط نکنه.
توی این هیاهو وارد خط مقدم تیپ سیدالشهداء علیه السلام شدیم.
قبل از اینکه به #دهکده ، که اوج درگیری بود برسیم اونقدر آتش دشمن سنگین شد که مجبور شدیم به زمین بچسبیم. همه جا رو گرد و خاک گرفته بود. دهها تانک دورما بودند و با گلوله مستقیم رزمنده ها رو نشونه میرفتند.
توصیف اون غوغا برای من خیلی مشکله.
یه مقدار گرد و خاک که خوابید سینه رو یه کمی ازخاک بلند کردم و نگاهی به اطراف انداختم. یه تصویری توی ذهنم حک شد که تا عمر دارم یادم نمیره.
یه رزمنده به صورت افتاده بود که از کمر به پائین رو نداشت. معلوم بود که یکی از گلوله های مستقیم تانک نصیبش شده.
اما پشت #لباس_خاکیش که با خونش گلگون شده بود یه جمله ای نوشته بود که شرح همه ی سرنوشتش بود.
نوشته بود با خط خون...
#کرببلا_رفتن_بس_ماجرا_دادرد
یاد همه شون بخیر
جامونده از شهدا #جعفر_طهماسبی
🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@alvaresinchannel
#شهید_حاج_قاسم_اصغری
در جمع رزمندگان #گردان_علی_اصغر(ع)
با لباس سبز سپاه ساعتی قبل از عملیات
#سردار_فضلی هم در عکس حضور دارند
#دهکده_فتح_المبین
#شب_عملیات_عاشورای_3
25 مرداد 64
@alvaresinchannel