🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🌹🌷آخرین شناسایی
#جزیره_ام_الرصاص🌷🌹#عملیات_والفجر_8 🌴🌴🌴🌺✍ راوی:
#علیرضا_شکاریصحبت هایی که شب قبل از جلسه با آقا سید محمد داشتم قرار شد تمام مواد منفجره را با کمک تیم معبر بسته بندی یا بهتر بگم آب بندی کنیم . چاشنی و فتیله ها رو سری کردیم و هر 5 قالب C4 ( سی 4 ) را مثل آبنبات بسته بندی کردیم و ریسه مواد 5 قالبی را داخل یک گونی سنگری گذاشتیم وبا طناب مثل کوله پشتی برعکس به روی سینه ها مون بستیم .
حفظ جان
#بچه_های معبر اولویت اول بود و حفظ
#مواد_منفجره در اولویت دوم بود.
با خودم گفتم خدایا ... من و یک نفر دیگه با ریسک و به سختی از آب عبور کردیم .، فرداشب میخواهیم چطوری نیرو رد کنیم بدون اینکه عراقی ها متوجه بشن .
شب قبل که برای چک نهایی موانع به
#جزیره _ام_الرصاص رفتیم آب ساکن شده بود تا جایی که سطح آب مثل آئینه بود . واین موضوع خیلی نگرانم کرد . به دیواره سنگر عراقی ها توی آب تکیه داده بودم و داشتم سطح آب رو نگاه میکردم و با خودم می گفتم خدایا ... من و یک نفر دیگه با ریسک و به سختی از آب عبور کردیم .، فرداشب چطوری نیرو رد کنیم بدون اینکه عراقی ها متوجه بشن . توی افکار خودم بودم که درست بالای سرم دوتا عراقی با هم صحبت میکردن و سیگار میکشیدن . در آن سکوت مطلقی که وجود داشت ناگهان صدای شلیک آرپی جی سکوت شب اروند را از هم پاشوند . اون هم دقیقآ 1 متر بالای سر من . بقدری نزدیک بود که حرارت شلیک آرپیجی صورتم را داغ کرد که فکر کردم سوختم . ولی فقط مو های سر و صورتم کمی سوختند . آتش گلوله روی سطح آب که مثل آئینه بود توی آب منعکس شد و با سرعت از من دور شد و رفت توی
#بندر_خرمشهر منفجر شد عراقی ها خندیدند و رفتند ته سیگارشون رو انداختن روی من و رفتن .
به خودم اومدم . و شروع کردم به چک موانع و ثبت تغیرات موانع .
صبر کردیم تا کمی باد زیاد بشه و نیزار توی آب رو به هم بزنه و توی صدای نیزار ساحل جزیره ، ام الرصاص رو ترک کردیم .
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹@alvaresinchannel