الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)

#امام_حسن_علیه_السلام
Channel
Logo of the Telegram channel الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)
@ALVARESINCHANNELPromote
537
subscribers
10.3K
photos
645
videos
247
links
❤️رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤️ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @alvaresin1394
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
💐💐💐💐💐💐
💐💐💐💐
#تئاتر_یاران_امام_حسن(ع)
#حسینیه_الوارثین
نیمه ماه رمضان شب ولادت #امام_حسن(ع)
#شهید_غلامرضا_زعفری
✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی

#غلام توی بازی های نمایشی هم هنر مند بود.
اما به سختی قبول میکرد روی سن تئاتر بره.
ایام #ولادت_امام_حسن_علیه_السلام بود وبچه ها توطئه کردن که من و رسول و غلام رو با هم روی سن بفرستند. موضوع تئاتر در مورد #خیانت بعضی از #فرماندهان_سپاه امام حسن علیه السلام بود.
من و رسول وغلام در نقش فرماندهانی بودیم که در خفاء سر سفره معاویه مینشستند.و به امام خیانت کردند.
شب پانزدهم ماه مبارک رمضان بود که داخل #حسینیه_الوارثین روی سن رفتیم و پرده کنار رفت. و غلام و رسول سر سفره مشغول خوردن غذا بودند و من هم در کنار سفره ریاکارانه مشغول تسبیح انداختن بودم و گاهی اوقات هم نصیبی از سفره میبردم. غلام در خوردن به کسی امان نمیداد و هرچی دستش می اومد داخل دهانش میگذاشت و کوزه آب رو بالا میکشید . برنامه این بود در حال خوردن غذا #شهید_طحانی که جزء فرماندهان با وفای #امام_حسن علیه السلام بود وارد جمع ما میشد و به هرکدام از ماها چیزی میگفت و صحنه ما تموم میشد.
#شهید_طحانی اومد و حرف ها رد و بدل شد و پرده رو کشیدند. من دیدم غلام روی سن داره دست وپا میزنه. اول فکر کردم شوخی میکنه اما دیدم نه !!!! نفس نفس میزنه...انگار داره خفه میشه.
با رسول دویدیم سمتش و دهنش رو باز کردیم دیدیم یک شاخه سبزی ریحون نصفش داخل حلقشه ونصفش بیرونه. من شاخه ریحون رو کشیدم ورسول هم فکش رو فشار داد و غلام هرچی خورده بود بیرون داد و خلاصه تئاتر رو به هم ریخت...بهم ریخت یعنی حسینیه شد یک پارچه خنده....
یاد اون شب شاد بخیر
خیلی شاد بودیم
🍀
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
@alvaresinchannel
🌴🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🌴🌿
#جشن_ولادت_سبط_اکبر_امام_مجتبی(ع)
در جمع بچه های تخریب لشگر10
اردیبهشت 66
#موقعیت_الوارثین
✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی

چند روز به نیمه ماه رمضان مونده بود که فرمانده گردان تخریب #شهید_آقا_سید_محمد فرمودند برای ولادت #امام_حسن_علیه_السلام باید سنگ تموم بگذارید.
و همه ی بچه ها دست به کار شدند. یه تعداد پیگیر مسابقه قرآن شدند و دو تا تئاتر هم پیشنهاد شد.
یکی با محتوی طنز که #شهید_فیروزبخت و برادر پورمند رفتند دنبال نوشتن نمایشنامه و تمرین و یکی هم با محتوی تاریخی که #شهید_علی_اکبر_طحانی نقش اصلی اون رو داشت و هماهنگ کننده همه ی این برنامه ها روحانی گردان حاج آقا عابدین زاده بود.
در طول یک هفته به نیمه رمضان هر شب در #حسینیه_الوارثین برنامه بود.
#شب_ولادت_امام_حسن_علیه_السلام هم جشن با شکوهی برگزار شد و صبح ولادت هم بعد از نماز صبح و #زیارت_عاشورا مسایقه ی دوی استقامت به مسافت 5 کیلومتر از دوراهی سایت تا #مقر_الوارثین رو بچه ها دویدند و در این مسابقه #شهید_داوود_ابراهیمی اول و برادر _مهدی_محمدی_نژاد دوم شد.
بعد از خوردن صبحانه هم برای یه عده دیگه از بچه ها مسابقه تیر اندازی گذاشته شد.
سال 66 آخرین سالی بود که فرمانده ما #شهید_زینال_حسینی در میان ما بود و هرچه توانست در برگزاری #جشن_ولادت_امام_حسن_علیه_السلام سنگ تموم گذاشت .
#شهید_زینال_حسینی ارادت خاصی به #امام_حسن_علیه_السلام داشت و توی ماشین یه نوار کاست داشت که #حاج_منصور_ارضی شب ولادت امام مجتبی (ع) خونده بود و آقا_سید با عشق گوش میداد و به من میگفت : حاج منصور توی این جلسه حق جشن پسر فاطمه (س) ادا کرد.
یاد همه ی شهدا بخیر و یاد همه ی اون هایی که برای هرچه با شکوهتر برگزار شدن جشن تولد اولین #پسر_فاطمه (س) تلاش کردند.
☘️
☘️☘️☘️☘️☘️☘️
@alvaresinchannel
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
💐💐💐💐💐💐
💐💐💐💐
#تئاتر_یاران_امام_حسن(ع)
#حسینیه_الوارثین
نیمه ماه رمضان شب ولادت #امام_حسن(ع)
#شهید_غلامرضا_زعفری
✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی

#غلام توی بازی های نمایشی هم هنر مند بود.
اما به سختی قبول میکرد روی سن تئاتر بره.
ایام #ولادت_امام_حسن_علیه_السلام بود وبچه ها توطئه کردن که من و رسول و غلام رو با هم روی سن بفرستند. موضوع تئاتر در مورد #خیانت بعضی از #فرماندهان_سپاه امام حسن علیه السلام بود.
من و رسول وغلام در نقش فرماندهانی بودیم که در خفاء سر سفره معاویه مینشستند.و به امام خیانت کردند.
شب پانزدهم ماه مبارک رمضان بود که داخل #حسینیه_الوارثین روی سن رفتیم و پرده کنار رفت. و غلام و رسول سر سفره مشغول خوردن غذا بودند و من هم در کنار سفره ریاکارانه مشغول تسبیح انداختن بودم و گاهی اوقات هم نصیبی از سفره میبردم. غلام در خوردن به کسی امان نمیداد و هرچی دستش می اومد داخل دهانش میگذاشت و کوزه آب رو بالا میکشید . برنامه این بود در حال خوردن غذا #شهید_طحانی که جزء فرماندهان با وفای #امام_حسن علیه السلام بود وارد جمع ما میشد و به هرکدام از ماها چیزی میگفت و صحنه ما تموم میشد.
#شهید_طحانی اومد و حرف ها رد و بدل شد و پرده رو کشیدند. من دیدم غلام روی سن داره دست وپا میزنه. اول فکر کردم شوخی میکنه اما دیدم نه !!!! نفس نفس میزنه...انگار داره خفه میشه.
با رسول دویدیم سمتش و دهنش رو باز کردیم دیدیم یک شاخه سبزی ریحون نصفش داخل حلقشه ونصفش بیرونه. من شاخه ریحون رو کشیدم ورسول هم فکش رو فشار داد و غلام هرچی خورده بود بیرون داد و خلاصه تئاتر رو به هم ریخت...بهم ریخت یعنی حسینیه شد یک پارچه خنده....
یاد اون شب شاد بخیر
خیلی شاد بودیم
🍀
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
@alvaresinchannel
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
💐💐💐💐💐💐
💐💐💐💐
#تئاتر_یاران_امام_حسن(ع)
#حسینیه_الوارثین
نیمه ماه رمضان شب ولادت #امام_حسن(ع)
#شهید_غلامرضا_زعفری
✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی

#غلام توی بازی های نمایشی هم هنر مند بود.
اما به سختی قبول میکرد روی سن تئاتر بره.
ایام #ولادت_امام_حسن_علیه_السلام بود وبچه ها توطئه کردن که من و رسول و غلام رو با هم روی سن بفرستند. موضوع تئاتر در مورد #خیانت بعضی از #فرماندهان_سپاه امام حسن علیه السلام بود.
من و رسول وغلام در نقش فرماندهانی بودیم که در خفاء سر سفره معاویه مینشستند.و به امام خیانت کردند.
شب پانزدهم ماه مبارک رمضان بود که داخل #حسینیه_الوارثین روی سن رفتیم و پرده کنار رفت. و غلام و رسول سر سفره مشغول خوردن غذا بودند و من هم در کنار سفره ریاکارانه مشغول تسبیح انداختن بودم و گاهی اوقات هم نصیبی از سفره میبردم. غلام در خوردن به کسی امان نمیداد و هرچی دستش می اومد داخل دهانش میگذاشت و کوزه آب رو بالا میکشید . برنامه این بود در حال خوردن غذا #شهید_طحانی که جزء فرماندهان با وفای #امام_حسن علیه السلام بود وارد جمع ما میشد و به هرکدام از ماها چیزی میگفت و صحنه ما تموم میشد.
#شهید_طحانی اومد و حرف ها رد و بدل شد و پرده رو کشیدند. من دیدم غلام روی سن داره دست وپا میزنه. اول فکر کردم شوخی میکنه اما دیدم نه !!!! نفس نفس میزنه...انگار داره خفه میشه.
با رسول دویدیم سمتش و دهنش رو باز کردیم دیدیم یک شاخه سبزی ریحون نصفش داخل حلقشه ونصفش بیرونه. من شاخه ریحون رو کشیدم ورسول هم فکش رو فشار داد و غلام هرچی خورده بود بیرون داد و خلاصه تئاتر رو به هم ریخت...بهم ریخت یعنی حسینیه شد یک پارچه خنده....
یاد اون شب شاد بخیر
خیلی شاد بودیم
🍀
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
@alvaresinchannel
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
💐💐💐💐💐💐
💐💐💐💐
#تئاتر_یاران_امام_حسن(ع)
#حسینیه_الوارثین
نیمه ماه رمضان شب ولادت #امام_حسن(ع)
#شهید_غلامرضا_زعفری
✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی

#غلام توی بازی های نمایشی هم هنر مند بود.
اما به سختی قبول میکرد روی سن تئاتر بره.
ایام #ولادت_امام_حسن_علیه_السلام بود وبچه ها توطئه کردن که من و رسول و غلام رو با هم روی سن بفرستند. موضوع تئاتر در مورد #خیانت بعضی از #فرماندهان_سپاه امام حسن علیه السلام بود.
من و رسول وغلام در نقش فرماندهانی بودیم که در خفاء سر سفره معاویه مینشستند.و به امام خیانت کردند.
شب پانزدهم ماه مبارک رمضان بود که داخل #حسینیه_الوارثین روی سن رفتیم و پرده کنار رفت. و غلام و رسول سر سفره مشغول خوردن غذا بودند و من هم در کنار سفره ریاکارانه مشغول تسبیح انداختن بودم و گاهی اوقات هم نصیبی از سفره میبردم. غلام در خوردن به کسی امان نمیداد و هرچی دستش می اومد داخل دهانش میگذاشت و کوزه آب رو بالا میکشید . برنامه این بود در حال خوردن غذا #شهید_طحانی که جزء فرماندهان با وفای #امام_حسن علیه السلام بود وارد جمع ما میشد و به هرکدام از ماها چیزی میگفت و صحنه ما تموم میشد.
#شهید_طحانی اومد و حرف ها رد و بدل شد و پرده رو کشیدند. من دیدم غلام روی سن داره دست وپا میزنه. اول فکر کردم شوخی میکنه اما دیدم نه !!!! نفس نفس میزنه...انگار داره خفه میشه.
با رسول دویدیم سمتش و دهنش رو باز کردیم دیدیم یک شاخه سبزی ریحون نصفش داخل حلقشه ونصفش بیرونه. من شاخه ریحون رو کشیدم ورسول هم فکش رو فشار داد و غلام هرچی خورده بود بیرون داد و خلاصه تئاتر رو به هم ریخت...بهم ریخت یعنی حسینیه شد یک پارچه خنده....
یاد اون شب شاد بخیر
خیلی شاد بودیم
🍀
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
@alvaresinchannel
🌴🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🌴🌿
#جشن_ولادت_سبط_اکبر_امام_مجتبی(ع)
در جمع بچه های تخریب لشگر10
اردیبهشت 66
#موقعیت_الوارثین
✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی

چند روز به نیمه ماه رمضان مونده بود که فرمانده گردان تخریب #شهید_آقا_سید_محمد فرمودند برای ولادت #امام_حسن_علیه_السلام باید سنگ تموم بگذارید.
و همه ی بچه ها دست به کار شدند. یه تعداد پیگیر مسابقه قرآن شدند و دو تا تئاتر هم پیشنهاد شد.
یکی با محتوی طنز که #شهید_فیروزبخت و برادر پورمند رفتند دنبال نوشتن نمایشنامه و تمرین و یکی هم با محتوی تاریخی که #شهید_علی_اکبر_طحانی نقش اصلی اون رو داشت و هماهنگ کننده همه ی این برنامه ها روحانی گردان حاج آقا عابدین زاده بود.
در طول یک هفته به نیمه رمضان هر شب در #حسینیه_الوارثین برنامه بود.
#شب_ولادت_امام_حسن_علیه_السلام هم جشن با شکوهی برگزار شد و صبح ولادت هم بعد از نماز صبح و #زیارت_عاشورا مسایقه ی دوی استقامت به مسافت 5 کیلومتر از دوراهی سایت تا #مقر_الوارثین رو بچه ها دویدند و در این مسابقه #شهید_داوود_ابراهیمی اول و برادر _مهدی_محمدی_نژاد دوم شد.
بعد از خوردن صبحانه هم برای یه عده دیگه از بچه ها مسابقه تیر اندازی گذاشته شد.
سال 66 آخرین سالی بود که فرمانده ما #شهید_زینال_حسینی در میان ما بود و هرچه توانست در برگزاری #جشن_ولادت_امام_حسن_علیه_السلام سنگ تموم گذاشت .
#شهید_زینال_حسینی ارادت خاصی به #امام_حسن_علیه_السلام داشت و توی ماشین یه نوار کاست داشت که #حاج_منصور_ارضی شب ولادت امام مجتبی (ع) خونده بود و آقا_سید با عشق گوش میداد و به من میگفت : حاج منصور توی این جلسه حق جشن پسر فاطمه (س) ادا کرد.
یاد همه ی شهدا بخیر و یاد همه ی اون هایی که برای هرچه با شکوهتر برگزار شدن جشن تولد اولین #پسر_فاطمه (س) تلاش کردند.
☘️
☘️☘️☘️☘️☘️☘️
@alvaresinchannel