الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)

#آمبولانس
Channel
Logo of the Telegram channel الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)
@ALVARESINCHANNELPromote
537
subscribers
10.3K
photos
645
videos
247
links
❤️رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤️ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @alvaresin1394
Forwarded from الوارثین(تخریب لشگر ۱۰) (الوارثین)
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#بدون_شرح
#حکایت_خواندنی_مجروحیت
#سردار_مصطفی_باغبانی
#عملیات_والفجر_8
#فاو

روز23 بهمن ماه 64 بود
مثل اینکه همه ی دشمن با همه تجهیزاتش توی شهر فاو جمع شده بودند تا من رو از پای در بیارن
صبح بود که مورد لطف راکتی که از#هلیکو_پتر شلیک شد قرار گرفتم و #صورتم با ترکش راکت از هم پاشیده شد.
چند دقیقه ای نگذشت که #خمپاره_ای کنارم خورد و ترکش های اون #شکمم رو درید و #روده_هام جلوی چشمم ریخت از شکمم بیرون.
روی زمین افتاده بودم و خون از زخمم هام فوران میکرد . امدادگر و حمل مجروح ها اومدند و بدن آش و لاش مرا روی برانکارد گذشتند تا به عقب ببرن که از شانس بدن من یه هو رفتند مقابل #تیربار_دشمن و تیربارچی ما رو به رگبار بست و اونجا هم یه تیر از #کمرم وارد شد تا #کتفم ادامه داد واز #کلیه_و_ریه رد شد و دو تا دنده رو به همراه دوتا مهره نخاع رو شکست و قطع کرد و توی استخون کتف متوقف شد.
اینجا به هر زحمتی بود من رو کنار جاده کشیدن و #آمبولانس اومد و من رو داخلش گذاشتند و در یک چشم به هم زدن آمبولانس هم منفجر شد و #سوختگی هم به بقیه جراحات اضافه شد.
هنوز تموم نشده....
من رو از توی آتش آمبولانس بیرون کشیدن و به بهداری توی خط مقدم رسوندن و اونجا یه مقداری زخم های ما رو بستند و آماده شدیم تا قایق بیاد و ما رو از اروند عبور بدهند.
قایقی از راه رسید و ما رو توی قایق گذاشتند که عقب ببرند که دشمن اون #قایق_رو_هم_با_خمپاره_زد و وسط آب واژگون شد
خلاصه بدن بی جان ما رو از آب #اروند گرفتند و با هر زحمتی بود به #بیمارستان_شهید بقایی_اهواز رسیدیم.
اونجا که رسیدیم یه راست من رو بردند توی #سردخونه.. تا به وقتش #شکولات_پیچ کنن و به تهرون بفرستند.
هشت ساعتی توی سردخونه بیمارستان بودم که #فرشته_نجات رسید.
مامور سردخونه فهمید من جون دارم و نفس میکشم
با داد و فریاد همه رو خبر کرد و من رو از سردخونه بیرون آوردند.
از همون روز مداوا شروع شد تا به امروز سال 96 ادامه داره
میگین چند ساله؟؟؟؟؟؟؟.
32 سال درسته سی و دوسال
#سی_دو_ساله_که_روی_ویلچر_هستم.
#پا_به_رکاب_آقام
آقاجون:
#از_تو_به_یک_اشاره
#از_من_به_سر_دویدن
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
Forwarded from الوارثین(تخریب لشگر ۱۰) (الوارثین)
🌹🌴🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌴🌹
#روزی_که_گلوله_دشمن_زمینگیرم_کرد
#عملیات_کربلای_5
#شلمچه
به روایت #جانباز_70_درصد
✍️✍️✍️✍️✍️ #حاج_علی_کمیجانی

روز 20 دیماه بود که به گردان ما (گردان زهیر)ماموریت دادند و ما تا رسیدیم به خط هوا تاریک شده بود . ساعت نزدیک 8 شب بود که رسیدیم چند متری تانک های دشمن. تانک ها روشن بود و صدای موتورهاشون به گوش میرسید. تانک ها همه روی جاده بودند و ما هم پشت یکی از خاکریزها که به موازات جاده بود جانپناه گرفتیم.
مشورت شد که با تانک ها درگیر شویم یانه ؟ من نظرم این بود که نباید به اونها امان بدیم چون الان که روی جاده هستند و در یک جا جمع شدند بهتر میتونیم اونها رو منهدم کنیم تا اینکه داخل دشت پخش شوند.
قرار شد به #تانک_ها حمله کنیم . من با بچه های دسته خودم به تانک ها حمله کردیم. تانک ها که از حضور ما مطلع شدند با سرعت زیاد از روی جاده فرار کردند و ما هم به دنبال اونها ... بعضی از تانک ها رو بچه های #آرپی_جی_زن زدند.
آنقدر این کار سریع صورت گرفت که ما به #نفر_بر_فرماندهی این ستون تانک هم رسیدیم . آن شب داشتیم جلو میرفتیم که دستور رسید به جای اولتون برگردید. نیمه شب بود که یکی از بچه های دسته اومد و گفت: حاج علی دارند طرف ما تیراندازی میکنند. گفتم شلیک نکنید بچه های خودمون هستند. چون قرار بود کنار ما #گردان_حضرت_قاسم (ع) هم عملیات کنه. حدسم درس نبود ، دشمن جلو اومده بود. به هر طریقی بود دشمن رو عقب زدیم تا اینکه هوا روشن شد. هوا که روشن شد دشمن روی منطقه دید داشت و آتش تیربارهاش ما رو پشت دژ زمین گیر کرده بود. دشمن هم از روی #کانال_ماهی و هم از داخل #جزیره_ام_الطویل و #بوارین روی ما آتش میریخت و تیربارهای گیرنوف هم روی بچه های ما قفل شده بود.کاری نمیتونستیم بکنیم . اینجا بود یاد حکایتی افتادم که #شهید_داوود_حیدری از عملیات بدر برایم تعریف کرد . او میگفت هرچی از تیر فرار کنی بدتر گرفتارش میشی اما اگر از تیر نترسیدی تیر بهت نمیخوره . من از جا بلند شدم و چند تا گلوله آرپی جی برداشتم و زیر آتش تیر بارها رفتم سمت سنگر تیربار دشمن و با یک گلوله آرپی جی دخلش رو آوردم و گلوله دیگری رو توی لوله آرپی جی جا دادم و رفتم سراغ سنگر بعدی....بچه ها هم به کمک اومدند و یکی یکی تیر بارها رو از کار انداختیم. توی این معرکه بود که من احساس کردم #پاهام_سنگین شد و به زمین خوردم دیدم تیری به پایم اصابت کرده.با بند پوتین بالای زخمم رو بستم که جلوی خون ریزی رو بگیره. خواستم دوباره به درگیری با دشمن ادامه بدهم اما دیدم که روی پا نمیتونم بایستم. بچه های دسته ما اومدند و گفتند حاجی شما رو عقب ببریم . گفتم کارتون رو بکنید خودم عقب میرم...
چند قدمی عقب اومده بودم که یکی از بچه ها رسید و با اصرار گفت که من شما رو عقب میبرم. من رو از زمین بلند کرد و روی کولش گذاشت. هنوز چند قدمی نرفته بودیم که تکان شدیدی خوردم و در کمرم سوزشی احساس کردم . آتش تیربارهای دشمن نمیگذاشت کسی راست راست راه بره. من رو روی زمین گذاشتند . کنار دژ افتاده بودم که کسی فریاد زد #آمبولانس اومده ..مجروحین رو سوار آمبولانس کنید. من تعجب کردم . میون این همه تانک که مثل مور و ملخ توی دشت ریخته و زیراین همه آتش چه جوری آمبولانس خودش رو رسونده. مرا بلند کردند و داخل آمبولانس گذاشتند و آمبولانس ما رو تا پای اسکله آورد و توی قایق گذاشتند و به عقب انتقال دادند. توی #بیمارستان_صحرایی فهمیدم که گلوله دشمن #داخل_نخاعم خورده و گیر کرده و بعدا دکترها تیر رو در آوردند. من روز 21 دیماه 65 مقابل #دژ_کانال_ماهی و در سه_راهی_شهادت به افتخار #جانبازی نائل اومدم
🌹🌴
🌴🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel