@zendegishahid 26 سال از
#شهادت ابراهیم گذشت.
یکی از نماز گزاران مسجد مرا صدا زد وگفت:
برای مراسم
#یادمان آقا ابراهیم هرکاری داشته باشید ما در خدمتیم.
با تعجب گفتم:
شما شهید هادی رو میشناختید؟
گفت:
نه!
من تا پارسال که مراسم یادواره برگزار شد چیزی از شهید هادی نمی دونستم،
اما آقا ابرام حق بزرگی گردن من داره!
با تعجب پرسیدم:
چه حقی؟
گفت:
در مراسم پارسال جاسویچی عکس آقا ابراهیم را توزیع کردید
من هم گرفتم و به سوییچ ماشینم بستم.
چند روز قبل، با
#خانواده از مسافرت برمی گشتیم.
در راه جلوی یک مهمانپذیر توقف کردیم.
وقتی خواستیم سوار شویم با تعجب دیدم که سوییچ را داخل ماشین جا گذاشتم!
درها قفل بود!
هرکاری کردم در باز نشد.
هوا خیلی سرد بود.
با خودم گفتم شیشه ی بغل را بشکنم، اما هوا
#سرد بود و راه طولانی!
یکدفعه چشمم به
#عکس آقا ابراهیم افتاد.
انگار از روی جا سوییچی به من نگاه می کرد!
من هم کمی نگاهش کردم و گفتم:
آقا ابرام!
من شنیدم تا زنده بود مشکل مردم رو حل می کردی،
شهید هم که همیشه
#زنده است!
بعد گفتم:
خدایا به آبروی شهید هادی مشکل رو حل کن!
تو همین حال یکدفعه دستم داخل جیب کتم رفت،
دسته کلید منزل را برداشتم،
ناخواسته یکی از کلیدها را داخل قفل در ماشین کردم،
بایک تکان، قفل باز شد!
با خوشحالی وارد ماشین شدم و از خدا تشکر کردم.
بعد به عکس آقا ابراهیم خیره شدم و گفتم:
ممنونم!
ان شاء الله جبران کنم.
هنوز حرکت نکرده بودم که خانمم پرسید:
در ماشین با کدام کلید باز شد؟
پیاده شدم و یکی یکی کلیدها را امتحان کردم.
هیچکدام از کلید ها اصلا وارد قفل نمی شد!
همینطور که ایستاده بودم نفس عمیقی کشیدم و گفتم:
آقا ابرام ممنونم!
تو بعد از شهادتت هم دنبال حل مشکلات مردمی!
📚 سلام بر ابراهیم
#شهید_ابراهیم_هادیبه ما بپیوندید
↙️↙️↙️@zendegishahid