@zendegishahid بچّههای
#سپاه گفتند:
حاج آقا این
#ماشین را نبرید!
شیشه که ندارد،
یک مرتبه میبینید خدای ناکرده، سر یک چراغ قرمز توی ماشین
#نارنجک انداختند!
حاجی به حرف آنها اعتنا نکرد.
سوار بر همان ماشین شدیم و به راه افتادیم.
همگی لباس فرم سپاه به تن داشتیم و جهت
#حفاظت از خودمان هم اسلحهای همراه نداشتیم!
#تهران هم از نظر
#ترور و تحرکات
#منافقین در آن مقطع، خیلی وضع ناجوری داشت!
من به
#شوخی برگشتم به حاج احمد گفتم:
حالا که اجازه نمیدهید با خودمان
#اسلحه برداریم، لااقل اجازه بدهید من یکی که زن و بچّه دارم، پیاده بشوم!
حاجی گفت:
شما اگر میترسید،
#سلاح بردارید!
اگر هم میخواهید، پیاده شوید!
امّا بیخود شلوغش نکنید!
من از خدای خودم خواستهام نه در
#جنگ ایران و عراق
#شهید بشوم، نه به دست منافقین!
بلکه با خدای خود
#عهد کردهام
شهادتم به دست شقیترین اشقیایِ روی زمین،
به دست
#اسرائیلیها باشد!
این را هم میدانم که
#خدا این تقاضای مرا قبول میکند و من به دست آنها
#شهید میشوم!
عجیب اینجاست که آن روزها نه حمله ی
#اسرائیل به
#سوریه و
#لبنان صورت گرفته بود
و نه هنوز حتی بحث اعزام نیروهای ایرانی به لبنان مطرح شده بود!
📚 همپای صاعقه
#حاج_احمد_متوسلیانبه ما بپیوندید
↙️↙️↙️@zendegishahid