داستان زندگی شهدا

#متوسلیان
Channel
Logo of the Telegram channel داستان زندگی شهدا
@zendegishahidPromote
138
subscribers
31.4K
photos
11K
videos
2.56K
links
"﷽ " امروز فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از #شهادت نیست مقام معظم رهبرے❤️ به امیدِ روزی که بگویند؛خـادِمٌ الشٌـهدا به شــهدا پیوست تبادل و تبلیغ نداریم🚫 لینک ما درایتا👇 http://eitta.com/@zendegishahid
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یڪ قوم تو را شـ‌هید مےخوانند
یڪ قوم تو را اســـیر مےدانند

شعر "مرحوم آغاسی"
در رثای سردار حاج احمد #متوسلیان

#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸

@zendegishahid
داستان زندگی شهدا
📷 شناسنامه تصاویر: جمعه ۲۸ خرداد ۱۳۶۱ ، جمهوری عربی سوریه، بازار حمیدیه دمشق - رژه مسلحانه رزمندگان قوای محمد رسول الله(ص) در خیابان های دمشق 📎پ ن : گوشۀ سمت راست تصویر اول و دوم ، سردار #حاج_احمد_متوسلیان با رنگ ابی مشخص کردم. سمت چپ تصویر، سردار سعید قاسمی…
#سپاه_محمد_ص_می_آید

●طی مدت حضور نیروها در دمشق، #متوسلیان علاوه بر نظارت و مشارکت فعال بر روند شناسایی خطوط مقدم جبهه بقاع، چند مانور شهری هم برای نیروها ترتیب داد.

●در مانوری که روز جمعه ۲۸ خرداد ۱۳۶۱ در شهر دمشق برگزار شد، نیروها با نظم و انضباط خاصی جهت شرکت در مراسم نماز جمعه به مسجد اموی رفتند. آنان در صفوفی متشکل و منظم، دوشادوش مردم دمشق، نماز وحدت آفرین جمعه را اقامه کردند و سپس جهت زیارت مقام «رأس الحسین (ع)» روانه آنجا شدند. این مانور خیابانی نیروها، برای اهالی پایتخت سوریه بسیار عجیب و تکان دهنده بود. در بازار حمیدیه، مردم دمشق، از کوچک و بزرگ اشک شوق می ریختند.

#سعید_قاسمی، از افراد شرکت کننده در این مانور می گوید:
... یادم نمی رود مردم آن روز با چه اشتیاقی به طرف بچه ها هجوم می آوردند و با گریه و زاری با ما صحبت می کردند. توی حرف هایشان واژۀ انتقام از همه بیشتر شنیده می شد. یک جا زنی سالخورده، اشک ریزان به طرف حاج احمد آمد و با گریه به زبان عربی مطالبی را خطاب به حاجی گفت.
حاج احمد رو کرد به مترجم و از او پرسید : این خانم چه می گوید؟
مترجم ما همینطور که گریه می کرد، جواب داد: «او می گوید ما تنها امیدمان به لشکر محمّد (ص) است؛ فقط لشکر محمّد (ص) است که می تواند ما را نجات بدهد.

#حاج_احمد بعد از شنیدن این حرف ها به شدت تکان خورد و به گریه افتاد. باورم نمی شد فرماندهی مثل حاجی با آن همه اقتدار، این طور منقلب بشود و اشک بریزد.
دیدن اشک های حاجی خیلی برایم عجیب بود. او که تعجب مرا دیده بود، به من گفت : « برادر سعید، ببین! ببین این صحنه ها را ... می بینی این مردم چه می گویند؟!


#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌸

@zendegishahid
میگویندحاج احمد #متوسلیان به بعضی ازفرماندهان جنگ لقب ماست فروش داده بود؛میگفت اینهاعناصر عملیاتی نیستند وفقط بلدند در ستادبنشینندو دستور بدهند.
پ ن. نسل #ماست_فروش ها منقرض نشده است..
@zendegishahid