داستان زندگی شهدا

❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃

#خاطرات_شهدا


💢 مثل لودر کار میکرد!

هفته ای چهار پنج بار بین نطنز و
کاشان و تهران می رفت و می آمد.

نه یک ماه و دوماه، نه یک سال و
دوسال؛ هشت سال کارش همین بود.
ساعت چهار صبح می نشست توی
ماشین و راه می افتاد.
گاهی وقت ها تازه ساعت ۱۱ شب
جلسه‌اش شروع می شد.
بعد از آن راه می افتاد و می آمد
سمت تهران، هفت صبح توی تهران
جلسه داشت.

خستگی نمی شناخت؛
به قول بچه ها لودری کار می کرد!

یک بار حساب کردم، مصطفی شاید این
مدت بیشتر از پانصدهزار کیلومتر رفته
و آمده؛ ده برابر دور کره ی زمین.


#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
#شهید_هسته‌ای 🌷
ایام شهادت
#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🍃

@zendegishahid

@zendegishahid
‍ و ما چه می‌فهمیم،
حالِ آنهایی را که مرداد برای‌شان،
آغاز مردن تمام خاطرات شیرین کودکی است...
پس باید که از عمق جان و دل بگوئیم: مرگ بر گلوله‌ای که خط کشید روی « خاطرات آرمیتا»
و ‌مرگ بر ‌آمریکا
و مرگ بر اسرائیل

#شهید_هسته‌ای
#داریوش_رضایی‌نژاد
تاریخ شهادت: اول مرداد ۱۳۹۰

@zendegishahid