هر وقت که مادر برای سرو سامان دادن پسرش نقشه ای می کشید و اون رو در خلوتی به کنار می کشید می شنید که مصطفی می گوید: "بچه های مردم تیکه پاره شدن، افتادن گوشه کنار بیابون ها، اونوقت شما می گین کارهاتو ول کن بیا زن بگیر!"
با همه این اوصاف شنیده بود امام(ره ) گفته اند با همسرهای شهدا ازدواج کنید. مادر هم که دست بردار نبود و تو گوشش میخوند که وقت زن گرفتنت شده. بالاخره راضی شد و مادر و خواهرش رو فرستاد بروند خواستگاری...
بهشون نگفته بود که این خانم همسر شهید است. ایشون همه خواستگارها رو رد می کرد، مصطفی رو هم رد کرد.
مصطفی پیغام فرستاد امام(ره ) گفتن: «با همسران شهدا ازدواج کنید»
باز هم قبول نکرد او می خواست تا مراسم سال همسر شهیدش صبر کند.
دوباره مصطفی پیغام فرستاد که شما سید هستید میخوام داماد حضرت زهرا (س) باشم.
دیگه نتونست حرفی بزنه، جوابش مثبت بود...
امام خطبه عقدشان رو خواند. مصطفی گفت: «آقا ما رو نصیحت کنید»
امام (ره) به عروس نگاهی کرد و گفت:
«از خدا می خواهم که به شما صبر بدهد.»
#شهیدمصطفی_ردانی_پور#سالروزشهادت@zendegishahid